مردی كه در حال عبور بود برخورد کردم
-اووه !! معذرت میخوام...
-من هم معذرت میخوام
-دقت نکردم ...
ما خیلی مؤدب بودیم
من و این غریبه
خداحافظی كردیم و به راهمان ادامه دادیم
اما در خانه با آنهایی كه دوستشان داریم چطور رفتار می كنیم
كمی بعد از آن روز
در حال پختن شام بودم.
دخترم خیلی آرام كنارم ایستاد همین كه برگشتم به اوخوردم و تقریباً انداختمش.
با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو كنار"
قلب کوچکش شکست و رفت
نفهمیدم كه چقدر تند حرف زدم
-اووه !! معذرت میخوام...
-من هم معذرت میخوام
-دقت نکردم ...
ما خیلی مؤدب بودیم
من و این غریبه
خداحافظی كردیم و به راهمان ادامه دادیم
اما در خانه با آنهایی كه دوستشان داریم چطور رفتار می كنیم
كمی بعد از آن روز
در حال پختن شام بودم.
دخترم خیلی آرام كنارم ایستاد همین كه برگشتم به اوخوردم و تقریباً انداختمش.
با اخم گفتم: ”اه !! ازسرراه برو كنار"
قلب کوچکش شکست و رفت
نفهمیدم كه چقدر تند حرف زدم