منشا ديدگاه هاي نظري در مورد سبکهاي فرزندپروري

jafarhashemlou

کاربر تازه وارد
"منجی دوازدهمی"
به طور کلي انواع ديدگاههاي موجود در زمينه تربيت فرزند، در سه ديدگاه متباين درباره طبيعت مادرزادي کودک ريشه دارند:

1- سرشت شرور

2- لوح سفيد

3- سرشت سليم

اين ديدگاه ها به ترتيب از اصول مسيحيت ،ديدگاه هاي تجربي لاک و فلسفه انسان گرايي روسو نشات گرفته اند. با وجود اين در عهد عتيق ، در خصوص کودکان تا حدي دوگانگي به چشم مي خورد . از کودکان به عنوان عطيه الهي و مايه افتخار خانواده نيز ياد شده است (استافورد ،1993،به نقل از مجد،1383).اين تناقض لاينحل زمينه را براي ناسازگاري موجود بين کنترل والدين و محبت به کودک که تا زمان حال باقي مانده است ،مهيا ساخت(بورتسلمن ،1983،به نقل از مجد،1383).

لاک مدعي است که کودکان نه ضد اجتماعي اند نه جامعه پسند ، بلکه غير اجتماعي اند. بنابراين تربيت کودک مسئووليت سنگيني را بر دوش والدين مي گذارد . لاک (1964) والدين را به اعمال قدرت منطقي و استفاده آگاهانه از رخدادهاي محيطي به منظور کسب اهداف معين تشويق مي کرد. او به طور قاطع بر اهميت نقش والدين به عنوان عوامل وترسيم کنندگان الکوهاي مناسب تاکيد مي ورزد. وي نخستين کسي بود که ديدگاه قالب اجتماعي را بيان کرد. لاک همچنين به اظهار لطف و محبت والدين نيز توجه داشت. او تحليل رشدي حساسي از روابط بين والدکودک فراهم آورد و اظهار داشت که روابط در اوايل زندگي بايد بر اساس قدرت بنا شود ،اما با رشد کودک به سوي رابطه اي بر مبناي دوستي و برابري سوق يابد.(جنسن و استرن،1986;به نقل از مجد1383).

روسو کودک را به عنوان موجودي فعال ،مکتشف و داراي سرشتي سليم توصيف کرد که اجتماع فاسد بزرگسالان آن را به تباهي مي کشاند. آيين طبيعت گرايي رمانتيک از نظريات برجسته روسو سرچشمه گرفته است. نظراتي چون " هيچ گاه کودک راتنبيه نکنيد ،چرا که او معناي اشتباه کردن رانمي داند".(بورتسلمن،1983،به نقل از مجد،1383)

پيامد ضمني طبيعت گرايي رمانتيک آن بود که کودک را با ابزارهاي خودش رها سازيم که اين امر بهترين مسير براي رشد اخلاقي و اجتماعي او محسوب مي شود. بدين ترتيب والدين وظيفه دشواري را به عهده نداشتند. والديني که از روسو پيروي مي کردند ، ظاهرا مجاز به سهل انگاري و مسامحه بودند. روسو اعتقادي به رشد بي بندو بارانه نداشت و معتقد بود تربيت بايد در شرايط آزاديهاي محدود شده اعمال شود. طبيعت گرايي رمانتيک هنوز به موجوديت خود ادامه مي دهد و اکنون موضوع برخي از پرطرفدارترين راهنماهاي تربيتي را بخود اختصاص داده است(گوردون46،1970،به نقل از دارلينگ واستنبرگ،1993).

نقل از : http://jafarhashemlou.blogfa.com
 

jafarhashemlou

کاربر تازه وارد
"منجی دوازدهمی"
سبک های فرزند پروری براساس نظریه بامریند

در اوایل دهه 1960 دایانا بامریند پژوهشی را با استفاده از مشاهده طبیعی، مصاحبه با والدین و سایر شیوه های پژوهش بر بیش از 100 کودک سن مدرسه اجرا کرد. یافته ها سه ویژگی را آشکار ساخت:

پذیرش و روابط نزدیک - کنترل - استقلال دادن

بنابراین چهار سبک فرزندپروری بدست آمد که در هر یک از این ویژگیها با هم تفاوت دارند.

1- فرزندپروری مقتدرانه

این روش موفق ترین روش فرزندپروری است که پذیرش و روابط نزدیک، روش های کنترل سازگارانه و استقلال دادن مناسب را شامل می شود. والدین مقتدر، صمیمی و دلسوز و نسبت به نیازهای کودک حساس هستند. آنها قاطع هستند اما دخالت گر و محدود کننده نیستند. شیوه های انظباتی آنها بجای تنبیهی بودن حمایت کننده است. این والدین قوانین و رهنمودهایی پی ریزی می کنند که فرزندان آنها چنان بار می آیند که از آنها پیروی کنند و اغلب براي مطيع‌ سازي از استدلال و منطق بهره مي‌جويند و به منظور توافق با کودک با او گفت‌وگو مي‌کنند. از رفتارهاي نامطلوب نمي‌ترسند و تاب مقاومت در برابر عصبانيت کودک را دارند و به تلاش‌هاي کودک در جهت جلب حمايت و توجه پاسخ مي‌دهند و از تقويت‌هاي مثبت بيشتري استفاده مي‌کنند. اين والدين در بعد محبت نيز عملکرد خوبي دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهرباني دريغ نمي‌ورزند. آنها حقوق ويژه خود را به عنوان يک بزرگسال مي‌شناسند و به علايق فردي و ويژگي‌هاي خاص کودک خود نيز آگاهي دارند. در کل این والدين در عين گرم و صميمي بودن با فرزند خود، کنترل کننده و مقتدر هستند. اين شيوه به فرزندان کمک مي‌کند تا با هنجارهاي اجتماعي بهتر سازگار شوند.

2- فرزندپروری مستبدانه

این روش از نظر پذیرش و روابط نزدیک پایین، از نظر کنترل اجباری بالا و از نظر استقلال دادن پایین است. والدین مستبد، سرد و طرد کننده هستند. نمايش قدرت والدين اولين عاملي است که اين شيوه را از ديگر شیوه ها متمايز مي‌سازد. در این سبک فرزندان چنین بار آورده می شوند که از قوانین سختگیرانه ایی که بوسیله والدین بوجود می آید پیروی کنند. نتیجه شکست در پیروی از چنین قوانینی معمولاً تنبیه و اعمال زور است و براي کنترل کودکان خود از شيوه‌هاي ايجاد ترس استفاده مي‌کنند. والدین مستبد معمولاً نمی توانند دلیلی که پشت این قوانین است را توضیح دهند. اگر از آنها خواسته شود که علت را توضیح دهند ممکن است به سادگی پاسخ دهند "چونکه من اینچنین گفتم". این والدین خواسته های زیادی دارند اما در قبال فرزندانشان پاسخده نیستند. این والدین انتظار دارند فرمان های آنها بدون چون و چرا اطاعت شود. والدين درشيوه‌ استبدادي کمترين مهرورزي و محبت را از خود نشان مي‌دهند.

3- فرزندپروری آسان گیرانه

در این سبک، والدین مهرورز و پذیرا هستند ولی متوقع نیستند، کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال می کنند و به آنها اجازه می دهند در هر سنی که باشند خودشان تصمیم گیری کنند، حتی وقتی که هنوز قادر به انجام آن نیستند. خانواده اين والدين نسبتاً آشفته است. فعاليت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. والدين سهل انگار در عين آنكه به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چنداني از آنها ندارند. اين والدين بسيار بندرت به فرزندان خود اطلاعات صحيح يا توضيحات دقيق ارائه مي‌دهند. آنها از روش‌هاي احساس گناه و انحراف استفاده مي‌کنند. اين والدين همچنين در بيشتر موارد در مواجهه با بهانه‌جويي و شکايت کودک، سر تسليم فرود مي‌آورند. این والدین به ندرت به فرزندان انظباط می دهند با فرزندان ارتباط برقرار می کنند، و معمولاً بجای یک والد جایگاه یک دوست را دارند.

4- فرزندپروری بی اعتنا

در این روش، پذیرش و روابط پایین، کنترل کم و بی تفاوتی کلی نسبت به استقلال دادن وجود دارد. این والدین اغلب از لحاظ هیجانی جدا و افسرده هستند و وقت و انرژی کمی برای فرزندان صرف می کنند. در حالی که این والدین نیازهای پایه ای فرزندان را برآورده می کنند اما عموماً از زندگی فرزندانشان گسسته هستند. در موارد افراطی حتی ممکن است فرزندان خود را طرد یا در رفع نیازهای آنها اهمال کند.

نقل از : http://jafarhashemlou.blogfa.com/post/183
 
بالا