اشعار شب دوم محرم

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب دوم محرم

رفتم به مجلسي چو سخن شد ز كربلا

ديدم زنان آن همه بي تاب می شوند
گفتم چه علت است؟! مگر كربلا كجاست؟
چشمان چرا چو چشمه و بي خواب مي شوند
گفتند گريه كن كه در آنجا به خون خويش
غلتان حسين(ع) و اكبر و اصحاب مي شوند
لب تشنه گرچه دشمنشان كشت آن زمان
بنگر كنون زگريه چه سيراب مي شوند
هر جا كه ظلم ظلمت خود گسترانده است
ايشان ببين چگونه چو مهتاب مي شوند
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب دوم محرم

از كربلا سخن نتوان گفت هيچگاه

جز آنكه دل بسوزد و خيزد ز سينه آه
يك سوي كربلا صف انبوه كفر وجهل
يك سو حسين(ع) وهمراه او اندكي سپاه
يك سو صداي لشكر طغيان و ظلم و كين
يك سو صداي كودك و فرياد سيّداه
يك سو بسي كسان كه ندارند رحم و عقل
يك سو كسي كه در عملش نيست اشتباه
آنهـا زياد و رهبر آنها زياد زاد
اينها قليل و رهبرشان بر عباد شاه
آن كـس كـه بـود شمع هدايت حسين (ع) بود
هر كس گـرفت دامـن او را نشد تباه
لب تشنه با تمام عزيزان خويش رفت
زيرا نخواست تا به ستمگر كند نگاه
چـون مهـر پر فروغ پراكند روشني
در عالمي كه بود كران تا كران سياه
خــاك وغبار مرقـد او درد را دواسـت
اين خود نشانه ايست كه او را چه هست جاه
پا در رهي بنه كه بود رهبرش حسين(ع)
خواهـي بـه جنـت ار بنهي پا زشاهراه
اين را بدان كه هر كه بود دوستدار او
بايـد نبـاشــدش دل آلـوده باگنـاه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب دوم محرم

كیست عاشق آن كه تا پروانه سان پروا كند

جاى در آتش ز شوق شمع، بى پروا كند
كیست عاشق در جهان چون سرور آزادگان
كو به خون پاك خود اسلام را احیا كند
كیست عاشق آن كه با ایثار اكبر چون خلیل‏
راز عشق بى نشان را در جهان افشا كند
كیست عاشق آن كه از دریا برآید خشك لب‏
وز غم طفلان ز غیرت دیده را دریا كند
جان به قربان علمدارى كه گر دستش فتاد
درگه اعجاز، چون موسى ید بیضا كند
دست عباس دلاور گشت در میدان قلم
تا بدان طومار مردى را به خون امضا كند
در شمار چاكرانش گر در آید «افتخار»
فخرها بر شهر یاران همه دنیا كند
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب دوم محرم

شيعه بايد آبها را گل كند

خط سوم را به خون كامل كند
خط سوم خط سرخ اولياست
كربلا بارزترين منظور ماست
شيعه يعنى تشنه جام بلا
شيعگى يعنى قيام كربلا
شيعه يعنى بازتاب آسمان
بر سر نى جلوه رنگين كمان
از لب نى بشنوم صوت تو را
صوت‏«انى لا ارى الموت‏»تو را
شيعه يعنى امتزاج ناز و نور
شيعه يعنى راس خونين در تنور
شيعه يعنى هفت وادى اضطراب
شيعه يعنى تشنگى در شط آب
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب دوم محرم

اين چه صوتي است كه گه مي آيد
كارواني است ز ره مي آيد
زنگ آواي جرس مي نالد
به خود اين دشت عجب مي بالد
گويد اين دشت به قرباني خود
آمدي خوب به مهماني خود
من همان كرببلاي ازلم
در تمام ارضين بي بدلم
اين منم ميكده ي تشنه لبان
محرم جان و تن پير و جوان
جاي داغ و لطمات است اينجا
آري ارض العبرات است اينجا
چون كه آغوش بلا باز كنم
رگ رگ حلق تو را ناز كنم
هيچ خاكي نشود بستر تو
ديگر از جا نرود استر تو
همه اعضاي تو را مي بويم
با سپاه تو چنين مي گويم
خاك من بستر خونين شماست
كربلا خانه ي رنگين شماست
اين طرف تل بلا خيز من است
آن طرف شيب گهر ريز من است
خيمه گه را ته شيبي بزنيد
آن طرف تر به شريعه برسيد
با وجودي كه فرات است پرآب
مثل آب در اينجاست سراب
آب مهريه ي زهراست ولي
نرسد بر لب اسباط علي
به به از اين همه مهمان غريب
قاسم و اكبر و عباس و حبيب
چه جوانان كه نديده است فلك
همه دارند به ۱ عمه كمك
اين چه حالي است كه خواهر دارد
چشم در چشم برادر دارد
اي برادر به كجا آمده اي
به بيابان بلا آمده اي
گفته بودي كه ندايم كردند
كوفيان نامه برايم دادند
بانوان دست به معجر گيريد
رينت آلات ز خود برگيريد
بايد آماده ي غارت باشيد
كه مهياي اسارت باشيد
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب دوم محرم

بـــــار بگشـــــایید اینجـــــــا کربلاست
آب و خاکـــش با دل و جان آشنــاست السّــــــــــلام ای سرزمین کـــربــــــلا السّــــــــــلام ای منــزل و مـــأوای مـا السّــــــــــلام ای وادی دلجوی عشق وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق السّــــــــــلام ای خیمه گاه خواهـــرم قتلگـــــــاه جــــانگـــــــــداز اکبــــــــرم کــــــــــــربلا گــــــهواره اصغر تـــــویی مقتـــــــل عباس نـــــــــام آور تــــویی آمـــــــــــدم آغــــوش خود را بــــاز کن بستــــــــــر مـــهمان خود را ســاز کن
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"


هنوز زينب كبري كنار دلبر هست

هنوز عمه ي سادات با برادر هست

هنوز رَخْتِ اسيري به تن ندارد كس

هنوز ناله ندارد عمو به دادم رَس

هنوز قاسم و اكبر هنوز عبدالله

هنوز ساقيِ تشنه كنار ثارالله

هنوز خيمه ي ارباب غرق احساس است

هنوز دور ِحرم رَدِّ پاي عباس است

هنوز آنچه زياد است در حرم آب است

كجا ز سوز عطش شيرخواره بي تاب است؟

هنوز صيد نگشته ست بچه آهويي

و تازيانه نخورده ست هيچ بانويي
 
بالا