به نــــام پـــــدر...

.Soren.

گرافیست انجمن
"کاربر *ویژه*"
کاش ؛

کسی یاد معلمهایمان میداد ...


اول مهری

شغل پدرها را نپرسند؛

وقتی هنوز احترام به همه ی شغلها را ؛

و افتخار به همهی پدرها را ، یاد دانش آموزانشان نداده اند!

حالا قصه ی چشمان یتیمی که نم میخورد، بماند...
:53:

------------------------------------------------

بنویس به یـــاد و نــــام پـــــدر...
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : به نــــام پـــــدر...

www.ayehayeentezar.com_gallery_images_08895949120022726047.jpg
 

.Soren.

گرافیست انجمن
"کاربر *ویژه*"
« خیال پدر»


شب بودوماه واختر و شمع ومن وخیال ** خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت ** رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود

درعالم خیال به چشم آمدم پدر ** کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید ** گویی سپیده از افق شب دمیده بود

یاد آمدم که در دل شبها هزار بار ** دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او ** کی لذت وصال بدین حد رسیده بود

چون محو شد خیال پدر از نظر مرا **اشکی به روی گونه زردم چکیده بود

شاعر:سهراب سپهری
 

MeLoDy

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
به سلامتی پدری که.. - به سلامتی همه ی پدرا

به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانیش گریه ی فرزندش رو دید

ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت : حالا تو موهای منو بتراش !







به سلامتی پدری که نمی توانم را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!




به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید ،اما واسه خیلی ها پدری کرد



به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش ،
اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه !



سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش . . .




به سلامتی پدری که کفِ تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن..







همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم ، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر ...
یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند
خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست
فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …





پدرم هر وقت میگفت "درست میشود" ... تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!






وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره ، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه...
و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش ، دلت میخواد بمیری







پدرم ،تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته هاهم میتوانند مرد باشند ! به سلامتی هرچی پدره







خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گرددبه سلامتی هرچی پدره


 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
به نــــــــــــــــــــــام خدا
خوشبختی یعنی اینکه قلب پــــــــــــــــــــــدرت بتپد!

پــــــــــــــــــــــــــایان
 

ارغوان

کاربر فعال
"بازنشسته"
دو بخش دارد : با ... با ... که می شود بابا


همین که هست در آن قاب عکس ، آن بالا



همین که زل زده بر چشم های غمگینم


نشسته در دل خاک آن جسم پاک بابا



همین که نیست که غمخوارم شود گاهی


اتاق با نفسش گر بگیرد از گرما



همین که نیست کشتی بگیرد او با من


تا در آغوش بگیرمش مثل یک رویا

همین که نیست که با هم برویم


به مسجد ، هیئت ، خرید و یا هرجا



همین که نیست که ما را مسافرت ببرد


تهران ، قم ، مشهد امام رضا



همین که نیست بگوید : خسته نباشی دخترم!


همین که نیست کندآغوش اش را برویم باز



چرا ز قاب تکانی نمی خوری ای مرد؟!


چرا سراغ نمی گیری از من تنها.. بابا



نگاه کن همه نمره های من عالیست


نگاه کن تو به این برگه حضرت والا!


به گریه سر روی زانو می نهم و خوابم می برد


قاب عکس زمین می خورد مثل یک رؤیا



نشسته است پدر در کنارمن با شوق


بوسه می زد و می گفت دختر من بر پا


ببین کنار تو هستم بلند شو خوش خواب


آهای دخترم بگیر دستم را



کشید چفیه به چشمان ابری و باران...


گرفت خودکار از دست کوچک ام بابا!
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
به یاد پدری که همه زندگیشو گذاشت وگذشت..........کاش ادامه زندگی ما به قیمت پایمال کردنش خونش نباشه!

به یاد
شهید بزرگواری که زندگیم رو مدیونشون هستم...

:sal19:
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم

که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…

ولی پدر ...

یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند

خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست

فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
 
بالا