چه عواملی در بروز احساسات منفی در افراد مختلف تاثیرگذارند و می توانند در ایجاد آن ها نقش داشته باشند!
هر کسی خواهانِ خوشحالی و احساس رضایتمندی است. هر فردی دوست دارد که لذت، رضایتمندی، روابط شاد و آرامش ذهن را تجربه کند. پس چرا این همه آدم، با خواست خود، «در ناامیدی محض» زندگی میکنند؟
کودکان بهدلیل سرزنشهای مخرب و کمبود محبت در دوران کودکی، از همان سنین اولیه، احساسات منفی را در خود پرورش میدهند. وقتی بالغتر میشوند، این احساسات شدیدتر میشود و انواع احساسات منفی بیشتری را تولید میکند.
عمدهترین احساسات منفیای که افراد تجربه میکنند عبارتند از: ترس، تردید، نگرانی، غبطه، حسادت، خشم، بیلیاقتی و احساس عدم کفایت هنگام مقایسه با دیگران. وقتی کودکی مدام مورد سرزنش قرار میگیرد در وی ترس، شک و نگرانی ایجاد میشود. حتی زمانی که کودک کارهای ارزشمند انجام میدهد، باز والدینش خشنود نمیشوند.
در اغلب خانوادهها، والدین بهندرت محبت یا تایید خود را ابراز میکنند و یا به محض اینکه حس کنند کودک در خشنود کردنشان کوتاهی میکند، عشق و تاییدشان را از او دریغ میکنند.
احساسات، ارزیابی را مغشوش میکند
احساسات، بهخصوص احساسات منفی، ارزیابی را مغشوش میکند. فرد گرفتار در احساسات منفی، قادر نیست واضح و منطقی فکر کند. هرچه احساس منفی شدیدتر باشد، شخص بیشتر از واقعیت دور میشود و در استدلالکردن ناتوانتر میشود. در این حالت گفتار و رفتار شخص، اغلب غیرقابلتوجیه و زیانآور است.
ریشههای احساسات منفی
پنج عامل اصلی، باعث میشود مردم در خود احساسات منفی بهوجود بیاورند و در آن وضعیت بمانند. اینها جزو بدترین قورباغههایی هستند که در اعماق مرداب احساسات شنا میکنند. این پنج عامل: توجیه کردن، درگیر شرایط شدن، حساسیت شدید، قضاوت کردن و خودفریبی است. برای رهایی از احساسات منفی باید بفهمیدکه این احساسات از کجا میآیند، تا بتوانید از شرشان خلاص شوید یا از همان ابتدا مانع بهوجود آمدنشان شوید.
توجیه کردن
با توجیه و عذر آوردن، از منفی بودن خود دفاع میکنید و به خود حق میدهید که عصبانی باشید. احساسات منفی تنها زمانی بهوجود میآیند که شما به خود حق میدهید که این احساسات را برای خود و دیگران بهوجود بیاورید.
وقتی درمورد وضعیت ناگوار خاصی بحث میکنید، با ارائه دلایل مختلف، مشغول توجیه احساسات منفیتان میشوید. اغلب حین رانندگی با خودتان حرف میزنید؛ خودتان را توجیه میکنید و به محکوم کردن افرادی که در آنجا نیستند میپردازید. توجیه کردن، شبها شما را بیدار نگه میدارد.
هرچه بیشتر خود را توجیه و متقاعد میکنید که طرف مقابل «بد» است و شما پاک و بیگناهید و حق دارید اینگونه احساس کنید، عصبانیتر و سرخوردهتر میشوید.
البته شاید موقعیتی ایجاد شده باشد که ناحق است و باعث آزردگی یا عصبانیت شما شده، اما تنها کسی که میتواند احساسی را به آن تجربه گره بزند، خودتان هستید. شما میتوانید انتخاب کنید که احساس بدتان را نگه دارید یا آنرا رها کنید.
وقتی درمورد وضعیت ناگوار خاصی بحث میکنید، با ارائه دلایل مختلف، مشغول توجیه احساسات منفیتان میشوید. اغلب حین رانندگی با خودتان حرف میزنید؛ خودتان را توجیه میکنید و به محکوم کردن افرادی که در آنجا نیستند میپردازید. توجیه کردن، شبها شما را بیدار نگه میدارد.
هرچه بیشتر خود را توجیه و متقاعد میکنید که طرف مقابل «بد» است و شما پاک و بیگناهید و حق دارید اینگونه احساس کنید، عصبانیتر و سرخوردهتر میشوید.
البته شاید موقعیتی ایجاد شده باشد که ناحق است و باعث آزردگی یا عصبانیت شما شده، اما تنها کسی که میتواند احساسی را به آن تجربه گره بزند، خودتان هستید. شما میتوانید انتخاب کنید که احساس بدتان را نگه دارید یا آنرا رها کنید.