من و دیگران،جامعه و‌اخلاق

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
سلام‌به همه ی دوستان خوب انجمنی
موضوعی ذهنم رو مشغول کرده بود
داشتم یادداشتش میکردم و‌چند جمله رو میخواستم تو‌ یادداشت های روزانه ی ناجی بذارم ، ولی دیدم شاید دوستان هم نظری داشته باشن
این شد که تصمیم گرفتم موضوع جدیدی ایجاد کنم، چون دین از زندگی و رفتار ما جدا نیست و بحث رفتار ما در تربیت روان جامعه تاثیر داره نیاز دیدم این تلنگر نه فقط برای خودم ، برای هممون باشه
گاهی برخوردهای ما و نه گاهی بلکه همیشه به عنوان یک مسلمان یک فرد رو و گاهی افراد رو و همین افراد جامعه رو تحت تاثیر قرار میدن...
پس من هر موضوع رو در پست جداگونه ای مینویسم
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: Ali

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
مثل همیشه با لبخند بهش سلام کردم
گفتم چطوری خوبی؟ اول گفت هی بد نیستم
دستمو زدم روی شونه ش و گفتم مسافرت خوش گذشت؟ گفت ای چی بگم؟!
دیدم اصلا از انرژی همیشگیش خبری نیست
با هم رفتیم یه گوشه نشستیم، باید حرف میزد، معلوم بود ناراحته ، چشماش یه لایه اشک داشت که نمی خواست بریزه و بقیه هم غمگین بشن
و من دلم سوخت، برا مردمم، برا جامعه، که نتونستیم به هم کمک کنیم تا احساسات و هیجانات درونیمون رو بتونیم نشون بدیم، بدون اینکه سرکوب بشن و ایرادی داشته باشن
گاهی طرف باید بگه، گریه کنه، دوستش یا همکلاسیش یا همکارش بشه شونه ای برا گریه هاش، گوشی برا شنیدن حرفاش، پس این هیجان و بغض دردناک غم رو کجا خالی کنه؟ تنهایی فقط؟ پس ما چرا موجودات اجتماعی هستیم؟
این جامعه، این دوستان، این فامیلا و همسایه ها برای چه وقتن؟
وقتی یکی ناراحته نگیم بابا ول کن، گریه نداره که ، بیکاری غصه میخوریا! پیر میشیا! :|
یعنی بعضیهامون آخر همدردی هستیم
آخر درک کردن و کمک به دوستامون

گاهی فقط ده دقیقه زمان کافیه ..‌. ده دقیقه باور کنید خلاصه کرد ایشون غصه ش خالی شد، نگران کارا و درسای عقب افتادش بود
بعد دو تا حرف طنز میزنی دلش باز میشه و با همون لبخند کتابشو باز میکنه میخونه
و خودتم با خیال راحت به درست یا کارات میرسی و هم دل تو شاده هم دل دوستت...


پ.ن : گاهی بذاریم بقیه تخلیه بشن، گریه کنن
چه عیبی داره؟
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
بحثهای دیگه هم هست که فقط اشاره میکنم ، چون دوست دارم اگه نظری دارید در مورد هر کدوم از پستهای تاپیک نظر بدید ..‌.

یک به یک هیجانات منفی و مثبت رو بررسی خواهیم کرد و اینکه چطور کمک کنیم این هیجانات تخلیه بشن ...

هم درباره ی ناراحتی، هم‌شادی، هم تعجب، هم عصبانیت و و و این موارد مهم رو هر کسی مثال عینی و ذکر خاطره داره میتونه بنویسه و بگه

حتی درباره ی غیبت کردن و مدیریت غلط روانی برخوردمون باهاش ... اگه کمک کرده بودن و کرده بودیم به عزیزان و‌دوستانمون برا تخلیه ی هیجاناتشون
کار به غیبت و تهمت نمیرسید ... همون بحث تقوایی که جناب مهدی ق تو صندلی داغ مطرح کردن و واقعا گسترده هستش و همین تقوی روانشناسی برخورد با افراد رو میطلبه
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
دلش پر بود
شروع کرد غیبت کردن، میدونستم اینکه بخوام از غیبت کردن منصرفش کنم بدترین کار توی این شرایطه
گاهی باید با حرف زدن اطرافیانمون متوجه بشیم علت غیبت کردنش چیه،
حس کردم الان فقط نیاز به یه نفر داره حرفاشو گوش کنه تا سبک بشه ، تا تخلیه بشه
گفت و گفت و گفت ...
گفتم خب تو حق داری ناراحتی، ولی توی دل اون هم نیستی بفهمی چرا این کارا و این رفتارا رو مقابلت داره
یه درجه خشمش فرو کش کرد
بعد گفتم گاهی تو شرایطای خاصی چقدر خوب باهات همراهی میکنه و کمک میده بهت... یه لبخند زد و گفت آره ...
بعد کم کم خودش شروع کرد خوبیهای طرف رو گفت
و به این نتیجه رسید شاید اونم تقصیر نداشته

من فکر میکنم برخوردهامون اگه دقیق تر بود و‌بدون برچسب میتونستیم ریشه ای غیبت رو از خودمون و اطرافیانمون دور کنیم نه اینکه کاری کنیم دزدکی غیبت کنند...

یکی از روشهای جلوگیری از غیبت اینه خوبیای طرف گفته بشه، خب این باید خیلی ریز و هنری کار بشه تا کمک بده مخصوصا توی جمع ...
بدترین روش هم تذکر لسانی و ترک کردن محل غیبت هست ...البته به عنوان آخرین راه حل میشه بهش فکر کرد
:Smile:
 
بالا