بخل

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
بخل عبارت است از خسیس بودن در جایی كه باید خرج كرد و ندادن آنچه را كه باید داد و آن طرف تفریط است و افراط آن، اسراف است، كه عبارت است از:
خرج كردن آنچه نباید خرج كرد و این دو طرف، مذموم است و وسط آنها، كه صفت جود و سخا بوده باشد پسندیده و محمود است.
مخفی نماند كه صفت بخل، نتیجه محبت دنیا و ثمره آن است و این، از جمله صفات خبیثه و اخلاق رذیله است.


و خدای تعالی می‏فرماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَبْخَلُونَ بِما اتیهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیرا لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرُّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیمَه»
[1] خلاصه معنی آنكه: «گمان نكنند كسانی كه بخل می‏ورزند به آنچه خدا از فضل خود به ایشان عطا فرموده، كه این خیر ایشان است بلكه این شرّ است از برای ایشان و زود باشد كه در روز قیامت آنچه را بخل كرده‏اند طوق شود و به گردن ایشان افتد» و حضرت رسول - صلّی اللّه علیه و آله - فرمود كه: اصلاً و ابداً دور بخل نگردید كه آن هلاك كرد كسانی را كه پیش از شما بودند و ایشان را بر این داشت كه خون یكدیگر را ریختند و آنچه بر ایشان حرام بود حلال شمردند» و از آن حضرت روایت شده است كه: «بخل، دور است از بهشت و نزدیك است به آتش و جاهل سخی محبوب‏تر است نزد خدا، از عالم بخیل» و فرمود كه: «بخل، درختی است كه: ریشه آن به درخت زقّوم فرو رفته و بعضی از شاخهای خود را به دنیا آویخته است. پس هر كه به شاخی از آن چنگ زند او را داخل آتش می‏كند.

آگاه باشید كه بخل، ناشی از كفر است و عاقبت كفر آتش است» و نیز از آن سرور روایت شده است كه اگر كسی از شما بگوید كه بخیل بهتر است از ظالم. جوابش این است كه چه ظلمی بدتر است در نزد خدا از بخل. قسم یاد نموده است خدا به عزّت و عظمت و جلال خود كه بخیل را داخل بهشت نكند». «شخصی در جهاد در خدمت آن حضرت كشته شد زنی بر او می‏گریست و می‏گفت: «وا شهیداه» حضرت فرمود كه: چه می‏دانی كه او شهید است؟ شاید كه او سخن بی‏فایده می‏گفته یا بخیل بوده».

روزی آن بزرگوار مردی را دید كه پرده كعبه را گرفته می‏گوید: «خدایا به حرمت این خانه، گناه مرا بیامرز. حضرت فرمود: بگو ببینم چه گناه كرده‏ای؟ عرض كرد كه:
گناه من بزرگتر از آن است كه بگویم. فرمود كه: گناه تو بزرگتر است یا زمین؟ گفت: گناه من. فرمود: گناه تو بزرگتر است یا كوهها؟ گفت: گناه من. فرمود: گناه تو بزرگتر است یا دریاها؟ گفت: گناه من. گفت: گناه تو اعظم‏تر است یا آسمان‏ها؟ گفت: گناه من. فرمود:
گناه تو اعظم است یا عرش؟ گفت: گناه من. فرمود: گناه تو اعظم است یا خدا؟ گفت:
خدا اعظم و اعلی و اجلّ است. پس حضرت فرمود: بگو گناه خود را. عرض كرد:
یا رسول اللّه من مرد صاحب ثروتم و هر وقت فقیری رو به من می‏آید كه از من چیزی بخواهد گویا شعله آتشی رو به من می‏آورد. حضرت فرمود: دور شو از من و مرا به آتش خود مسوزان. قسم به آن خدائی كه مرا به هدایت و كرامت برانگیخته است كه اگر میان ركن و مقام بایستی و دو هزار سال نماز كنی و این قدر گریه كنی كه نهرها از آب چشم تو جاری شود و درختان سیراب گردند و بمیری و بخیل باشی خدا تورا سرنگون به جهنم می‏افكند

و روایت شده است كه: «دو ملك موكل‏اند كه در هر صباحی ندا می‏كنند كه خداوندا مال هر بخیل را تلف كن و هر كه انفاق كند، عوض به او كرامت كن» و اخبار در مذمّت صفت بخل، بی‏حد و خارج از حیّز عدّ (شمارش) است، با این كه خود این صفت، در بردارنده ی مفاسد بی‏شمار در آخرت و دنیاست. حتی اینكه تجربه شده است كه نگاه كردن به روی بخیل، دل را می‏گیرد و آن را تاریك می‏كند و دیده شده است كه: هر كه لئیم و بخیل است، در نظرها خوار و ذلیل است.


همچنان كه پیشوای اهل كرم حضرت امیر المؤمنین - علیه السّلام - فرمود كه: «بخل، صاحب خود را حقیر و بی ارزش می‏كند» و از بخل و خساست، حیثیت و آبروی انسان بر باد فنا می‏رود. بلكه همچنان كه آن حضرت تصریح فرمودند و مشاهده شده اولاد بخیل با او دشمن و هیچ بخیلی را در عالم دوستی نیست. اهل و عیالش چشم به مرگ او دوخته و فرزندانش دیده بر راه وفات او نهاده و آن مسكین بیچاره، با وجود توانایی، به سختی و با وسعت بسیار، به تنگی می‏گذراند. زندگانی او در دنیا چون فقرا و محاسبه و مؤاخذه او در آخرت، محاسبه و مؤاخذه اغنیاست. در دنیا خوار و ذلیل و در عقبی به عذاب الیم گرفتار.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : بخل

معالجه مرض بخل
بدان كه: معالجه مرض بخل، محتاج به معالجه علمی و عملی است اما علم، پس آن است كه: آفت بخل را بداند و فایده جود و كرم را بشناسد و بعد از آنكه طالب علاج این مرض باشد، بسیار ملاحظه آثار و اخباری كه در مذمت بخل و مدح سخاوت رسیده بكند و «وعده و وعیدی» كه بر این دو صفت شده، به نظر در آورد و ذلّت بخیلان و تنفّر مردم را از ایشان مشاهده نماید.
و بداند كه: از برای او خانه دیگری غیر از این خانه نیز هست، كه خواه نا خواه باید به آنجا برود و در آنجا نیز احتیاج دارد و قدری را كه پیش می فرستد و ذخیره می نماید در روز درماندگی به كارش می آید و اعتماد بر فرزندان نكند. تو در باره پدر و مادر ببین چه كردی كه فرزندان در باره تو كنند.
به دختر چه خوش گفت بانوی ده كه روز نوا برگ سختی بنه
خور و پوش و بخشای و راحت رسان نگه می چه داری ز بهر كسان
به دنیا توانی كه عقبی خری بخر جان من ورنه حسرت بری
زر و نعمت اكنون بده كان توست كه بعد از تو بیرون ز فرمان توست
پریشان كن امروز گنجینه چیست كه فردا كلیدش نه در دست توست
تو با خود ببر توشه خویشتن كه شفقت نیاید ز فرزند و زن
كسی گوی دولت ز دنیا برد كه با خود نصیبی به عقبی برد
غم خویش در زندگی خور كه خویش به مرده نپردازد از حرص خویش
به غمخوارگی چون سرانگشت من نخارد كسی در جهان پشت من
درون فرو ماندگان شاد كن ز روز فروماندگی یاد كن
و چون این مراتب را دانستی خود را خواه نا خواه بر عطا و بخشش ملزم كن و دل از مال بركن و پیوسته بخشش كن و احسان به فقرا بنمای، تا اینكه طبع تو به صفت بذل و احسان راغب شود.
و طالب صفت سخاوت باید كه چون اراده عطائی كند در آن توقّف نكند، كه شیطان لعین در مقام وسوسه در آید و او را وسوسه كند و از فقر و كم شدن سرمایه بترساند.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : بخل

و اگر مرض بخل مزمن شده باشد در مقام بی غم كردن نفس خود برآید و مشهور شدن در بلاد و محبت مردم و نام نیك و ستایش دور و نزدیك را به نظر در آورد و بسیار در این‏ها و در نام نیك سخاوتمندان تأمّل كند تا از این راه به سخاوت علاقه مند شود و دست او به بذل و عطا گشوده شود.

و نفس او فی الجمله در بخشش مطیع گردد و اگر چه عطای به این قصد هم از صفات رذیله است و حقیقت سخاوت نیست، - چنان كه ذكر خواهد شد ولیكن این مانند آن است كه: چون طفل را می‏خواهند از شیر بگیرند و پستان را از یاد او ببرند او را به گنجشك و امثال آن مشغول می‏كنند و شكی نیست كه: گنجشك‏بازی، كمال طفل نیست و لیكن بعد از علاج، شوق او به گنجشك می‏شود. پس درباره این شخص هم ضرر ندارد كه ابتدا دل خود را به این قصدها شاد كند تا علاقه مال از دل او تمام شود، آن وقت در صدد تصحیح قصد و نیّت خود برآید.
مخفی نماند كه عمده در علاج این صفت، قطع سبب آن است و سبب آن دوستی مال دنیا است، پیش از دوستی امور دیگر، كه بر احسان مترتب می‏شود و سبب دوستی مال، یا محبت لذتها و شهوت های دنیوی است كه به وسیله مال به آنها می‏توان رسید.

یا به ضمیمه طول امل(آرزو)، یا به جهت نگاهداری و ذخیره كردن از برای اولاد است. یا بدون سبب، خود مال را دوست دارد از حیثیّت آنكه مال است. همچنان كه می‏بینیم كه بعضی از پیران كار افتاده این قدر مال دارند كه آنچه امید به عمر خود دارند كفایت ایشان را می‏كند و اموال بسیار زیاد می‏ماند و فرزندی هم ندارند كه عاقبت اندیشی او را كند. با وجود این، شب و روز در سعی و زحمت از پی تحصیل مال و بر روی هم نهادن آن‏اند.

و چه بسیار باشد كه بر خود سخت گیری بسیار كنند و به مشقّت بگذرانند. بلكه از دادن خمس و زكوه خود داری نمایند و به خرج كردن دیناری در علاج بیماری خود راضی نشوند و چنین كسی عاشق درهم و دینار است و لذت او به داشتن مال است و با وجود اینكه می‏داند كه به زودی می‏میرد و دشمنان او مال او را غارت می‏كنند، دیناری به مصرف دنیا، یا آخرت خود نمی‏رساند و این مرضی است كه معالجه آن در بسیار مشكل است، به خصوص در ایام پیری، زیرا كه این مرض در این وقت مزمن شده است و قوّت گرفته و بدن ضعیف شده است و مقاومت با مرض نمی‏كند و چنین كسی در نهایت ضلال و گمراهی و مصداق «خَسِرَ الدُّنْیا وَ الاخِرَه»
[2] است. بلكه هر كه فرقی میان سنگ و مال بیشتر زا اندازه نیاز ببیند، جاهل و احمق و نادان مطلق است.
زر از بهر خوردن بود ای پسر برای نهادن چه سنگ و چه زر و چنین كسی باید تأمل كند كه تفاوت مالی كه خرج نكنی و به كار تو نیاید با خاك صحرا و آب دریا و سنگ كلوخ چه چیز است؟ چنان فرض كن كه در زیر خانه تو خمهای پر از طلا و نقره مدفون است، چون تو خرج نكنی با خاك چه فرق دارد؟ و حال اینكه اگر آن را در زیر هزار سنگ پنهان كنی روزگار آن را به باد یغما خواهد داد.

[1] . آل عمران، آیه 180.
[2]. سوره حج، آیه 11.

برگرفته از كتاب:معراج السعاده - ملا احمد نراقي
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
پاسخ : بخل

باتوجه داشت که بخل که قرآن فرموده با اینکه عده ای فلان شهر یا استان رو که با قناعت زندگی میکنند به بخل متهم میکنن خیلی فرق داره.......
بخل طوریه که طرف یه چیزی داره خیلی هم داره فراتر از حدی که آیندش رو هم تامین میکنه که ذره ای رو هم نمیده..... اما یکی رو میبنی داره ولی کم داره تا بتونه شرایطی رو مهیا کنه تا بعدا به دیگران هم بده..........که مرحله بعدی انفاق هست و بعدش هم ایث
ار
 
بالا