یزید با دیدن اوضاع نابسامان شام، آزادگان را در خرابه ای جای داد که سقفی نداشت و دیوار آن ترک برداشته بود، به گونه ای که اهل بیت «» می ترسیدند دیوار بر سرشان خراب شود. روزها از شدت گرما و شب ها از سوز سرما، در آن خرابه آرامش نداشتند و تشنگی و گرسنگی، آن ها را تهدید می کرد.
اسیران عزادار، روزها به عزاداری و گریه بر مصیبت های خود می پرداختند و این گونه، مردم را از فجایع کربلا آگاه می ساختند و از چهره کریه عاملان آن فجایع هولناک، پرده بر می داشتند.
شیخ صدوق «ره» می نویسد: «یزید دستور داد اهل بیت امام حسین «علیه السلام» را به همراه امام سجاد «علیه السلام» در خرابه ای زندانی کنند. آن ها در آن جا نه از گرما در امان بودند و نه از سرما؛ به گونه ای که بر اثر نامناسب بودن آن محل و گرما و سرمای هوا، صورت های شان پوست انداخته بود».
در میان ناله و اندوهِ بانوان اسیر شده از زنجیر ستم، کودکان مظلومی به چشم می خوردند. آنان در حالی که گرسنه بودند، هر روز عصر با لباس های کهنه جلوی در خرابه صف می کشیدند و مردم شام را که دست کودکان شان را گرفته بودند و با آذوقه به خانه های شان بر می گشتند، غریبانه تماشا می کردند و آه حسرت می کشیدند. دامان عمه را می گرفتند و می پرسیدند: «عمه! مگر ما خانه نداریم؟ پدران ما کجا هستند؟» حضرت زینب «علیهاالسلام» نیز برای تسلای دل کوچک و غم دیده آنان می فرمود: «چرا عزیزانم! خانه شما در مدینه است و پدران تان به سفر رفته اند».
امام سجاد «علیه السلام» در مورد ویرانه شام می فرماید: «در مدت اسارت مان در خرابه شام، چه رنج ها و مصیبت هایی که ندیدیم! روزی دیدم عمه ام زینب «علیهاالسلام» دیگی را روی آتش گذاشته است. پرسیدم: عمه! در این دیگ چیست؟ پاسخ داد: دیگ خالی است، ولی چون کودکان گرسنه اند، برای این که آنان را ساکت کنم، وانمود کردم که می خواهم برای شان غذا بپزم تا با این بهانه آنان را خواب کنم».
نقل شده است که کودکان گرسنه پیوسته پیش حضرت می آمدند و از گرسنگی ناله می کردند تا آن جا که دل زنان شام به رحم می آمد و برای آنان آب و غذا می آوردند.
امام صادق «علیه السلام» از زبان امام سجاد «علیه السلام» نقل فرموده است: «وقتی اهل بیت «» را در ویرانه جای دادند، یکی از آنان با دیدن وضع ناهنجار و دیوارهای ترک خورده گفت: این ها ما را در این خرابه جای داده اند تا این دیوارها بر سرمان خراب شود و ما را بکشند. پاسبانان خرابه به زبان رومی به هم گفتند: این ها را ببینید که از خراب شدن دیوارها بر سرشان می ترسند با آن که فردا آن ها را بیرون خواهند کشید و خواهند کشت. علی بن الحسین «علیه السلام» فرمود: جز من، هیچ یک از اهل خرابه زبان رومی نمی دانست».
در خرابه شام چنین وضع اسفناکی حکم فرما بود. حتی در بعضی منابع تاریخی آمده است: چند تن از کودکان از شدت سرما و گرما و گرسنگی در خرابه جان باختند.