اشعار شب اول محرم

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : اشعار شب اول محرم

تا ابد جلوه گه حقّ و حقيقت سر ِ تست
معنى مكتب تفويض، على اكبر تست
اى حسينى كه تويى مظهر آيات خداى
اين صفت از پدر و جدّ تو در جوهر تست
درس آزادگى عبّاس به عالم آموخت
زآن كه شد مست از آن باده كه در ساغر تست
طفل شش ماهه تبسّم نكند، پس چه كند؟!
آن كه بر مرگ زند خنده على اصغر تست
اى كه در كرب و بلا بى كس و ياور گشتى
چشم بگشا و ببين خلق جهان ياور تست
خواهر غمزده ات ديده سرت بر نى و گفت:
آن كه بايد به اسيرى برود خواهر تست
اى حسينى كه به هر كوى عزاى تو به پاست
عاشقان را نظرى در دَم جانپرور تست
خواست «مهران» بزند بوسه سراپاى تو را
ديد هرجا اثر تير ز پا تا سر تست
احمد مهران
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم



ترجیع بند محتشم کاشانی

باز اين چه شورش است که در خلق عالم است
باز اين چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز اين چه رستخيز عظيم است کز زمين
بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

اين صبح تيره باز دميد از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گويا طلوع ميکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامي ذرات عالم است

گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست
اين رستخيز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جاي ملال نيست
سرهاي قدسيان همه بر زانوي غم است

جن و ملک بر آدميان نوحه ميکنند
گويا عزاي اشرف اولاد آدم است

خورشيد آسمان و زمين نور مشرقين
پروردهي کنار رسول خدا حسين

www.ayehayeentezar.com_gallery_images_41376601418660388742.gif

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم




کشتي شکست خورده ي طوفان کربلا
در خاک و خون طپيده به ميدان کربلا

گر چشم روزگار براو زار مي گريست
خون مي گذشت از سر ايوان کربلا

نگرفت دست دهر گلابي به غير اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم مضايقه کردند کوفيان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند ديو و دد همه سيراب و مي مکند
خاتم ز قحط آب سليمان کربلا

زان تشنگان هنوز به عيوق مي رسد
فرياد العطش ز بيابان کربلا

آه از دمي که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خيمه ي سلطان کربلا

آن دم فلک بر آتش غيرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد

www.ayehayeentezar.com_gallery_images_41376601418660388742.gif

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم




کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدي
وين خرگه بلند ستون بيستون شدي

کاش آن زمان درآمدي از کوه تا به کوه
سيل سيه که روي زمين قيرگون شدي

کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بيت
يک شعله برق خرمن گردونِ دون شدي

کاش آن زمان که اين حرکت کرد آسمان
سيماب وار گوي زمين بي سکون شدي

کاش آن زمان که پيکر او شد درون خاک
جان جهانيان همه از تن برون شدي

کاش آن زمان که کشتي آل نبي شکست
عالم تمام غرقه درياي خون شدي

آن انتقام گر نفتادي به روز حشر
با اين عمل معامله ي دهر چون شدي

آل نبی چو دست تظلم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند

www.ayehayeentezar.com_gallery_images_41376601418660388742.gif

 
بالا