ابن زیاد گفت: چنین نیست، خدا او را کشت .
امام سجاد علیه السلام آیه «الله یتوفی الانفس . . .» را قرائت نمود . ابن زیاد از پاسخ صریح امام خشمگین شده و فریاد زد: آیا در مقابل من جرات کرده و پاسخ می دهی؟ او را ببرید و گردن بزنید . حضرت سجاد علیه السلام در ادامه گفتگو فرمود: «ابالقتل تهددنی یابن زیاد، اما علمت ان القتل لنا عادة و کرامتنا الشهادة; (1) ای پسر زیاد! آیا مرا به قتل تهدید می کنی؟ مگر نمی دانی کشته شدن [در راه حق] عادت ما و شهادت [برای خدا عزت و] کرامت ماست .»
آن حضرت در مجلس یزید نیز با اینکه اسیر بود، هیچگاه حرکت و یا سخنی که نمایانگر عجز و خواری باشد از خود نشان نداد; بلکه همانند آزاده ای با شهامت، عزت و افتخار حسینی را به نمایش گذاشت .
آنگاه که یزید در مجلس خویش اسرای کربلا را برای تحقیر و شکستن ابهت و عظمت خاندان آل محمد صلی الله علیه و آله حاضر کرده بود، خطاب به امام سجاد علیه السلام گفت: دیدی که خدا با پدرت چه کرد؟ حضرت فرمود: ما جز قضای الهی که حکمش در آسمان و زمین جریان دارد چیز دیگری ندیدیم . یزد گفت: «انت ابن الذی قتله الله; تو فرزند کسی هستی که خدا او را کشت .»
امام فرمود: «انا علی، ابن من قتلته; من علی; فرزند کسی هستم که تو او را به شهادت رساندی .» و در ادامه با تمسک به آیه قرآن فرمود: «و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزاءه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما» (2) ; و هرکس، مؤمنی را عمدا به قتل برساند مجازات او جهنم است، در آنجا همیشه می ماند، خداوند بر او غضب می کند و از رحمتش دور می سازد و عذاب بزرگی برای او آماده کرده است .»
یزید که نتوانست این پاسخهای محکم را - که جهنمی بودن وی را اثبات می کرد - تحمل کند، با خشم و غضب فرمان قتل امام را صادر کرد، اما امام سجاد علیه السلام با قاطعیت تمام فرمود: هیچگاه «فرزندان اسیران آزاد شده » نمی توانند به قتل انبیاء و اوصیا فرمان دهند، مگر اینکه از دین اسلام خارج شوند . (3)
-------
1. مناقب آل ابی طالب، ج 3، ص 305; بحار الانوار، ج 45، ص 137 و 174; معالی السبطین، ج 2، ص 178 .
2.نساء/93 .
3. شرح الاخبار مغربی، ج 3، ص 253; ذریعة النجاة، ص 234 .