زنان آسمانی

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
حضرت خدیجه (سلام الله علیها)

پدر او خُوَیلد بن اسد و مادر او فاطمه دختر زائده است. تولّد حضرت خدیجه علیهاالسلام سال 68 پیش از هجرت است. ازدواج مبارک خدیجه با وجود مبارک و نازنین حضرت محمّد صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم هنگامی بود که 25 سال از عمر شریف پیامبر صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله‏ وسلم و چهل سال از عمر حضرت خدیجه علیهاالسلام می‏گذشت. او از لحاظ نسب از همه زنان پیغمبر صلی‏ الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم به پیغمبر نزدیک‏تر است. او در ماه رمضان سال دهم بعثت و اندکی پس از وفات حضرت ابوطالب درگذشت. پیغمبر او را در «حجون» دفن کرد و خود او را در قبر گذاشت.


[h=3]خدیجه در دوران جاهلیت[/h][h=3][/h][h=3][/h][h=3][/h] حضرت خدیجه علیهاالسلام در دوران جوانی با تشکیل کاروان‏های تجاری به کسب درآمد پرداخت. وی با مدیریت و درایتی قوی و به دور از رسم تاجران زمانه که رباخواری را از اصول ثروت اندوزی قرار داده بودند، به تجارت روی آورده بود.
تاریخ‏ نگاران، بارها از او با عنوان‏هایی همچون «بانوی دوراندیش و خردمند» یا «بانوی عاقل»ی‏یاد کرده ‏اند. حضرت خدیجه علیهاالسلام یکی از ثروتمندترین مکه بود، ولی هرگز از یاری فقیران روی برنگرداند و خانه ‏اش همواره کعبه آمال مردم بینوا و پناه‏گاه نیازمندان بود. کرم، سخاوت، دوراندیشی، درایت، عفت و پاک‏دامنی، از وی بانویی پرهیزکار و مورد احترام ساخته بود. لقب «بانوی بانوان قریش» که در آن زمان به وی داده شد، نشان دهنده جایگاه او در میان مردم است.



[h=3] نخستین بانوی مسلمان
[/h] حضرت خدیجه علیهاالسلام نخستین زنی بود که به پیامبری حضرت محمد صلی ‏الله‏ علیه‏ و‏آله ایمان آورد و اولین بانویی بود که همراه امام علی علیه‏السلام با پیامبر به نماز ایستاد و پیشانی بندگی بر خاک سایید. تاریخ‏ نویسان از یکی از همسران پیامبراعظم صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله نقل کرده ‏اند که می‏گفت: من همواره از علاقه پیامبر به خدیجه در شگفت بودم؛ چرا که حضرت بسیار از او یاد می‏کرد و اگر گوسفندی می‏کشت، به سراغ دوستان خدیجه می‏رفت و سهمی برای آنها می‏فرستاد. روزی رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله در حالی که خانه را ترک می‏کرد، نام خدیجه را بر زبان آورد و از او تعریف کرد. کار به جایی رسید که صبر خویش را از دست دادم و با کمال جرئت گفتم: «وی پیرزنی بیش نبود و خدا بهتر از او را نصیب شما کرده است!» گفتار من چنان رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و‏آله را متأثر ساخت که آثار خشم و غضب در چهره ایشان ظاهر شد. در این هنگام رو به من کرد و فرمود: «ابدا چنین نیست!... هرگز همسری بهتر از او نصیب من نشده است. خدیجه هنگامی به من ایمان آورد که همه مردم در کفر و شرک به سر می‏بردند. او ثروت خود را در سخت‏ترین لحظات در اختیار من گذاشت. خدا از او فرزندانی نصیبم کرد که به دیگر همسرانم نداد».

[h=2]خصوصیات حضرت خدیجه (س)[/h] خدیجه از بزرگترین بانوان اسلام به شمار می‏رود . او اولین زنی ‏بود که به اسلام گروید ; خدیجه بود. او انسانی روشن بین و دور اندیش بود . با گذشت ، علاقه ‏مند به ‏معنویات ، وزین و با وقار ، معتقد به حق و حقیقت و متمایل به ‏اخبار آسمانی بود . همین شرافت‏ برای او بس که همسر رسول خدا (ص) بود و گسترش اسلام به کمک مال و ثروت او تحقق یافت .

خدیجه از کتب آسمانی آگاهی داشت و علاوه بر کثرت اموال و املاک، او را «ملکه بطحاء» می‏گفتند . از نظر عقل و زیرکی نیزبرتری فوق العاده ‏ای داشت و مهمتر اینکه حتی قبل از اسلام وی را«طاهره‏» و «مبارکه‏» و «سیده زنان‏» می‏خواندند .

جالب این است او از کسانی بود که انتظار ظهور پیامبر اکرم (ص) می‏کشید و همیشه از ورقه ‏بن نوفل و دیگر علما جویای نشانه‏ های‏ نبوت می‏شد . اشعار فصیح و پر معنای وی در شان پیامبر اکرم (ص) از علم و ادب و کمال و محبت او به آن بزرگوار حکایت می‏کند .

نمونه‏ای از اشعار خدیجه در باره پیامبراکرم (ص) چنین است :



فلواننی امسیت فی کل نعمه و دامت لی الدنیا و تملک الاکاسره
فما سویت عندی جناح بعوضه اذا لم یکن عینی لعینک ناظره



اگر تمام نعمتهای دنیا از آن من باشد و ملک و مملکت کسراها وپادشاهان را داشته باشم ، در نظرم هیچ ارزش ندارد زمانی که چشم‏به چشم تو نیافتند .
دیگر خصوصیت ‏خدیجه این است که او دارای شم اقتصادی و روح‏ بازرگانی بود و آوازه شهرتش در این امر به شام هم رسیده بود .

البته سجایای اخلاقی حضرت خدیجه چنان زیاد است که قلم از بیان ‏آن ناتوان است . پیامبر اکرم (ص) می‏فرماید : «افضل نساء اهل الجنه خدیجه بنت‏ خویلد و فاطمه بنت محمد ومریم بنت عمران و آسیه بنت مزاحم .»

چه می‏توان گفت در شان کسی که مایه آرامش و تسلای خاطر رسول‏ خدا (ص) بود ؟ ! در تاریخ می‏خوانیم : «حضرت محمد (ص) هر وقت از تکذیب قریش و اذیت‏های ایشان ‏محزون و آزرده می‏شدند ، هیچ چیز آن حضرت را مسرور نمی‏کرد مگریاد خدیجه ; و هرگاه خدیجه را می‏دید مسرور می‏شد»

[h=3]وفات خدیجه (س)[/h][h=3][/h][h=3][/h][h=3][/h] خدیجه در سن 65 سالگی در ماه رمضان سال دهم بعثت در خارج ازشعب ابوطالب جان به جان آفرین تسلیم کرد . پیغمبر خدا (ص)شخصا خدیجه را غسل داد ، حنوط کرد و با همان پارچه‏ ای که جبرئیل ‏از طرف خداوند عزوجل برای خدیجه آورده بود ، کفن کرد . رسول‏ خدا (ص) شخصا درون قبر رفت ، سپس خدیجه را در خاک نهاد وآنگاه سنگ لحد را در جای خویش استوار ساخت . او بر خدیجه اشک‏ می‏ریخت ، دعا می‏کرد و برایش آمرزش می‏طلبید . آرامگاه خدیجه درگورستان مکه در «حجون‏» واقع است .

رحلت‏ خدیجه برای پیغمبر (ص) مصیبتی بزرگ بود ; زیرا خدیجه ‏یاور پیغمبر خدا (ص) بود و به احترام او بسیاری به حضرت محمد(ص) احترام می‏گذاشتند و از آزار وی خودداری می‏کردند .


 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
نسيبه بنت كعب
فعاليت هايي كه اين بانوي قهرمان داشته و در غزواتي كه شركت نموده است.

1- غزوه احد شركت كرده و 13 زخم برداشت .

2- در حديبيه شركت كرد.

3- در خيبر شركت كرد.

4- در عمره القضاء شركت كرد (سالي قرار بود كه پيامبر اكرم به مكه بروند و چون نتوانستند به مكه بروند قضاي آن را بجاي آوردند و آنرا عمره القضاء مي نامند.)

5- در پيمان عقبه شركت داشتند.

6- در بيعت رضوان شركت كرد.

7- در حنين نيز شركت كرد.

8- در جنگ يمامه شركت كرد.

نسيبه يك دستش را در جنگ يمامه از دست داد و در همين جنگ پسرش هم شهيد شد. نقل شده است: در زمان خليفه، دوم خليفه گفته بود: پيراهن معروفي كه در غنيمتي بدست آمده است را به بهترين زن داد كه لايق آن باشد، بعضي ها گفتند: به زن عبدالله بن عمر بدهيد كه عروس خودت باشد. خليفه گفت : اينها هيچكدام شايسته اين خلقت نيستند و اين فقط شايسته نسيبه است. كسي كه در جنگ احد بهترين دفاع را از مكتب و از پيامبر (ص) مي كرد. كسي كه پيامبر دربارة ايشان مي فرمودند: به هرجا مي نگريستم نسيبه بود كه مبارزه مي كرد، چپ را نگاه مي كرديم، نسيبه بود. راست را نگاه مي كرديم، نسيبه بود. در آن لحظات حساس او بود كه به بچه هايش مي گفت: پيامبر را رها نكنيد، هم مسئله تبليغ، هم آبرساني و هم مداواي مجروحين و هم دفاع از پيامبر را به عهده داشت
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
سمیه

سمیه دختر خیاط اولین شهید در راه اسلام و شوهر او یاسر بن عامر ملقب به ابو عمار از اولین شهید از مردان هستند اما پسرش عماربن یاسر مجاهدی جنگجو که در جنگ بدر بی مانند بود عمار تربیت یافته پدر ومادری مومن وبا ایمان بود عمار در جنگ"صفین" در کنار حضرت علی بن ابی طالب رضی الله عنه جنگجوی ماهری بود که در سن 93سالگی به شهادت رسید رسول الله صلی الله علیه وسلم آن خانواده را به بهشت بشارت داده بودند یاسر در یمن زندگی می کرد بابرادران خود که یکی از برادرانش به سفر رفته ومدتها از او خبری نداشتند یاسذ به دو برادر خود گفت :برویم برادر خود را پید ا کنیم یاسر با دو برادر به راه افتا دند تقریباً هر جایی که می توانستند رفتند به دنبال برادر امااز او هیچ خبری نبود وقتی از یافتن برادر نا امید شدند به یمن برگشتند در سر راه خود از مکه عبور کردند آنها رفتند برای زیارت خانه کعبه و کمی هم استراحت کرده تا خستگی راه را از تن به در کنند . این واقعه قبل از اسلام رخ داده است . آنها در حالی که در خانه کعبه نشسته بودند مردی از اهل مکه به نام ابوحذیفه بن المغره المخزومی آنها را دعوت نمود به خانه شان چون می دانست آنها غریب اند وعادت قریشان مهمان نوازی بود وبنا به رسم مهمان نوازی ازآنها دعوت کرد عرب قریش از زمانهای بسیار قدیم کریم ومهمان نواز بودند. یاسر و برادران خود به خانه ابی حذیفه رفتند. سمیه خدمتکار ابی حذیفه ظرف غذا آورد بعد از خوردن غذا برادران یاسر قصد برگشت کردند. یاسر به برادران خود گفت: شما بروید من اینجا می مانم آنها خداحافظی کردند وبه شهریمن سرزمین خودشان رفتند . یاسر در مکه ماندگار شد. یا هر روز وشب مانند یک مهمان به خانه ابوحذیفه رفت وآمد می کرد ودر مجالس قریش شرکت می کرد. یاسر هر روز سمیه را در خانه ابوحذیفه می دید یاسر در بازار مشغول به کار شد. تا اینکه توانست از پولی که پس انداز کرده بود خانه ای برای خود مهیا کند می خواست از خانه ابوحذیفه دردسر کم کند . اما قبل از رفتن سمیه را از ابوحذیفه خواستگاری کرد . ابوحذیفه چون از یاسر خبر داشت و مدتها یاسر را می شناخت با کمال میل پذیرفتند و سمیه به عقد ازدواج یاسر در آمد . خداوند چنین مقرر فرموده بودند که آنها را با هم در راه خدا و دین خدا شهید شوند . سمیه در خانه یاسر زندگی را به خوشوقتی می گذراند و صاحب فرزندی شد بنام عمار . روزها و سالها سپری شد یاسر مردی سالخورده و سمیه پیر زنی ناتوان بودند . عمار به سن 40 سالگی رسیده بود . این خانوده هرگز برای بتهای مکه سجده نکرده بودند . آنها مثل باقی مشرکان مکه بت پرست نبودند . زمانی که خداوند متعال وحی نازل فرمودند برای رسول الله صلی الله علیه وسلم و حضرت مردم را به دین اسلام مخفیانه دعوت می نمودند یاسر و خانواده خود مسلمان شدند در خانه « ارقم بن ابی ارقم » آنها به دعوت رسول الله صلی الله علیه وسلم پاسخ مثبت دادند و به خدا و رسول خدا ایمان آوردند آنها از ایمان آوردگان اوایل هستند می گویند بعد از 7 یا 8 نفر آنها ایمان آورده اند . ابو جهل که دشمن خدا و دین خدابود از اسلام آوردن خانواده یاسر با خبر میشود ابوجهل به خانه یاسر می رود و دست آنها را بسته و آنها را به محلی بنام « بطحاء» در مکه می برد و آنها را بسیار شکنجه می داد . و در گرمای سوزان و در آفتاب داغ به آنها آزار می دهد . ولی آنها همچون کوهی استوار ثابت و صابر ، صبر را پیشه کرده و جز نام الله چیزی نمی گفتند . با وجودی که آنها پیر و سالخورده بودند در آن گرمای جان سوز مقاومت کردند هیچ کس نبود که آنها را از جور ظلم و ستم کافری چون ابوجهل نجات دهد . رسول الله صلی الله علیه و سلم گاه گاهی از کنار آنها می گذشتند و می فرمود صبراٌ ای آل یاسر وعده شما در جنت ـ یعنی صبر داشته باشید جای شما در یهشت است ان شاءالله شما بهشتی هستید . آنها بردبار و شکیبا با آن همه آزار و اذیت دره ای نور ایمان از دلشان کاسته نشد و از دین اسلام روی گزدان نشدند . تا اینکه یاسر رضی الله عنه و سمیه دختر خیاط رضی الله عنها شهید گشتند . اما پسرش عمار رضی الله عنه نجات یافت هنگامی که ابوجهل در جنگ بدر به درک اسفل واصل شد رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمودند ای عمار قاتل پدر و مادرت کشته شد .
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
ام سلمه

ام سلمه، که نامش "هند" بوده یکی از همسران پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمدصلی الله علیه و آله و سلم است. پدرش، ابو امیه بن مغیره، از بخشندگان عرب و مادرش، عاتکه (دختر عامربن ربیعه کنانی) می باشد. از تاریخ تولد ام سلمه، اطلاعی در دست نیست. او قبل از ازدواج با پیغمبر خدا، همسر ابوسلمه بن عبدالاسد مخزومی بود و چون از او پسری بنام "سلمه" داشت به "ام سلمه" معروف شد. وی و شوهرش (ابوسلمه) از سابقین و مسلمانان صدر اسلام و در مهاجرت به حبشه، شرکت داشتند. ابوسلمه، اولین خانواده ای بود که عازم شهر مدینه شد، زیرا از آزار مشرکین، به تنگ آمده

بود لکن قبیله همسرش ام سلمه یعنی «بنی مغیره» چون از ماجرا با خبر شدند با رفتن دخترشان مخالفت کردند. ام سلمه، حدود یکسال در فراق شوهر و فرزندش هر روز در محله ای بنام «ابطح» می رفت و می نشست و گریه می کرد. او بعدا به تنهایی به مدینه رفت و به آنها ملحق شد. سال سوم هجری "ابوسلمه" در جنگ احد مجروح و بعد از چند ماه به شهادت رسید. ام سلمه نیز قبل از جنگ احزاب سال چهارم هجری، با پیامبر خدا، ازدواج کرد. نقل است که ابوبکر و عمر بعد از انقضای عده ام سلمه از او خواستگاری کردند و او نپذیرفت.

ام سلمه در خانه پیامبر:
رسول اکرم سرپرستی دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها را به او سپرد او نیز چند سال آن حضرت را سرپرستی و خدمتگزاری و از هیچ گونه فداکاری برای او و شوهرش علی علیه السلام دریغ نکرد. در جنگهای متعددی چون خیبر، خندق، حدیبیه، فتح مکه و حنین، رسول خدا را همراهی کرد. هر ماه به میدان جنگ احد می رفت و بر شهیدان سلام می فرستاد. وی احادیث زیادی از رسول خدا نقل کرده که در کتب شیعه و اهل تسنن آمده است.

فضایل ام سلمه:
- او زنی مجلله و شایسته و با کمال بود که صرفنظر از همسری رسول خدا، در میان همسران دیگر آن حضرت، بعد از خدیجه کبری سلام الله علیها گوی سبقت را در فضل و کمال ربوده و تا زمانی که زنده بود حرمت پیغمبر و خاندانش را نگه داشت و پیوسته در حال دفاع از حریم ولایت بود به حق که "ام المومنین" لقب گرفت.

- به نقل از محدثین شیعه و سنی، آیه تطهیر در خانه او بر رسول خدا نازل شد. سخن او با رسول خدا و عایشه مشهور است.

- وی بعد از رحلت رسول خدا، یکی از مدافعان اهل بیت علیه السلام بود، آن چنانکه در برابر انکار ابوبکر نسبت به میراث پیغمبر (فدک) برای حضرت فاطمه، به دفاع از آن حضرت و حق علی علیه السلام پرداخت و از همین رو، مورد خشم دستگاه خلافت قرار گرفت و یکسال از حقوق بیت المال محروم شد.
ویژگی ها:
1- او در خردمندی و دانایی از زنان نامدار زمان خود بود. سخنی را که در جنگ حدیبیه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد، دلیل بر عقل زیاد و صوابدید رای و نظر اوست. (برای اطلاع، مراجعه به کتب مربوطه شود)

2- از جمال و زیبائی، بهره کافی داشت، آن چنانکه عایشه به او حسادت می کرد و مایه اندوه او شد.
3- در تحمل مصائب و صبر در مصیبت هایی که به او وارد شد، نمونه اتم و اکمل صابرین بود، بعد از واقعه کربلا و شهادت حسین بن علی علیه السلام، در مدینه به عزاداری پرداخت و بنی هاشم به تسلیت او که تنها بازمانده پیامبر بود، می رفتند.

4- او به حضرت زین العابدین علیه السلام در مدینه، کتابهای علم امیرالمومنین علی علیه السلام و ذخایر نبوت و خصایص امامت را که نزدش به ودیعت بود، به آن حضرت سپرد.

وفات:
وی عمر طولانی کرد و آخرین همسر رسول خدا بود که از دنیا رفت. مرگ او در سال 62 هجری قمری بعد از مراجعت اهل بیت از شام و در سن 84 سالگی بوده است. مزار او در قبرستان بقیع در شهر مدینه، در کنار بزرگان صدر اسلام است.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
اسما بنت عميس


او يكي از زنان با جلالت و از جمله بانوان باكرامت صدر اسلام است كه از صحابه رسول خدا(ص)محسوب مي شود و در ولاي اهل بيت و آل علي (ع)قدمي استوار و اعتقادي راسخ داشت .وي اززنانى است كه در ابتداى پيدايش اسلام , دعوت پـيـامـبـر گـرامـى اسـلام (ص ) را پـذيرفت و در سال پنجم بعثت به همراه همسر خود, جعفربن ابـى طـالـب , و حـدود هـشـتاد نفر از مردان و زنان باايمان , براى حفظ دين خود از مكه به حبشه هجرت كرد.
خـداونـد در حـبـشه به وى سه فرزند به نام هاى عبداللّه , محمد و عون عطاكرد و سرانجام پس از سيزده سال اقامت در حبشه , به مدينه مهاجرت كرد.
در سـال هـشـتـم هـجرت شوهرش جعفر طيار در جنگ موته به شهادت رسيد.پس از شهادت جعفربن ابى طالب ـبه عنوان فرمانده دلاور سپاه اسلام ـ پيغمبر اكرم (ص ) به منزل وى آمدند و به اسماء فرمودند: اسماء!.
بچه هاى جعفر كجايند؟.
اسـمـاء آنـان را بـه حـضـور پـيـامبر(ص ) آورد نبى گرامى اسلام (ص ) آن ها را در بغل گرفته بوسيدند نوازش كردند و اشك ريختند.
اسماء عرض كرد: يا رسول اللّه مگر از جعفر به شما خبرى رسيده است ؟
پيامبر فرمودند: آرى !.
امروز جعفر شهيد شده است .
بـا شـنيدن اين خبر, صداى گريه در خانه جعفر طيار بلندشد, همسايه ها خبردار شدند و به خانه اسماء آمدند.
پيامبر در ميان آن جمع فرمود: اسماءگريه نكن .
خداوند به من خبرداد كه به همسرت دو بال در بهشت عطا كرده است اسماء عرض كرد: فضايل و خوبى هاى او را هرگز فراموش نمى كنم اسـمـاء پس از جعفر با ابوبكر ازدواج كرد و از او هم فرزندى به نام محمد به دنيا آورد پس از ابوبكر نيزبه افتخار همسرى با حضرت على بن ابيطالب (ع ) نايل شد.
اسماء همواره در خانه حضرت زهراى بود و محرم اسرار آن حضرت شناخته مى شد.
وى در شب زفاف فاطمه (س ) ـطبق وصيت حضرت خديجه ـ براى آن حضرت مادرى كرد و بر اثر تـوفـيـق همنشينى و خدمت به آن بانوى مكرم ى لياقت قابلگى امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) را پيداكرد.
در آخـريـن لـحـظـات زندگى حضرت زهراى پرستارى دلسوز براى حضرتش بود آن گونه كه حضرت فاطمه (س ) سفارش مى كند: اى اسماءآن گاه كه من از دنيا رفتم تو بايد با على (ع ) بدن مرا غسل بدهى اسماءشبانه همراه با على (ع ) بدن پاك حضرت صديقه طاهره ى را غسل مى دهند و كفن مى كنند.
در زمـان حـكـومت حضرت على (ع ), محمدبن ابى بكر, فرزند اسماء, از سوى اميرالمومنين (ع ) به عنوان استاندار عازم مصر مى شود, ولى توسط دژخيمان معاويه , مظلومانه به شهادت مى رسد.
اين خبر به اسماء مى رسدبسيار ناراحت شده و در خانه خود محلى براى عبادت اختصاص مى دهد و آن قدر گريه مى كند كه از شدت ناراحتى وفشار روحى از سينه اش خون جارى مى گردد.
و بـديـن تـرتـيـب مادر شهيد بودن افتخار ديگرى است كه بر ساير افتخارات اسماءهمسر شهيد بزرگوار جعفربن ابيطالب اضافه مى شود.
در ضـمـن , نـقـل شـصـت حديث از پيامبر گرامى اسلام (ص ) توسط آن بانوى شجاع و قهرمان , افتخارى ضميمه بر ساير ارزش هاى اوست .وي اولين كسي است كه در اسلام تابوت ساخته .
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
ام ایمن

نامش برکت‏ بنت ثعلبة بن عمرو بن حسن بن مالک بن سلمة بن عمرو بن النعمان بود مشهور به «ام ایمن‏» و «ام اظباء» و از نظر ریشه خانوادگی اهل حبشه بود.

به قولی، کنیز عبدالله بن عبدالمطلب بود و به قولی کنیز آمنه والده رسول خداصلی الله علیه وآله و به قولی دیگر، کنیز خواهر خدیجه کبری بوده که آن را به رسول خدا بخشیده و در هر صورت، یا به ارث، یا به هبه، ملک رسول خدا بود و آن حضرت او را آزاد کرد و چون آمنه به رحمت‏حق پیوست، سرپرستی پیغمبر با ام ایمن بود. فلذا رسول خدا می فرمود: «ام ایمن امی بعد امی »; ام ایمن بعد از مادرم، در حکم مادر من است.

چون رسول خدا با خدیجه علیهما السلام ازدواج کرد، ام ایمن را آزاد کرد و مردی که او را «عبید خزرجی‏» می‏گفتند: ام ایمن را به عقد خود درآورد و از او «ایمن‏» متولد گردید و مکناة به ام ایمن گردید. این پسر از خواص شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام بود و در غزوه حنین یکی از آن ده نفری بود که هنگام متفرق شدن لشگر اسلام شجاعانه مقاومت کرد و عنان اسب رسول خدا را به دست داشت و جهاد کرد تا در همان غزوه شهید شد. همسرش نیز از یاران رسول خدا محسوب می‏گردید که در جنگ خیبر شرکت نمود و شهید شد.

زید بن حارثه غلام خدیجه کبری بود، او را به رسول خدا بخشید، آن حضرت او را آزاد کرد. هنگامی که شوهر اول ام ایمن به شهادت رسید، پیامبر فرمود،«هر کس دوست دارد با زنی بهشتی ازدواج کند، ام ایمن را به همسری در آورد.»
بر اثر همین تشویق پیشوای عالیقدر اسلام بود که زید بن حارثه با او ازدواج کرد و گوی سبقت را از همگان ربود و به چنین سعادتی نائل آمد. از این ازدواج مبارک نیز، پسری به دنیا آمد به نام «اسامه‏» که در تاریخ اسلام نقشی حساس و آموزنده دارد.
ارباب رجال در حق او سخنان مختلفی گفتند و علامه کبیر عامل او را در عداد اهل ولا محسوب داشته. وی در سال پنجاه و چهار هجری دنیا را وداع گفت.
 
بالا