موعظه جبرئيل به رسول اكرم صلي الله عليه وآله

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

[h=2][/h]


1_61608215872171157623.gif

خيلي زيباست كه پيامبر اكرم صلي الله وعليه وآله از جبرئيل ميخواهد كه او را موعظه كند نَزَلَ جَبْرَئِيلُ ع عَلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ لَهُ يَا جَبْرَئِيلُ عِظْنِي‏
جبرئيل عليه السلام چند موعظه كرد

1.اى محمّد تو هر گونه كه مى‏خواهى زندگى كن (ولى بدان كه ناگزير) خواهى مرد،
فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مَيِّت‏ اين يعني وقتي كه ميداني بسوي خدا ميروي پس

بهترين عملهاي كه تو را به خدا نزديك ميكنه انجام بده،ما خيلي به عملمون بي مهر هستيم وتنها اين عمل با ما ميماند


2.هر كس را مى‏خواهى دوست بدار ولى بالاخره روزى از او جدا خواهى شد، وَ أَحْبِبْ مَنْ شِئْتَ فَإِنَّكَ مُفَارِقُه‏ يعني دل مال خداست اگر قراره كسي هم محبوب باشد بايد او باشد كه باقي است وماندگار


3. هر چه مى‏خواهى انجام ده كه بالاخره آن را ملاقات خواهى كرد،
وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّكَ مُلَاقِيه‏ با اين حساب كه عمل را ملاقات خواهيم كرد چرا اين عمل را خوشبو نكنيم



4.بدان كه شرف و بزرگى مؤمن نماز شب او است، شَرَفُ الْمُؤْمِنِ‏ صَلَاتُهُ بِاللَّيْل‏ كمال قرب انسان به خدا نماز شب است،يكي ميگفت الهي آنكه سحر ندارد از خود خبر ندارد


5.و عزّت و سرافرازى مؤمن خوددارى او از آزار رسانيدن بمردمان است.
ِ وَ عِزُّهُ كَفُّ الْأَذَى عَنِ النَّاس‏ با خلق خدا چون پيامبر مهربان باش



1_61608215872171157623.gif


من لا يحضره الفقيه، ج‏1، ص: 472

الكافي ج 3 ص 488

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : موعظه جبرئيل به رسول اكرم صلي الله عليه وآله

[h=2]گنه كار پيمبري را موعظه كرد[/h]




اين موعظه ها خيلي عجيب است،گاهي اوقات از گنه كار هم موعظه خواسته ميشود

امام صادق عليه السّلام فرمود: مردى نزد عيسى ابن مريم عليه السّلام آمد و باو گفت: يا روح اللَّه من زنا كرده‏ام مرا پاك كن، ُ يَا رُوحَ اللَّهِ إِنِّي زَنَيْتُ فَطَهِّرْنِي‏

عيسى عليه السّلام امر كرد: كسى در جايى نماند بلكه همه بيرون آيند براى پاك ساختن فلان كس،فَأَمَرَ عِيسَى ع أَنْ يُنَادَى فِي النَّاسِ
يَبْقَى أَحَدٌ إِلَّا خَرَجَ لِتَطْهِيرِ فُلَان‏

پس هنگامى كه وى با مردم گرد آمدند و مرد براى سنگسار در حفره شد، فرياد زد: مرا حدّ نزند آن كس كه حدّى بگردن دارد، نَادَى الرَّجُلُ لَا يَحُدَّنِي مَنْ لِلَّهِ فِي جَنْبِهِ حَدٌّ پس همه مردم رفتند جز يحيى و عيسى عليهما السّلام،

پس يحيى عليه السّلام بوى نزديك شد و گفت اى گنهكار مرا موعظه كن، ُ يَا مُذْنِبُ عِظْنِي‏

مرد گفت: نفس خود را در كارها رها نكن كه آزادانه هر چه هوا كند آن را انجام دهد زيرا اين موجب سقوط تو باشد، ُ لَا تُخَلِّيَنَّ بَيْنَ نَفْسِكَ وَ بَيْنَ هَوَاهَا فَتُرْدِيَك‏

يحيى عليه السّلام فرمود: بيشتر برايم بگو:قَالَ زِدْنِي‏ مرد گفت: خطا كار را به خطايش ملامت و سرزنش نكن، َ لَا تُعَيِّرَنَّ خَاطِئاً بِخَطِيئَة

گفت برايم بيشتر بگو، مرد گفت:سعى كن غضب نكنى، يحيى عليه السّلام گفت: مرا بس است. قَالَ زِدْنِي قَالَ لَا تَغْضَبْ قَالَ حَسْبِي.



من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 33




 
بالا