مدعیان دروغین مهدویت(از صدر اسلام تا زمان معاصر)

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
۴۹. ادعای احمد بن عبد الله

2-27.png


احمد بن عبد الله سلجماسی معروف به ابن محلی در تاریخ ۹۶۷ متولد شد و در ۱۰۲۲ وفات کرد. وی یک صوفی شورشی است که مدعی شد همان مهدی منتظر است. او در منطقه ای به نام سلجماسه متولد شد و در حوالی ۹۸۰۰ برای تحصیل هجرت کرد و به منطقه دیگری به نام فاس رهسپار شد. مدت مدیدی در آنجا ماند و تحصیل علم کرد سپس به حج رفت و به جنوب مغرب رفته با روسای قبایل مکاتبه نمود و آنان را به تمسک به سنت فراخواند و چنین شهرت داد که «مهدی فاطمی منتظر» است.

وی می گفت از نسل عباس بن عبد المطلب است. چندی بعد به زادگاهش سلجماسه یورش برد و آنجا را تصرف کرد و در مدت حکومت به حسب ظاهر با عدالت رفتار کرد. به تدریج افراد دیگری از حوالی این شهر برای تهنیت به او وارد سلجماسه شدند. پیروزی وی بر سلطان وقت مراکش بر قدرت سیاسی او افزود و وی را بر مراکش نیز مسلط گرداند. زان پس پادشاه شد و صوفی گری را رها کرد در این هنگام یک صوفی دیگر به حمایت از پادشاه مراکش بر او حمله کرد در این حمله بود که نامبرده کشته شد و سرش برای دوازده سال به دیوار شهر مراکش آویخته باقی ماند. یارانش به این گمان بودند که او نمرده بلکه غیبت کرده است. وی سیزده سال و نه ماه حکومت کرده فقیه و ادیب بود و تالیفاتی مانند کتاب «منجنیق الصخور فی الرد علی الفجور» دارد که نسخی از آن بر جای مانده است. (ر.ک: الاعلام زرکلی، ج ۱، ص ۱۶۱)

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
۵۰. ادعای سید محمد حسین مشهدی

2-28.png


«سید محمد حسین مشهدی» اهل مشهد مقدس بوده است. در زمان «فرخ سیر» از سلاطین هند ابتدا دعوی مهدویت نمود و فرخ سیر با او بیعت کرد. سپس از نفوذ خود سوء استفاده کرد و پا بالاتر گذارده مذهبی به نام مذهب «خفشانیه» احداث نمود و حتی دعوی وحی و نبوت کرد. وی کتبی تالیف نمود که حاوی الفاظ مهمله و بی معناست. نام مشهورترین کتاب او «قوزه مقدسه» است. مرحوم آیه الله مرعشی می گوید: «حقیر آن را دیده ام بلکه از مطاوی آن ظاهر می شود که من محسن سقط شده می باشم و مادم حضرت صدیقه طاهره است!» (موسوعه العلامه المرعشی، ج ۲، ص ۳۵۲)

نامبرده خود را «نمود الله» معرفی می کرد و به راحتی توانست در سرزمین هندوستان – که مهد ظهور ادیان و گرایش های مختلف مذهبی است – شمار زیادی هوادار جذب کند. شوشتری می نویسد: «ادعای او این بود که من همان محسن، فرزند رسول مختارم که از شکم مادر سقط شده بودم. یک هزار سال و کسری به حکم خدای جهان در بهشت جاودان به عبادت او مشغول و شادمان بوده ام. در این اول که کار مردم به گمراهی و ضلالت و امر امت به فساد و جهالت کشید و چون بعد از خاتم النبیین پیغمبری دیگر مبعوث نمی گردید به من … که در نسب به آن حضرت می رسم، فرمان کبریائی رسید که خود را ظاهر سازم و همه مردم را به دین مبین دعوت نمایم.» (تحفه العالم، ص ۳۹۹)

 

شیخ رجبعلی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
بسیار کامل
ممنون
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
۵۱. ادعای مهدی کُرد و دجال یهودی

11.png


در حوالی قرن یازدهم شخصی به نام «اسحاق سبتی» که بسیار زیبا و صاحب فصاحتی نغز و بیانی دلکش بود در میان یهودیان ادعای «منجی بودن» نمود، احبار عثمانی و بسیاری از تازه یهودیان به او ایمان آوردند. از طرفی برخی مسلمین دولت عثمانی باشنیدن خبر او و اینکه برخی از فقهای مسلمان منجی یهود را همان «دجال» دانسته اند به انتظار مهدی موعود نشستند و با خود گمان نمودند که به زودی او نیز ظهور خواهد کرد. در این میان کسوفی نیز رخ داد که آخر الزمان بودن را تایید کرد و ناگهان خبر رسید که «مهدی موعود نیز ظهور کرده است» این مهدی شیخ زاده ای بود از اهل کردستان که چند هزار کُرد به دنبال خود کشیده بود. به هر روی او را دستگیر کردند و پیش سلطان عثمانی که مشغول شکار بود بردند. سلطان سوالاتی از او پرسید و چنان شیوا پاسخ داد که شیفته او شد و او را ندیم و خدمتگذار خود قرار داد و مهدی مدعی به همین راحتی خدمتگذاری او را پذیرفت!

از طرفی دیگر آوازه دروغین بودن منجی یهود یعنی همان سبتی نیز به سلطان رسید و او را احضار کرد، دستور داد تا وی را برهنه سازند و به هدفی ببندند و گفت تیر میزنیم و اگر تو بر حق باشی اصابتی به تو نخواهد کرد! جوان مدعی ترسید و ادعای خویش را انکار کرد اما سلطان جمال و کمال او را نیز پسندید و فرمان داد کلید دار و دربان سلطان بشود. سلطان شادمان گشت که دربان او دجال و خدمتگذار او مهدی است! اما با این وجود چند سال بعد سربازان سلطان مطابق رسم عثمانی او را خفه کردند. (ر.ک: مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم، ص ۵۲ – ۵۴)

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
۵۲. ادعای منصور اوشیرما یا مهدی چچنی

2-31.png


در اواخر قرن دوازدهم مردی به نام منصور اوشیرما از اهالی چچن حرکتی را بر ضد حکومت و سلطنت روسیه آغاز کرده و توانست شکست سختی بر نیروهای کاترین دوم وارد سازد. تلاشهای او هر چند در ابتدا به ثمر نشست اما سرانجام در نهایت او را دستگیر کردند و نامبرده پس از چندی در زندان درگذشت. انعکاس این اخبار در استانبول آن وقت به عنوان یک حرکت اسلامی با استقبال روبرو شد و مسلمین از اینکه فردی مسلمان توانسته پیروزی نسبی در مقابل روسیه محقق سازد شادمان شدند. به هر روی منابع تاریخی کمتر به ادعای مهدویت وی پرداخته و بیشتر از چشم یک مبارز چچنی بر علیه سلطه روسها به او نگریسته اند. (مهدیان دروغین، ص ۲۲۱)

با این همه محمد بن عبد الوهاب مکناسی در گزارش از سفر خود در ۱۲۰۰ ق خبر این مدعی مهدویت و اصلاح گر را آورده و گفته است این شخص در سال ۱۲۰۰ ظهور کرد و متعلق به قریه جاجان (چچن) در داغستان بوده است. شماری از افراد در گرد او جمع شدند و تصور او این است که خود منتظر دیگری است مردم بر این باور بودند که او «مقدمه المهدی المنتظر فی آخر الزمان» است و بر این اعتقادند که او هموست که در احادیث وعده داده شده است. وی پس از این بیان بحث مفصلی در خصوص این روایات می نماید. (الرحله المکناسی، ص ۱۳۱ – ۱۰۵)

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
۵۳. ادعای شیخ احمد

2-30.png


شخصی به نام شیخ احمد در سال ۱۲۳۷ ق که خود را مهدی لقب داد و اصل وی از قریه سلیمه از بخش قنا در منطقه فرشوط بود با ادعای اصلاح گری آغاز به فعالیت کرده و در مدتی کوتاه توانست چهل هزار نفر را گرد خود جمع آوری کند. وی که از پیوستن این همه نیرو مغرور شده بود برابر حکومت مصر ایستاد و شروع به غارت اموال مردم کرد و دو ماه به کارهای زشت خود ادامه داد. این شخص که شهرت به مهدی یافته بود مورد حمله نیروهای احمد پاشا بن طاهر پادشاه مصری قرار گرفته و در جریان نبردی که صورت پذیرفت هزاران نفر از پیروانش در ناحیه خربه و شرفا از منطقه قنا کشته شدند. خود وی نیز به حجاز گریخت و دیگر خبری از او به دست نیامد. (الخطط التوفیقیه، ج ۱۳، ص ۴۴)

برخی تاریخ نویسان افزوده اند: «مانند همین ماجرا در سال ۱۲۸۰ یا ۱۲۸۱ نیز رخ داد. شخصی به نام شیخ احمد طیب که خود را شریف جعفری معرفی کرده و مدعی علم و ولایت و مکاشفه بود، مردم را به سوی خود فراخواند و عده ای از او اطاعت کرده با او پیمان بستند. آنگاه وی آنان را به گناه واداشته آنان را یاغی بر حکومت کرد. کار به جائی رسید که نیروهای اسماعیل پاشا با آنان مواجه شد بسیاری از آنان را کشته، خانه هایشان را خراب کردند و عده ای را تبعید کردند.» (فیض الملک، ج ۱، ص ۲۳۸)

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
۵۴. ادعای محمد احمد بن عبد الله

3-12.png


محمد احمد بن عبد الله متوفای ۱۳۰۲ و معروف به «مهدی سودانی» از سادات حسینی و پدرش فقیه بود. وی یک دوره دعوت سری نمود تا اینکه کار به دعوت علنی رسید. در این میان شماری از مردم و قبایل به او پیوستند. بالاخره در سال ۱۲۸۹ خود را «مهدی منتظَر» خواند و از فقهای سودان خواست تا او را حمایت نمایند.

وی به عبد الله التعایشی که بعد از او جانشین وی شد گفت خوابی که دیده او را مهدی منتظر نشان داده است. اساس کار وی همین خواب و نیز ادعای شنیدن صداهائی (هواتف) در بیداری بود که بر اساس آنها مدعی شد نوعی دعوت مهدیانه و حتی نبوت گونه دارد. (مهدی از صدر اسلام تا قرن سیزدهم، ص ۶۸)

در منشور دعوت او آمده است: «رسول الله (صلی الله علیه و آله) به من خبر داد که من مهدی منتظر هستم و در حضور خلفا، اقطاب و خضر و شماری از اولیاء من را روی کرسی خود نشاند، شمشیرش را به کمر من بسته و ده فرشته برگزیده را مامور تایید من کرد و به عزرائیل گفت که همیشه در کنار من باشد. او در میدان جنگ پیشاپیش من حرکت می کند و در ایام دیگر پشت سر من. خضر همیشه با من است پیش روی ما هم رسول و خلفای چهارگانه و اقطاب اربعه و شصت هزار ولی از اموات هستند.» (منشورات المهدیه، مدخل الف، ب، ت، ث، ج)

داستان قیام وی در ایران در عهد قاجار انعکاس فراوان یافت با این همه مهدی سودانی به هیچ روی متهم به تشیع نشده و باور مهدویت در او بیشتر متاثر از تصوف بوده است، نامبرده پیش از مرگ، عبد الله التعایشی را جانشین خود نمود، وی نیز در جنگی با انگلیسی ها در سال ۱۸۸۸ میلادی کشته شد. (حلیه البشر، ج ۲، ص ۸۰۵)

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
۵۵. مدعیان مهدویت محمد مهدی سنوسی

2-29.png


همزمان با مهدی سودانی، شخص دیگری به نام مهدی سنوسی در سرزمین طرابلس غرب وجود داشت که مردمان آن سامان او را مهدی موعد تصور می نمودند. مهدی سنوسی در سال ۱۲۶۰ متولد و در سال ۱۳۱۷۷ وفات نمود وی از سادات حسنی و نسل ادارسه بود، پس از حفظ قرآن و تحصیل علوم دینی، هنگامی که توانمندی های لازم را پیدا کرد بدون ادعای مهدویت سلسله ای صوفیانه را که پدرش در جغبوب پایه گذاری کرده بود هدایت کرد. وی به تقوا و پاکی و صداقت شهرت داشت و نقطه منفی در حیات او گذارش نشده است و حتی گفته می شد به شدت و با سرسختی با کسانی که به او نسبت «مهدویت» می دانند مخالفت می نمود اما در عین حال مهدی بودن او بر زبان های توده عوام مردم شهرت داشت. نامبرده در سال ۱۳۱۷ در نواحی سرزمین کاتم در گذشت اما طریقتی موسوم به «سنوسی» در بین صوفیان منسوب به او گردید. این طریقت در سر تا سر مغرب شهرت یافت و حتی به هند نیز رسید!

در خصوص مهدی سنوسی مهم این نبود که خود نمی خواست به عنوان مهدی موعود شناخته شود بلکه مهم این بود که فضای مغرب و توده های عامی با بودن چنین مردی به راحتی به مهدویت او باور پیدا کردند و این اعتقاد در آنها شکل گرفت حتی اگر خود او انکار می کرد. بنابراین این امر نشانه خوبی برای رسوخ اعتقاد به مهدویت در عمق جامعه اهل تسنن است. (ر.ک: الاعلام الشرقیه، ج ۲، ص ۵۷۹)

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
۵۶. ادعای سید احمد بریلوی

2-35.png


سید احمد بن محمد بریلوی با ادعای اصلاح و مهدویت در هند ظاهر شد. وی در سال ۱۲۰۱ متولد شد و نزد نواده شاه ولی الله دهلوی یعنی شاه عبد العزیز دهلوی تحصیل کرد. القائات این استاد موجب شد تا شاگرد جوان خود را مهدی موعود و صاحب الزمان بداند کسی که باید اوضاع مسلمانان هند را اصلاح نماید. وی که متاثر از حرکت وهابیون بود توانست شمار زیادی از مردم را به خود جذب نماید آنچنان که مهدویت او را بپذیرند. کار او نشر اعتقادات وهابیت در هند تحت پوشش جریان اصلاحی و مهدویت بوده است. در سال ۱۲۳۴ حرکت انقلابی خود را شروع کرد و با سپاهیان فراوان با فرقه ای در هند به نام سیکها وارد نبرد شد و بر آنان غلبه نمود و پیروز شد. چند سال بعد در نبردی دیگر شکست خورد و خود نیز در میدان جنگ کشته شد. وی گرچه در عرصه سیاسی و نظامی دستاوردی نداشت، اما دعوت او میان مسلمانان سنی هند تاثیر زیادی برجای گذاشت. (ر.ک: المهدیه فی الاسلام، ص ۲۶۸ و ۲۶۹)

برخی نوشته اند: «باور مردم آن است که او در میدان نبرد کشته نشد بلکه از دید مردم مخفی گشت و تا کنون زنده است. حتی برخی از مردم افراط کرده بر این باورند که او را در مکه در حال طواف دیده اند و بعد از آن غیبش زده است. مردم بر این اعتقادند که او بازخواهد گشت و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد اما همه این مطالب و داستان ها ساختگی است.» (عون المعبود، ج ۱۱، ص ۲۴۸)


 
بالا