3. ابى الشّعثاء البَهْدَلىّ الكندى
سلام بر همگی
خب شهید بعدی...
اسم دیگشون یزید ابن زیاده. از اون تیراندازهای ماهر بودند. شجاعت بی نظیری هم داشتند. در اینکه چطور به امام پیوستن، اختلاف نظر هست، بعضیا میگن همراه عمر سعد از کوفه به کربلا اومد و وقتی اون پیشنهادهای امام حسین علیه السلام رو رد کرد از لشکرش جدا شد و به سپاه امام علیه السلام پیوست و با اون حضرت بود تا در رکابش به شهادت رسید. بعضیا میگن که ابوالشّعثا از کوفه بیرون اومد و پیش از رسیدن سپاه حر به امام حسین علیه السلام در میان راه به امام علیه السلام پیوست.
بعد از مقاومت حضرت علیه السلام در برابر سپاه حرّ، که قصد بردن وی به کوفه رو داشت، دو گروه به نینوا رسیدن. بعد سواری مسلح و کمان به دوش بر اسبی اصیل از سوی کوفه پیداشد. همه ایستادن و منتظر اون شدن.
سوار که رسید، به حر و یارانش سلام کرد ولی به امام حسین علیه السلام و یارانش سلام نکرد.
اونوقت نامه ابن زیاد رو به حر داد؛ که در اونن چنین نوشته بود: «وقتی فرستادهام آمد و نامهام را برای تو آورد، حسین را در صحرایی خشک فرود آر. به فرستادهام فرمان دادهام که از تو جدا نشود تا خبر اجرای فرمانم را بیاورد. والسلام.»
حر، پس از خوندن نامه گفت: «این نامه امیر عبیدالله است که به من فرمان داده است، شما را در همان جا که نامه به من میرسد متوقف کنم و این فرستاده اوست که تا اجرای فرمان از من جدا نخواهد شد.
ابوالشّعثا با نگاهی به فرستاده عبیداللَّه زیاد بانگ زد: آیا تو مالک بن نُسیر بَدّی نیستی؟
گفت: چرا.
چون وی نیز از قبیله کنده بود. ابوالشعثا گفت: مادر به عزایت بنشیند؛ چه خبر آورده ای؟
گفت: چیزی نیاورده ام جز آنکه از پیشوایم فرمان برده و به بیعتم وفا کرده ام!
ابوالشّعثا گفت: عصیان پروردگار کردی و با اطاعت از پیشوایت خود را به هلاکت افکندی و ننگ و عار و افتادن در آتش را به جان خریدی، خدای عزّوجل گوید: «وَجَعَلْناهُمْ ائِمَّةً يَدْعُونَ الَی النَّارِ وَيَومَ القیامَةِ لا يُنْصَرُون و پیشوای تو چنین است.
ابوالشّعثا پس از کشتن نه و به قولی هیجده یا نوزده تن و مجروح کردن شماری دیگر از سپاه دشمن به شهادت رسید.
اینم دعایی که امام حسین(ع) در حق ایشون کردن:
امـام حـسـين (ع) براي وي چنين دعا كرد: اَللّهُمَّ سَدِّدْ رَمْيَتَهُ وَاجْعَلْ ثَوابَهَ الْجَنَّة» (خداوندا تيرش را به هدف بنشان و پاداش وي را بهشت قرار ده!