روضه ی شب دوم محرم :

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

روضه ی شب دوم محرم :ورود کاروان به کربلا


بار بگشائید اینجا کربلاست .آب و خاکش با دل و جان آشناست


السلام ای شکوه نام حسین
دومین فاطمه .تمام حسین

این زینب فردا تموم غصه های عالم رو دلش می آد،مگه فردا چه خبره؟این زینب فردا یه لحظه ای می رسه،غم های عالم رو روی سینه اش می بینه،كِی؟ اون موقعی كه دیدند،ذوالجناح حركت نمی كنه،عوض شد مركب های ابی عبدالله،روضه مو بخونم و یاعلی،روایت می گه هفت مركب برا حسین علیه السلام عوض كردند،اما باید بمونه،آخه اینجا كربلاست،همچین كه اون پیرمرد گفت:اینجا كربلاست،دیدن ابی عبدالله یه دست به محاسنش گرفت،یه نگاه به آسمون كرد،انا لله و انا الیه راجعون،اعوذباالله من الكرب و البلا، هاهُنا مسفك دمائنا،هاهُنا مقتل رجالُنا،اینجا كربلاست،

آه از این خاک و خارها برگرد


وای از این شوره زارها برگرد
خوب پیداست جای نخلستان

لشگری در غبارها برگرد
جان به لب کرده کودکانت را
خنده ی نیزه دارها برگرد

انگار زینب داره می بینه،با چه عزتی پیادش كردند،همه مراقب زینبند،همه مراعات زینب و می كنند،تموم شد روضه ام،همه میآن دورش حلقه می زنند،قد و بالاش و نبینه دشمن،ای وای،همه كاری می كنند،گرد و خاك رو چادرش نشینه،آخه این زینبه،این دختر علی است،همه مراقبند،نمی دونم،هشت روز دیگه،نه روز دیگه،كار همین زینب،به جایی رسید،دیدند داره وسط بیابون می دوه،هی دو دستی رو سرش می زنه،هی می گه واحسینا،كارش به جایی رسید،این زینب پرده نشین،اومد تو گودال نیزه هارو كنار زد،شمشیرهارو كنار زد،ای وای می خوای بگم آخرش چی شد،این لبهاشو گذاشت رو لبهای بریده،حسین...........

کربلا دجله را خبر کن زود

قافله با شتاب آمده است
تکّه ای ابر سایبان بفرست
شیر خوار رُباب آمده است
یاد تیغ وتُرنج افتادی
به تو حق میدهم که حیرانی
قدو بالای دیدنی دارد
علی اکبر است می دانی
بوی شهر مدینه را حس کن
این دو آئینه ی سخا هستند
مثل من بُغض کرده ای آری
یادگاران مجتبی هستند
مثل پروانه گرد اربابت



بی خود نیست هر روضه ای كه می خونیم می گیم امان از دل زینب.





الا لعنت الله علی القوم الظالمین


 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : روضه ی شب دوم محرم :

مرحوم شوشتری می گوید: وقتی قافله رسید کربلا، ابی عبدالله از اسب پیاده شدند، خیمه ها به پا شد، همه ی زن و بچه ها را درون یک خیمه ای جمع کردند، امام حسین (علیه السّلام) به این زن و بچه ها نگاه می کردند و اشک می ریختند. مرحوم شوشتری می گوید: وقتی آقا نگاه می کردند و گریه می کردند، فقط در فکر این مجلس نبود، مجالس دیگر را هم به یاد می آوردند. یک مجلس، مجلس شام غریبان است. یک مجلس، مجلس ابن زیاد است. یک مجلس، مجلس یزید است. یک مجلس، مجلس ورود اُسرا به شام و محله ی یهودی هاست. زینب جلو آمد، داداش بیا برگردیم، آقا فرموده باشد آرام بگیر خواهرم، اینجا همان وعده گاه ما با خداست. اینجا همان جایی است که بابام علی گفته بود، اینجا همان جایی است که مادرم برایش خیلی گریه می کرد، اینجا کربلاست.


دعای آخر


خدایا فرج آقا و مولای ما را برسان

ایشان را به سلامت بدار

عاقبت همه ی ما را ختم به خیر بگردان

بین ما و آل محمد جدایی مینداز

روح امام و شهدا را از ما راضی و خشنود بگردان

رهبر عزیز ما را به سلامت بدار

دشمنان اسلام را نابود بفرما

مریض های اسلام را شفای عاجل عنایت بفرما

حاجت همه ی این جمع را براورده به خیر بگردان

نام همه ی ما را در دفتر عزاداران اهل بیت ثبت و ظبط بگردان

برای روا شدن حاجات و شفای مرضا 5 مرتبه آیه ی شریفه ی امن یجیب المظطر اذا دعاه و یکشف السوء را بخوانید


صلوات برای امام زمان فراموش نشود
 
بالا