خدايا///

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
[h=2]خدايا[/h]
www.ayehayeentezar.com_gallery_images_91382656243352119582.jpg


هوالرئوف

دلم برایت تنگ شده ای خدا ، چیزی بگو ! حرفی بزن !
با این سکوت ِ مهربانت عاشق کشم نکن
دلم برای نوازشهایت تنگ شده
وای که آبم می کردی با آن نگاه های عاشقانه ات
کاش زودتر فهمیده بودم.......
دوست داشتم برایت بمیرم
یادت هست این تنها آرزوی دل ِ عاشقم بود ؟
راستی تو چه زیبا و هنرمندی و چه عاشق و مهربان و چه دوست داشتنی و لطیف
به این همه قشنگی غبطه می خورم
بگذار مثل تو شوم !
زیبا و آرام و با وقار ... مهربان و لطیف و بزرگ ...

خدا کجایی ؟ در ِ مهربانی هایت را به روی من نبند

*****
خدا : من همین جا هستم ! در شهر ِ دل تو ، نزدیکتر از تو به تو
تو کجا هستی ؟ تو کجا هستی ؟

خدا کجایی ؟ در ِ مهربانی هایت را به روی من نبند


www_askquran_ir_picture_php_fa6c07ffc5319c1c46fc32eff1f66eba._.gif
www_askquran_ir_picture_php_fa6c07ffc5319c1c46fc32eff1f66eba._.gif
www_askquran_ir_picture_php_fa6c07ffc5319c1c46fc32eff1f66eba._.gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خدايا///

[h=2][/h]

خسته و گرفته و دلتنگ
آزرده و رنجيده خاطر
با بغضي در گلو
كليك مي كنم تا با حرفهات آرومم كني
و نور اميد رو كه در اثر آنچه اين روزها
برمن گذشته و مي گذره كم سو شده اند را دوباره
شعله ور كني

وتو مثل هميشه كه از دل من باخبري
و ميدوني چي بگي كه آرومم كني ، اهسته مي گي :

و اذا سئلك عبادي عني فاني قريب
اجيب دعوة الداع از دعان فليستجيبوا لي و ليومنوا بي .....


بغضم مي تركه و اشگهام سراز ير ميشه
باشه ، باشه ، حتما كم صدات كردم
حتما تقصير ازمنه كه به هر دري زدم
شايد گره اي باز باشه ....

ديگه نه گله مي كنم ، نه اعتراض
نه شكوه ........
خدايا راضيم به رضاي تو
........
تو ادامه بده و من نيز ....
انتهاي راه هرچه باشد من تسليمم
چرا كه قطعا حكمتي هست كه نمي فهمم
اما ميدونم بلاي تو عين رحمت و مصلحته



 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خدايا///

[h=2][/h]
rbgdyg7ckn8drcrhqh6a.gif
u1nk6vj666sb7a7peg.gif


بنام تو اي شكيب دل ناشكيب

خدايا نميدونم چرا گذاشتي اينقدر آزرده بشم
نميدونم چرا گذاشتي اينقدر اذيتم كنند
نميدونم چرا گذاشتي اينقدر دچار دلشوره و نگراني بشم
نميدونم چرا گذاشتي سرگردان و درمانده بشم
نميدونم چرا اينقدر طولش دادي كه اشگم در بياد

نميدونم چه حكمتي بود
هرچه بود گذشت

در پايان اينهمه رنج چقدرتكرار طنين حرفهات آرام بخشه

ان الله مع الصابرين
ان الله رئوف بالعباد
ان الله يحب المتوكلين


rbgdyg7ckn8drcrhqh6a.gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خدايا///

[h=2][/h]



خدایا خسته و دلشکسته آمدم

آوای ملکوتیت روح خسته ام را نوازش کرد :

وبشر الصابرین
وبشر الصابرین
وبشر الصابرین

چقدر سخت است این صبر با توان اندک من
وچه شیرین است این صبر با رحمت بسیار تو

خدایا برای آرامشی که به قلب خسته ام دادی ازتو ممنونم

www.ayehayeentezar.com_images_smilies_sfe4adlkulmzentukza.gif
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
www.ayehayeentezar.com_images_smilies_ul9zeb3qtxect1lrbvyu.gif






 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خدايا///

[h=2][/h]

خدای خوبم خدای مهربونم سلام

مهربان خدایم !

من برای رسیدن به توست که این چنین بی تابم

راهیم کن به سوی خویش که جز در آغوش تو آرام نگیرم ،

راه را یافته ام حقیقت را چشیده ام

و خوب می دانم بی خواست تو ، نتوانم رسیدن

مرا دریاب !


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خدايا///

[h=2][/h]
img.tebyan.net_big_1387_04_2121196070872182455418023747659521815194.jpg


بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست

آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب

در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است

مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق

وسکوت تو جواب همه مسئله هاست



www.ayehayeentezar.com_gallery_images_65637294125963144446.gif

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خدايا///



صحبتی باخدا

گفتم : خدای من، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغهی دیروز بود و هراس فردا، بر شانه های صبورت بگذارم،
آرام برایت بگویم و بگریم، در آن لحظات شانه های تو کجا بود؟


گفت: عزیز تر از هر چه هست، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت برمن تکیه کرده بودی،
من آنی خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه هستی.
من همچون عاشقی که به معشوق خویش می نگرد، با شوق تمام لحظات بودنت را به نظاره نشسته بودم.

گفتم : پس چرا راضی شدی من برای آن همه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟


گفت : عزیزتر از هر چه هست، اشک تنها قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند، اشکهایت به من رسید
و من یکی یکی بر زنگارهای روحت ریختم تا باز هم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان، چرا که تنها اینگونه می شود تا همیشه شاد بود.

گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راهم گذاشته بودی؟


گفت : بارها صدایت کردم، آرام گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی، تو هرگز گوش نکردی
و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که عزیزتر از هر چه هست از این راه نرو که به ناکجاآباد هم نخواهی رسید.

گفتم : پس چرا آن همه درد در دلم انباشتی؟


گفت : روزیت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، پناهت دادم تا صدایم کنی، چیزی نگفتی، بارها گل برایت فرستادم، کلامی نگفتی،
می خواستم برایم بگویی آخر تو بنده ی من بودی چاره ای نبود جز نزول درد که تو تنها اینگونه شد که صدایم کردی.

گفتم : پس چرا همان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟

گفت : اول بار که گفتی خدا آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدای تو را نشنوم،
تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایی دیگر، من می دانستم تو بعد از علاج درد بر خدا گفتن اصرار نمی کنی وگر نه همان بار اول شفایت می دادم.


گفتم : مهربانترین خدا، دوست دارمت . . .

گفت : عزیز تر از هر چه هست، من دوست تر دارمت . . .
:53:

 
بالا