پاسخ : اشعار شب هفتم محرم (حضرت علی اصغر علیه السلام)
مرهمِ این جسم بی جان و روانم اصغر است
دلربا تر از همه آرامِ جانم اصغر است
آن که گفتم منشأ آمالِ بابا می شود
شافی چشمِ تر و دردِ نهانم اصغر است
یادِ آن خندیدنش دل می برد از سینه ام
در میانِ غصه و غم دلستانم اصغر است
یاد آن چشمانِ نازش می کند خم قامتم
آن که بودش چلچراغِ دیدگانم اصغر است
یاد آن گهواره ی خالی بسوزاند مرا
چون که جای کودک ابرو کمانم اصغر است
یاد آن لب های لعلش کرده من را بی قرار
آن که مانَد بوسه اش روی لبانم اصغر است
با زبان کوچکش من را خجل کرد و برفت
مانده خشکی زبانش بر زبانم اصغر است
فطرس از دردِ حسین دارد خبر چون خود سرود
رمز اینکه من سرودن می توانم اصغر است