تا فرا رسیدن اربعین سید و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین علیه السلام با خاطرات و داستان کوتاه های اربعین با ما همراه باشید دوستانی که خاطرات اربعین دارند و دوست دارند می تونند همینجا قرار بدن ...
ﺗﺎﺯﻩ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﭘﺎﺭﭼﻪ رو ﺑﺎﺩ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ، ﻣﺮﺩ ﻋﺮﺏ ﮐﻔﻨﺶ ﺭو ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯼ ﺯﺍﺋﺮﻫﺎﯼ ﺍﺑﺎﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ علیه السلام ﭘﻬﻦ ﮐﺮﺩﻩ بود ... ای کاش کفنی بودم زیر پای زائرت ای ارباب بی کفن
یکی از همسفرانم شروع کرد برایم از شهدا گفتن و گفت: یک خانمی باردار بود و همسرش به او گفت بیا نرویم کربلا ممکن است بچه از دست برود.
کربلا رفتند حال خانم بد شد و دکتر گفت بچه مرده...
این خانم با آرامش تمام گفت درست میشود فقط کارش این است که بروم کنار ضریح امام حسین بعد خودشان هوایمان را دارند.
در کنار ضریح امام حسین وقتی گریه کرد در حالت رویا دید که بانویی یک بچه را توی بغلش گذاشته.از خواب که بلند شد با حالت تحیر رفتند درمانگاه،دکتر گفت این بچه همان بچهای که مرده بود نیست.معجزه شده...
این مادر، مادر حاج ابراهیم همت است که وقتی سر بچهاش جدا شد و خواست جنازه بچه را داخل قبر بگذارد به حضرت زهرا گفت خانم امانتی تان را بهتان برگرداندم...