حب جاه و شهرت

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
آیات و روایات وارده در مذمّت حبّ جاه و شهرت
بدان كه حبّ جاه و شهرت، از مهلكات عظیمه، و طالب آن، طالب آفات دنیویّه و اخرویّه است و كسى كه اسم او مشهور و آوازه او بلند شد، كم مى‏شود كه دنیا و آخرت او سالم بماند، مگر كسى را كه خداوند عالم به حكمت كامله خود به جهت نشر احكام دین برگزیده باشد.
در شاهراه جاه و بزرگى خطر بسى‏ست آن به كزین «گریوه» سبكبار بگذرى

و از این جهت است كه اخبار و آیات در مذمّت آن بى‏شمار وارد گردیده. خداوند عالم - جلّ شأنه - مى‏فرماید:
« تِلْكَ الدَّارُ الْأخِرَه نَجْعَلَها لِلْذینَ لا یُریدُونَ عُلُوّا فِى الْأرْضِ وَ لا فَسادا »[1] یعنى: «آن خانه آخرت را كه وصف آن را شنیده‏اى قرار دادیم از براى آنان كه نمى‏خواهند در دنیا بزرگى و برترى را در زمین، و نه فساد و تباهكارى را» و دیگر مى‏فرماید: « مَنْ كانَ یُریدُ الْحَیوه الدَّنْیا وَ زینَتَها نُوَفِّ الَیْهِمْ اعْمالَهُمْ فیها وَ هُمْ فیها لا یُبْخَسُونَ اوُلئِكَ الَّذینَ لَیْسَ لَهُمْ فِى الْأخِرَه الا النَّارُ »[2] خلاصه معنى آنكه: «هر كه بوده باشد كه طالب باشد زندگانى دنیا را و آرایش و زینت آن را، كه از آن جمله جاه و منصب است، به ایشان مى‏رسانیم در دنیا پاداش سعیهاى ایشان را و ایشان‏اند كه نیست در آخرت از براى ایشان مگر آتش» و از آفتاب فلك سرورى، و والى ولایت پیغمبرى مروى است كه: «دوستى جاه و مال، نفاق را در دل مى‏رویاند چنانكه آب، گیاه را مى‏رویاند» و نیز از آن سرور منقول است كه: «دو گرگ درنده در جایگاه گوسفندان رها كرده باشند این قدر آن گوسفندان را فاسد نمى‏كند كه دوستى مال و جاه در دین مسلمان مى‏كند» و نیز از آن جناب مروى است كه: «بس است مرد را از بدى، اینكه انگشت‏نماى مردم باشد». از امام همام جعفر بن محمد الصادق - علیه السّلام - مروى است كه: «زنهار، حذر كنید از این رؤسایى كه ریاست مى‏كنند، به خدا قسم كه آواز نعل در عقب كسى بلند نشد مگر اینكه هلاك شد و دیگران را هلاك ساخت» و هم از آن حضرت مروى است كه: «ملعون است هر كه قبول ریاست كند و ملعون است كسى كه آن را به خاطر گذراند» و فرمود: «آیا مرا چنان مى‏بینید كه خوبان شما را از بدان شما نمى‏شناسم و امتیاز نمى‏دهم؟ بلى به خدا قسم كه مى‏شناسم، به درستى كه: بدان شما كسانى هستند كه دوست دارند در عقب ایشان كسى راه رود» و مجملا در این باب اخبار و آثار بسیار ورود یافته و قطع نظر از آن، بر هر كه فى الجمله از شعور، نصیبى داشته باشد ظاهر است كه: امر ریاست و منصب، مورث بسى مفاسد عظیمه و منتج بسیارى از خسارتهاى دنیویّه و اخرویّه است. هر طالب منصب و جاهى بجز ابتلاى دنیا و آخرت خود را طالب نیست.

از زمان آدم تا این دم، اكثر عداوتها و مخالفتها با انبیا و اوصیا باعثى جز حبّ جاه نداشته. نمرود مردود به همین جهت آتش براى سوختن إبراهیم خلیل برافروخت و فرعون ملعون به این سبب خانمان سلطانى خود را سوخت. حب جاه است كه شدّاد بد نهاد را به ساختن « ارَمَ ذاتِ الْعِمادِ »[3] وا داشت و لعن ابد و عذاب مخلّد بر او گماشت.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حب جاه و شهرت

خانه دین سیّد آخر الزمان از آن خراب و ویران، و اهل بیت رسالت به این جهت پیوسته مضطرب و حیران، حقّ امیر مؤمنان از آن مغصوب، و خانواده خلافت إلهیّه به واسطه آن «منهوب». یثرب به باد رفت به تعمیر ملك شام بطحا خراب شد به تمنّاى ملك رى و از جمله مفاسد این صفت خبیثه آنكه: هر كسى كه بر دل او حب جاه و برترى مستولى شد همگى همت بر مراعات جانب خلق مقصور، و از ملاحظه رضاى خالق دور مى‏گردد. پیوسته از روى ریا اعمال و افعال خود را در نظر مردمان جلوه مى‏دهد و همیشه منافقانه دوستى خود را با ایشان ظاهر مى‏سازد و روز و شب متوجّه اینكه چه كارى كند كه منزلت او در نزد مشتى اراذل افزاید و صبح و شام در فكر اینكه چه سخنى گوید كه مرتبه او در پیش چندى او باش زیاد گردد و دوروئى را شعار، و نفاق را شیوه خود مى‏سازد و به انواع معاصى و محرّمات مى‏پردازد.
و به این سبب بود كه اكابر علما، و اعاظم اتقیا، از جاه و ریاست گریزان بودند، چنان كه آدمى از شیر درنده و مار گزنده مى‏گریزد. تا اینكه بعضى از ایشان را كار به جایى رسید كه در مجمعى كه زیاده از سه نفر بود نمى‏نشست و دیگر مى‏گریست از اینكه نام او به مسجد جامع رسیده است و یكى از ایشان چنانچه جماعتى را مى‏دید كه در عقب او راه مى‏روند مى‏گفت: اى بیچارگان، چرا به دنبال من افتاده‏اید؟ به خدا قسم اگر از اعمالى كه من در خلوت مى‏كنم آگاه شوید هیچ یك از شما به گرد من نخواهید گشت و دیگرى مى‏گفت:
ملالت گرفت از من ایام را به كنج ادم برده آرام را
در خانه را چون سپهر بلند زدم بر جهان قفل بر قفل بند
یكى مرده شخصم به مردى روان نه از كاروانى نه از كاروان
ز مهر كسان روى بر تافتم كس خویش را خویشتن یافتم
در خلق را گل بر اندوده‏ام درین ره بدین صورت آسوده‏ام
چو در چاربالش ندیدم درنك نشستم درین چار دیوار تنگ
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حب جاه و شهرت

حب جاه
جاه عبارت است از مشهور بودن و پخش آوازه (شهرت)
حب جاه در قرآن و حدیث نكوهش شده و یكی از آفات دین به شمار رفته است و لذا پسندیده است كه انسان به جای جاه طلبی خواهان پنهانی و بی اسم و رسمی باشد مگر به مقداری كه خدای تعالی كسی را مشهور كند بدون آنكه خودش در كسب شهرت بكوشد.
خدای تعالی می فرماید: تلك الدّار الاخره نَجعَلُها للّذین لا یریـدون فی الارض علوّا و لا فساداً و العاقبه للـمتّقین.[4]
و نبی گرامی _ صل الله علیه و آله و سلم _ می فرماید: حب جاه و مال در قلب نفاق می رویانند همچنان كه آب گیاه را.
و می فرماید: اگر دو گرگ درنده در گله گوسفندی رها شوند بیش از حب جاه و مال فساد نمی كنند.[5]
و می فرماید : مردم به خاطر متابعت هوی و حب مدح و ثناء هلاك شدند. [6]
امیر مومنان علی _ علیه السلام _ می فرماید: احتشام را رها كن تا مشهور نشوی، خود را بلند نكن تا بر سر زبانها نیفتی و شناخته نشوی، خود را پنهان كن و ساكت باش تا سالم بمانی، نیكان را مسرور و فجار را خشمگین كنی. [7]
امام صادق _ علیه السلام _ می فرمایند: از این روسائی كه ریاست طلبند بپرهیز به خدا قسم هر كس دیگران پشت سرش حركت كردند هلاك شد و دیگران را هلاك كرد. [8]
و می فرماید: ملعون است كسی كه ریاست طلبی كند و كسی كه به ریاست همت گمارد و كسی كه در فكر آن باشد.[9]
و می فرماید: چه بسا كهنه پوشی كه كسی به او توجهی ندارد ولی اگر خدا را قسم دهد و چیزی از او بخواهد حتماً مورد قبول واقع می شود.
علت حب جاه
مال عبارت است از تملك اعیانی كه مورد استفاده انسانند ولی جاه به معنی تملك قلوبی است كه تعظیم و طاعتشان مورد نظر است.
همان سببی كه باعث می شود انسان مال را دوست داشته باشد با درجه قوی تر باعث می شود كه جاه محبوب انسان باشد، زیرا به دست آوردن مال از توابع و لوازم تملك قلوب است بلكه جاه از سه جهت بر مال ترجیح دارد:
1- اینكه رسیدن به مال به وسیله جاه آسانتر از این است كه كسی بخواهد به وسیله مال كسب جاه كند. عالم یا عابدی كه در قلب مردم جاه و مقامی دارد اگر بخواهد مال به دست آورد برایش ممكن بلكه خیلی راحت است زیرا اموال صاحبان قلوب مسخّر قلوب آنهاست و آن را در راه كسی كه به كمالش معتقدند بذل می كنند بنابراین در هر صورت می توان به وسیله جاه مال بدست آورد ولی مال همیشه سبب كسب جاه نمی شود مثلاً شخص بیچاره ای كه به هیچ صفت كمالیه ای معروف نیست اگر یك گنج پیدا كند ولی از جاه و مقامی برخوردار نباشد كه مالش را حفظ كند و بخواهد بوسیله این مال به جاه و مقامی برسد برایش ممكن نیست.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حب جاه و شهرت

2- اینكه مال همیشه در معرض تلف و نابودی است آفاتی از قبیل غصب و سرقت همیشه در كمین مالند ولی جاه از این آفات در امان است زیرا قلوب را فقط در یك صورت می توان غصب كرد و آن وقتی است كه شخص مورد نظر حالش به زشتی گراید و اعتقاد دیگران نسبت به او تغییر كند و این خطر را به آسانی می توان دفع كرد.
3- جاه بدون هیچ زحمتی همیشه در حال رشد و توسعه و ازدیاد است زیرا وقتی قلوب مردم به كمال شخصی معتقد و معترف شد، خود بخود در پخش آن زبان می گشایند و آوازه اش در اقطار و بلاد منتشر می شود و دائماً در حال شكار قلوب بیشتری است ولی مال را جز با زحمت فراوان نمی توان زیاد كرد.
لازم به تذكر است كه جاه به طور مطلق مذموم و نكوهیده نیست بلكه مانند مال از جهتی پسندیده و از جهتی دیگر نكوهیده است و همانطور كه انسان برای ضرورت خوراك و پوشاك به مقداری مال محتاج است برای ضرورت زندگی با مردم تا حدی به جاه نیاز دارد و همانطور كه به غذا نیاز دارد و جایز است غذا و مالی را كه توسط آن غذا تهیه می كند دوست داشته باشد همانطور برای خدمت، به خادم؛ برای رفاقت به دوست؛ برای امنیت و دفع ظلم، به سلطان نیازمند است پس اگر كسی دوست داشته باشد در قلب خادمش جائی داشته باشد كه او را به خدمتش وا دارد نكوهیده نیست و هم چنین اگر دوست داشته باشد كه در قلب دوستش جایی پیدا كند كه او را وادار به حسن معاشرت و معاونت او كند مذموم نیست و همین طور اگر بخواهد در قلب استادش جائی داشته باشد كه او را وادار به ارشاد تعلیمش كند و باعث عنایت بیشتر استاد به او شود مذموم نیست.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : حب جاه و شهرت

[1] . سوره قصص، آیه83.
[2] . سوره هود، آیه15و16.
[3] . سوره فجر، آیه7.
[4] . این سرای آخرت را برای كسانی قرار می دهیم كه در روی زمین اراده سركشی و فساد ندارد و عاقبت ( نیك ) از آن متقین است. ( سوره قصص، آیه 83 ).
[5] . ما ذنبان ضاریانِ ارسلا فی زریبه غنم باكثرَ فساداً من حب الجاهِ وَالمالِ.
[6] . انما هلكَ الناسُ باتباعِ الهوی و حبً الثَّناءِ.
[7] . تبدلْ لا تشهرْ ولا ترفعْ شخصكَ لتذْكَرَ و تعْلمَ وَ اكتمْ واصمتْ تسلمْ تسرُّ الابرارَ و تغیظُ الفُجارَ .
[8] .. ایاكمْ و هوُلاءِ الرءَساءِ الذینَ یترأسونَ فوَ الله ما خفقتِ النعالُ خلفَ رجلِ الاّ هلكَ و اهلكَ .
[9] . ملعونُ من ترأسَ ملعونُ منْ همَّ بها ملعونُ منْ حدّثَ بها نفسهُ .


بر گرفته از: معراج السعاده - ملا احمد نراقي، ص 421 و كتاب اخلاق شبر- سيد عبدالله شبر، ص 310
 
بالا