چرا با اينكه شيعيان بر حق اند، تعداد سني ها بيشتر است با اينكه خود اهل سنت نيز به اين امر واقف اند؟

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
در رابطه با قسمت اول سؤال، بايد توجه داشت كه معيار بر حق بودن اعتقادات و روش انسان ها، مطابقت آن با حقيقت و واقع است. هيچگاه حقانيت يك باور و آئيني، ملازم و تابع كثرت تعداد افراد نمي باشد بلكه در بسياري موارد مخصوصاً در مسائل نظري و اعتقادي، مسأله برعكس نيز هست و لذا قرآن كريم در اين مقوله براي كثرت تعداد افراد هيچ نقش و ارزشي قائل نمي باشد و در تخطئه و تقبيح كثرت گرائي و آمار محوري، اكثريت نوعي را بر اوصاف و عناويني چون: جاهلان نا آگاه، جمعي بي خرد و فاقد تعقل، افراد منحرف و فاسق و ... ياد نموده است نظير: اكثرهم لايعلمون، (1) ولكن اكثرهم يجهلون، (2) اكثرهم لايعقلون (3) مهم المومنون و اكثرهم الفاسقون (4) و ...

دليل مسأله نيز روشن است زيرا فهم مسائل نظري و معرفتي به تعمق و تخصص نياز دارد و نوع مردم به خاطر ضعف فكري و سطحي نگري از تشخيص حق ناتوان اند و بيشتر از روي حدس و گمان و به صورت تقليدي چيزي را مي پذيرند - و ما يتبع اكثرهم إلّا ظنّاً - (5) يعني بيشتر مردم بدون غور و دقت كافي بر اساس توهم و گمان حركت مي كنند. زيرا افرادي كه اهل خبره اند و يا از تأمل و بصيرت لازم برخوردارند معمولاً در مقايسه با ديگران اندك اند.
مسأله حقانيت تشيع بر دلائل عقلي، قرآني، حديثي و تاريخي جريان امامت، استوار مي باشد. اصالت مباني كلامي و تاريخي تشيع در اثبات مسأله امامت و ولايت، آن چنان عميق، غني و مستحكم است كه هر انسان منصفي در صورت مطالعه و درك صحيح - خود را ملزم به پذيرش آن مي بيند.

اختلاف نظر شيعه و اهل سنت در مسأله امامت و خلافت را بايد در بررسي دقيق مباني فكري طرفين و ريشه يابي علل تاريخي اين اختلاف، جستجو نمود كه در اين مختصر مجال ذكر آن نمي باشد. جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه، خواندن كتاب هايي كه در پايان معرفي خواهيم كرد را توصيه مي نمايم.
اما قسمت اخير در اين خصوص لازم به يادآوري است كه اولاً اختلاف نظر شيعه و سني در امر امامت ريشة كلامي دارد كه مربوط به محتواي دين مي باشد. اما از نظر ظاهر همة افراد شيعه و اهل سنت در دين شريك اند و به عنوان مسلمان برادران ديني محسوب مي شوند.

ثانياً: محوريّت اصل امامت و ولايت در امور ديني - اعم از مسائل اعتقادي، احكام فقهي و دستورات اخلاقي و ... - در قرآن و روايات مورد تأكيد مي باشد. از جمله آياتي كه بطور روشن به جايگاه كليدي امر امامت پرداخته است آيه 3 مائده است كه در جريان غدير نازل گرديده و از امر امامت و تثبيت جانشيني اميرالمؤمنين به عنوان اكمال دين و اتمام نعمت ياد كرده است. (6)
«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً» (7) يعني از امروز با معرفي مقام امامت و جانشيني اميرالمؤمنين دين اسلام كامل و نعمت بر شما تمام شده است و چنين ديني مورد رضايت و امضاء الهي است.
طبق مفاد اين آيه اسلام بدون ولايت يك اسلام صوري و ناقص خواهد بود كه تأئيد الهي را نخواهد داشت.
در ذيل همين آيه امام رضا ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: اين آيه در آخرين روزهاي عمر پيامبر در جريان حجة الوداع نازل گرديد و موضوع امامت در آن به عنوان شرط كمال و تمام دين ذكر شده است. (8)
در لسان روايات نيز موضوع وجوب معرفت و پيروي امام ـ عليه السّلام ـ و ضرورت محبت اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ مورد سفارش اكيد مي باشد كه در اين رابطه به چند نمونه ذيلاً اشاره مي نمايم:
امام رضا ـ عليه السّلام ـ مي فرمايد: كمال الدين ولايتنا و البرائة من عدونا (9) كامل بودن دين در گرو پذيرش ولايت ما اهل بيت و بيزاري از دشمنان ما است. در جاي ديگر مي فرمايد: ان الامامة زمام الدين و نظام المسلمين و صلاح الدنيا و عِزّ المومنين (10) امر امامت منشأ انسجام مسلمانان و اصلاح دنياي آنان و ماية عزت مؤمنين است.
در مورد لزوم معرفت امام ـ عليه السّلام ـ و جايگاه آن از امام صادق ـ عليه السّلام ـ روايت شده است كه: الامام علم بين الله عزوجل و بين خلقه فمن عرفه كان مؤمنا و من انكره كان كافراً (11) مقام امام واسطه و پرچم هدايتي است كه ميان خداوند و بندگان او قرار دارد هر كس امام ـ عليه السّلام ـ را بشناسد و از او تبعيت نمايد مؤمن مي باشد و هر كس از روي عناد او را انكار نمايد كافر خواهد بود.

امام باقر ـ عليه السّلام ـ نيز در مورد جايگاه امام و ضرورت شناخت مقام امامت مي فرمايد: انما يعرف الله عزوجل و يعبده من عرف الله و عرف امامه منا اهل البيت (12) فقط كساني خداوند متعال را به درستي مي شناسند و او را عبادت مي نمايند كه امام و حجت الهي را از ما اهل بيت بشناسند. طبق صريح اين حديث اعتقاد و عملي كه صبغة ولايت را نداشته باشد فاقد ارزش بوده و در پيشگاه الهي مورد پذيرش نخواهد بود.
امام صادق ـ عليه السّلام ـ ولايت اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را اساس اسلام و قطب قرآن معرفي نموده است مي فرمايد: لكلّ شيءٍ اساس و اساس الاسلام حبّنا اهل البيت(13) راي هر چيزي ريشه و پايه اي است و محبت ما اهل بيت پايه و اساس اسلام است. - ان الله جعل ولايتنا اهل البيت قطب القرآن ... عليها يستدير محكم القرآن و بها يوهب الكتب و سيتبين الايمان (14) خداوند پذيرش ولايت ما اهل بيت را محور قرآن قرار داده است كه آيات محكم بر اين محور دور مي زند و به وسيله ما اهل بيت كتب الهي به بشريت هديه شده است و ايمان مردم آشكار گرديده است. در جاي ديگر حضرت مي فرمايد: حتي خداوند اعمال صالح را بدون ولايت امام حق نمي پذيرد.(15)

همة اين تأكيدات به خاطر آن است كه روح و محتواي اسلام در ولايت ائمه معصومين ـ عليهم السّلام ـ تبلور مي يابد. با اينكه مسائل مهمي چون: نماز، زكات، روزه، حج و ... جزء اركان و استوانه هاي دين اسلام است اما هيچ كدام اهميت كليدي مسأله ولايت را ندارد و به تعبير امام باقر ـ عليه السّلام ـ لم يناد بشي كما نودي بالولايه (16 ) هيچ مسأله اي به اندازة مسأله ولايت مورد تأكيد خداوند نمي باشد. زيرا امر ولايت است كه به ساير احكام و مسائل مهم ديني روح و معنا مي بخشد.

با توجه به اين روايات، دين منهاي ولايت، دين ظاهري فاقد محتوا و ارزش است و اگر سخن از نفي ديانت مطرح است ناظر به نفي محتوا و اصالت آن است كساني كه ولايت اولياء الهي را ندارند از روح اسلام بي بهره اند.
معرفي منابع:
1. شكوفاي فطرت در پرتو ولايت، نوشته محمدرضا بحريني، چاپ موسسة اسماعليان، قم.
2. چكيده انديشه ها، محمد تيجاني، ترجمه و تلخيص حسين غفاري ساروي، بنياد معارف اسلامي، قم.
حديث:
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمودند: با ايمان ترين شما با معرفت ترين شما هستند.
جامع الاخبار، ص 36


..................................................................................................................................................
1. اعراف، آيه 131.
2. انعام، آيه 111.
3. مائده، آيه 103.
4. آل عمران، آيه 110.
5. يونس، آيه 36.
6 . بحارالانوار، ج 27؛ ص 58، طبع دوم (1403 هجري قمري، 1983 م) مؤسسة الوفاء، بيروت.
7 . سورة مائده، آيه 3.
8 . ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، ج 1، ص 114، حديث 781، چاپ اول، 1416 هجري قمري، دارالحديث.
9. بحارالانوار، ج 27، ص 58.
10. ميزان الحكمه، ج 1، ص 115، حديث 789.
11. همان، ص 120، حديث شماره 839.
12. بحارالانوار، ج 23، ص 88.
13. همان، ج 27، ص 82.
14. همان، ج 89. ص 27.
15. ميزان الحكمه، ج 1، ص 116، حديث شماره 798.
16. همان، ص 114، حديث شماره 785.
 

صدرالمتالهین

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
ممنون عالی بود
دلیل نمیشه هر که بیشتره بر حق باشه به قول قران " كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإذْنِ اللَّهِ"
البته داشتن ولایت اهل البیت به شکل واقعی و حتی ظاهری هم خیلی سخته مثل این داستان "
سهل بن حسن خراسانی خدمت امام صادق (علیه السلام) شرفیاب شده، عرض ارادت و اخلاص کرده گفت: با آن که صد هزار شیعه ی مسلح دارید چرا برای گرفتن حق خود (بدست گرفتن زمامداری و خلافت) قیام نمی کنید؟حضرت فرمود: از این بحث صرف نظرکن خراسانی! اما مرد خراسانی اصرار کرد. آنگاه امام به خدمتکارشان فرمودند: تنور را روشن و گرم کن، تنور گرم و سرخ شد، به حدی که قسمت بالای آن تمایل به سفیدی پیدا کرد. امام خطاب به خراسانی فرمودند: برخیز و در تنور بنشین!خراسانی عرض کرد: ای آقای من! یابن رسول الله مرا به آتش عذاب مکن، مرا عفو کن، خدا تو را عفو کند. امام فرمود: از تو گذشتم.در همان حال هارون برمکی داخل شد و نعلین خود را در دست گرفته عرض کرد: السّلام علیک یابن رسول الله!حضرت بعد از جواب سلام، فرمودند: نعلین را بگذار و در آتش بنشین.هارون کفش ها را گذاشت و در تنور نشست. و حضرت همراه خراسانی درباره خراسان گفت و گو می کردند، آنچنان که همه چیز را می دیدند، بعد به خراسانی فرمود: برخیز و نظر کن به داخل تنور، خراسانی نظر کرد و دید هارون چهارزانو نشسته. آنگاه از تنور بیرون آمد و سلام کرد.حضرت فرمودند: در خراسان چند نفر مثل این مرد وجود دارد؟عرض کرد: به خدا قسم یک نفر نیست.امام فرمودند: تا پنج نفر نداشته باشیم قیام نمی کنیم و ما به وقت قیام آگاهیم.
 
بالا