♦♦♦♦تحریفات آخرالزمانی در بازی Darksiders♦♦♦♦

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
متأسفانه در سال‌های اخیر بازی‌های رایانه‌ای به ابزاری مناسب برای بیان دیدگاه‌های سیاسی و مذهبی برخی افراد خاص و افراطی تبدیل شده‌اند. آلوده کردن فضای سرگرمی با مفاهیم سیاسی و مذهبی، آن هم به منظور تلقین و گسترش ایدئولوژی خاص، کاری ناپسند و غیراخلاقی به شمار می‌رود.

نویسنده: محمود بلالی

1.jpg
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: gole yakh

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
مقدمه

متأسفانه در سال‌های اخیر بازی‌های رایانه‌ای به ابزاری مناسب برای بیان دیدگاه‌های سیاسی و مذهبی برخی افراد خاص و افراطی تبدیل شده‌اند. آلوده کردن فضای سرگرمی با مفاهیم سیاسی و مذهبی، آن هم به منظور تلقین و گسترش ایدئولوژی خاص، کاری ناپسند و غیراخلاقی به شمار می‌رود.
در همین راستا در چند سال اخیر بازی‌های زیادی با مضامین ایدئولوژیک و مذهبی، بر اساس آموزه‌ها و داستان‌های موجود در کتب عهد جدید و قدیم ساخته و روانه بازار شده‌اند که در آن‌ها با دیدگاهی ویژه، به ارائه‌ی برداشتی خاص و تحریف شده از عقاید مذهبی گروه‌های مختلف پرداخته می‌شود. بازی Darksiders یکی از بازی‌هایی است که با مضمون آخرالزمانی و بر اساس دیدگاه‌های اوانجلیکی ساخته و روانه‌ی بازار شده است. در این بازی سعی شده تا تعریفی جدید (و تحریف شده) از آپوکالیپس (نبرد خیر و شر در آخرالزمان) ارایه شود. بازیکن با انجام این بازی به وضوح با برخی از عناصر و مفاهیم کلیدی آپوکالیپس (هفت مهر، شیپورهای ویژه و...) و اسامی برخی افراد و موجودات خاص (چهار سوار آپوکالیپس، سامایل و...) آشنا می‌شود.
البته باید توجه داشت که داستان این بازی تحریف کامل مفهوم آپوکالیپس از دیدگاه مذهبی، و پیرو دیدگاهی است که طی چند سال اخیر هالیوود به رواج آن دامن زده است. طبق مفاهیم مذهبی،آپوکالیپس به نبرد مرگباری میان خیر و شر گفته می‌شود که در مکانی به نام صحرای مجدون روی می‌دهد (از همین رو به آن آرماگدون هم گفته می‌شود) و پس از آن، شرّ برای همیشه پایان یافته و خیر بر عالم حاکم می‌شود. توجه به این نکته بسیار مهم و حائز اهمیت است که این جنگ حتماً باید در صحرای مجدون واقع شود، در غیر این‌صورت به هیچ وجه نمی‌توان نام آپوکالیپس (یا به تعبیریآرماگدون ) را بر آن نهاد.
اما در مفهوم جدید ارائه شده از این واقعه توسط غرب، آپوکالیپس می‌تواند در هر مقطع از زمان و در هر مکان ممکن صورت گیرد و در ضمن، پایانی بر ظلم هم نباشد! در این دیدگاه مفهوم جدیدی به نام پسا آپوکالیپس هم شکل می‌گیرد که به ماجرای زندگانی انسان‌ها پس از آپوکالیپس و تلاش آن‌ها برای بازسازی جهان می‌پردازد! دیدگاهی که هیچ ارتباطی به مفهوم واقعی آپوکالیپس در منابع مذهبی ندارد.
در این بازی هم سعی شده تا دیدگاه دیگری در مورد آپوکالیپس ارایه شود. دیدگاهی که در آن نابودی نسل بشر به دست شیاطین و شروع نبردی سهمگین میان نیروهای خیر و شر آسمانی را پیش‌بینی می‌نماید.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: gole yakh

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
و اینک آرماگدون! (بررسی و تحلیل داستان بازی)

از ابتدای زمان، ارتش بهشت و جهنم درگیر جنگی ناتمام با یکدیگر بوده‌اند.
* براساس این دیدگاه شیاطین و فرشتگان برای تصاحب بهشت در جنگی طولانی با یکدیگرند! در چنین دیدگاهی هیچ وظیفه‌ای برای فرشتگان متصور نشده‌اند و آن‌ها صرفاً نگهبانان بهشت معرفی می‌شوند و برای پاسداری از آن با شیاطین می‌جنگند!
2.jpg


طی این ماجرا و برای برقراری دوباره نظم و تعادل، پای انجمنی به نام «شورای سوخته» (Charred Council) به این جنگ باز می‌شود؛ نهادی که به وسیله‌ی قوانین باستانی به منظور حفظ نظم و تعادل تشکیل شده بود.
* توجه داشته باشید که در این روایت هیچ اثری از خداوند دیده نمی‌شود! نظم و تعادل عالم بالا بر هم خورده و هرج و مرج در آنجا موج می‌زند.
طبق قانون این شورا هر قدرت بررسی نشده بزرگی برای اصل عالم هستی تهدید به حساب می‌آمد.
* این دیدگاه بیانگر این موضوع است که هر از گاهی در عالم بالا قدرت‌هایی ظهور می‌کنند که ظهور آن‌ها خارج از اراده‌ی خداوند است و ممکن است برای ماهیت وجودی عالم خطرناک باشند! به همین علت شورایی برای نظارت و کنترل آن‌ها وجود دارد.
در این زمان بهشت و جهنم توافق کردند و به این قوانین احترام گذاشتند و بازوی اجرایی شورا، گروهی مخوف موسوم به چهار سوار شدند. در میان این غوغا اولین انسان‌ها خلق شدند.
* می‌توان این‌طور نتیجه گرفت که برای خلق انسان‌ها برنامه‌ریزی خاصی صورت نگرفته بوده و خلقت آن‌ها در اوضاعی آشفته و نابسامان صورت گرفته است. شاید هم عالم، به هیچ‌وجه منتظر این مولود جدید نبوده و به یک‌باره از این خلقت غافلگیر شده!
شورا پیشگویی کرده بود که آن‌ها موجوداتی ضعیف اما زیرک هستند که روزی باعث تکامل تعادل می‌شوند.
* می‌بینید که ساکنان عالم بالا هیچ اطلاعاتی در مورد این مخلوق جدید ندارند و برای برنامه‌ریزی در مورد سرنوشت آن‌ها، به پیشگویی و گمانه‌زنی متوسل می‌شوند!
بدین ترتیب، سومین قلمرو، قلمروی انسان نام گرفت. پس از این ماجرا به دستور شورا، حقیقتی بین بهشت و جهنم جعل شد و از انسان پنهان گشت و پیمانی بر پایه هفت مهر بنا شد و قرار شد که هر زمان قلمروی انسان‌ها آمادگی شرکت در آخرین جنگ را پیدا کرد، این هفت مهر شکسته شوند. جنگی که تعادل را به ارمغان می‌آورد و سرنوشت نهایی سه قلمرو را مشخص می‌کند.
* توجه به این نکته ضروری است که در این بازی مدام از جنگ به عنوان عاملی برای برقراری تعادلیاد می‌شود و به آن وجهه‌ی توجیه‌پذیری داده می‌شود.

 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: gole yakh

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
هزاران سال بعد...

نژاد بشر در آستانه‌ی نابودی قرار گرفته و دنیا به عرصه‌ی جنگی خونین میان بهشت و جهنم تبدیل شده است. فرشتگان و موجودات جهنمی در قالب گلوله‌های آتشین به زمین و ساختمان‌های شهرها برخورد می‌کنند و در همه جای دنیا نشانه‌های آغاز نبرد «آپوکالیپس» و «دوران آخرالزمان» دیده می‌شود.
* طبق پیشگویی‌ها این نبرد باید در صحرای مجدون رخ دهد، اما از آنجا که یک‌بار دیگر تعادل در عالم بالا از میان رفته، جنگ به صورت پراکنده در سراسر دنیا شکل می‌گیرد. پس این نبرد را با نبرد اصلی که در پیشگویی‌های کتب مقدس آمده اشتباه نکنید.

3.jpg
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: gole yakh

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
در این میان «وار» (War)، یکی از «چهار سوار آپوکالیپس»، برای ابلاغ فرمان نبرد نهایی و یا همان آپوکالیپس وارد میدان جنگ می‌شود.
وار در مسیر خود به « آبادون » (Abaddon)، فرمانده فرشتگان بهشتی برخورد می‌کند و متوجه می‌شود که سه سوار دیگر آپوکالیپس به دنیا فرا خوانده نشده‌اند و «هفتمین مهر» هم هنوز باز نشده است و تمام وقایع پیش آمده دسیسه‌ی موجودی به نام « ویرانگر » (Destroyer) - (این نام دقیقاً مقابل نام خدا (Creator) آورده شده است)، حاکم جهنم، بوده و وار در نقشه‌ی او گرفتار شده است.
در همین حین « استراگا » (Straga) یکی از برگزیدگان ارتش ویرانگر، آبادون را در مقابل چشمان وار و « یوریل » (Uriel) - فرمانده دوم فرشتگان و جانشین آبادون - به قتل می‌رساند.
* سازندگان بازی، همانند اکثر کارگردانان فیلم‌های هالیوودی، برای فرشتگان الهی جنسیت قائل شده‌اند. بدین‌شکل که یوریل را فرشته‌ای مونث و آبادون را فرشته‌ای مذکر معرفی می‌کنند. این موضوع خلاف باور اسلام در مورد فرشتگان الهی است.
وار با استراگا درگیر می‌شود، اما او نیز به دست استراگا کشته شده و به «شورای سوخته» فرستاده می‌شود.
شورا پس از تشکیل جلسه‌ای اضطراری، وار را مسئول برهم خوردن تعادل میان بهشت و جهنم و البته نابودی نژاد انسان و رخ دادن آپوکالیپس پیش از موعد تشخیص می‌دهد و او را به مرگ و نابودی محکوم می‌کند. اما وار از شورا درخواست می‌کند تا فرصتی در اختیار او قرار دهند تا مسبّب اصلی مصیبت رخ داده را پیدا کرده و به شورا معرفی کند.
* نکته‌ی مهمی که در این بخش از داستان به آن اشاره می‌شود، نابودی کل بشر و ایجاد آپوکالیپس، پیش از موعد مقرر است. درست است که جنگ میان فرشتگان و شیاطین درگرفته، اما ظاهراً طبق یک پیمان سرّی، این دو گروه با یکدیگر توافق داشتند که نسل بشر را به کل نابود سازند! شاید آن‌ها از نقش بشر در آپوکالیپس اصلی واهمه داشته‌اند!

4.jpg
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: gole yakh

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
شورا با ذکر شرایطی خاص، با درخواست وار موافقت می‌کند. آن‌ها موجودی به نام « مراقب » (Watcher) را با وار همراه می‌کنند تا تمامی رفتارهای او را تحت‌نظر و کنترل داشته باشد. دلیل این رفتار شورا، عدم اعتماد آن‌ها به عملکرد وار و جلوگیری از خشم او برای انتقام‌جویی مطرح می‌شود. زیرا به نظر شورا این انتقام‌جویی می‌تواند دوباره تعادل جهان را برهم زند.
* نکته اینجاست که با وجود نابودی نسل بشر، هم‌چنان جهان در حالت تعادل قرار دارد.
با قبول شرط شورا، وار که تقریباً تمامی قدرت‌های خود را از دست داده بود دوباره به دنیا بازمی‌گردد و متوجه می‌شود که بازگشت او 100 سال به درازا کشیده و در این مدت نژاد انسان کاملاً نابود شده و نیروهای ویرانگر جهنمی کنترل دنیا را در دست گرفته‌اند.
وار با شیاطین و فرشتگانی که در زمین در حال نبرد با یکدیگر هستند وارد جنگ می‌شود و تعداد زیادی از آن‌ها را نابود می‌کند. سرانجام پس از کنکاش و جستجوی فراوان، وار با « سامایل » (Samael)، شیطان قدرتمندی که به دست ویرانگر در زمین اسیر شده بود مواجه می‌شود. سامایل از رازی مربوط به ویرانگر در «برج ملکوت» خبر می‌دهد و برای صحبت در مورد این راز شروطی قایل می‌شود. او از وار می‌خواهد که با نابودی چهار نگهبان اصلی و مورد اطمینان ویرانگر در زمین، قدرت‌های از دست رفته‌ی او را دوباره احیا کند تا او هم در عوض مسیر برج ملکوت را برای وار آشکار سازد. اما مراقب، وار را از انجام این کار منع می‌کند و به او هشدار می‌دهد که درصورت قدرتمند شدن سامایل دنیا با چالشی اساسی روبرو خواهد شد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: gole yakh

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
اما وار بی‌توجه به هشدارهای مراقب، تصمیم می‌گیرد چهار نگهبان را از بین ببرد. برای راحتی کار، سامایل به کمک وار می‌آید و برای مدت محدودی او را از اسارت مراقب می‌رهاند.
وار به سراغ چهار نگهبان اصلی و مورد اعتماد ویرانگر می‌رود و پس از کشتن آن‌ها، قدرت‌های سامایل را احیا کرده و او را از بند نجات می‌دهد.
سامایل (برخلاف رسم رفتار معمولی که از او انتظار می‌رود)، مسیر برج ملکوت را به وار نشان می‌دهد و وار به سمت برج رهسپار می‌شود. درون برج ملکوت، وار متوجه می‌شود که « عزرائیل » (Azrael)، (یکی از فرشتگان مقرّب) در بند شده و به همین دلیل نسل بشر در زمین از بین رفته و تعادل دنیای انسان‌ها به هم خورده است.
* از آنجایی که مرگ انسان‌ها زیر نظر عزرائیل صورت می‌گیرد و از قواعد خاصی پیروی می‌کند، اسارت عزرائیل موجب هرج و مرج در کشتار بشر و در نهایت نابودی نسل انسان شده است. به ناتوانی فرشتگان در مقابل شیاطین توجه کنید. راستی، خداوند در این زمان مشغول چه کاری است؟ چرا هیچ نامی از او در این بازی مشاهده نمی‌شود؟
وار، عزرائیل را از بند رها می‌سازد و او اقرار می‌کند که قصد داشته با کمک آبادون، آپوکالیپس را زودتر از موعد مقرر به راه اندازند (در اینجا یکبار دیگر به عصمت فرشتگان حمله شده و آن‌ها را به دور از عصمت، گرفتار در حبّ و بغض معرفی می‌کنند.) زیرا آن‌ها می‌ترسیدند که در اثر تأخیر در این کار، لشکر جهنم قدرت بیشتری پیدا کرده و لشکر بهشت از آن‌ها شکست بخورند. اما نقشه‌ی آن‌ها با مرگ آبادون با شکست مواجه شد.

5.jpg
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: gole yakh

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
* ترس از این‌که لشکر خیر (آمریکا و هوادارانش) سرانجام از لشکر شرّ (کشورهای اسلامی و ایران) درآخرالزمان شکست بخورد، همواره یکی از دغدغه اصلی در بین پروتستان‌ها بوده است، زیرا بر اساس پیشگویی‌های موجود در کتب مقدس آن‌ها چنین اتفاقی رخ خواهد داد. به همین دلیل آن‌ها معتقدند که باید هر چه زودتر (زودتر از موعد مقرر - پایان جهان) جنگی بین لشکر خیر و شرّ رخ دهد (و بانی این جنگ، لشکر خیر باشد) تا از رشد و قدرتمند شدن لشکر شرّ در آینده جلوگیری شود. علت اصلی وقوع جنگ‌ها و بحران‌های خاورمیانه را در این نوع دیدگاه می‌توان جستجو کرد. (البته طبق بخش دیگری از این دیدگاه، نباید اجازه داد تا لشکر شرّ بتواند خود را مجهز به سلاح نماید، زیرا در این‌صورت ممکن است نبرد آخرالزمان آن‌گونه که پیشگویی شده شکل نگیرد و مسیحظهور نکند! علت اصلی وقوع جنگ با عراق، افغانستان، لیبی و... ریشه در چنین تفکری دارد)
جالب این‌جاست که در این بازی، آن‌ها در آینده‌نگری افراطی خود تا حدی پیش می‌روند که مرگ فرمانده‌ی لشکر خیر (شاید رئیس جمهور آمریکا) را نیز پیشگویی می‌کنند و آن‌را عاملی برای شکست لشکر خیر و پیروزی لشکر شرّ و در نهایت بر هم خوردن تعادل دنیا معرفی می‌کنند. در چنین شرایطی باز هم جنگ! به عنوان عاملی مؤثر در برقراری مجدد تعادل در دنیا چاره‌ساز خواهد بود.
وار تصمیم می‌گیرد تا دوباره تعادل را به جهان بازگرداند. عزرائیل به وار توصیه می‌کند که برای بازگرداندن تعادل به جهان به سراغ « درخت دانش » (Tree of Knowledge) برود و از آن کمک بگیرد.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: gole yakh

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
* درواقع درخت دانش اشاره به همان درختی است که آدم و حوا با خوردن میوه‌ی آن از بهشت رانده شدند. در اینجا به کاربرد این درخت در بهشت از دیدگاه دیگری پرداخته شده است.
وار، با مراقب معامله‌ای انجام می‌دهد و با کمک عزرائیل وارد بهشت می‌شود و به سراغ درخت دانش می‌رود.
او از طریق درخت دانش رویایی می‌بیند که در آن آبادون پس از کشته شدن، به جهنم منتقل می‌شود و در آنجا زنی ناشناس ( للیث - شیطانی که در ظاهر مار، آدم و حوا را فریب داد) به او پیشنهاد می‌کند که "برای همیشه خدمتکار بهشت باشد یا به جهنم حکومت کند."
آبادون هم دومین حالت را انتخاب می‌کند و به ویرانگر بدل می‌شود. با تبدیل آبادون به ویرانگر، او رسماً به عنوان نگهبان هفتمین مهر انتخاب می‌شود و به این ترتیب مکان هفتمین مهر افشا می‌شود. در ضمن پیشگویی اعلام می‌دارد که اقدام بعدی ویرانگر محاصره‌ی بهشت و نابودی آن است.
البته درخت دانش نکات مهم دیگر را نیز برای وار آشکار می‌سازد. وار متوجه می‌شود که شورای سوخته از قصد و نیت آبادون مطلع بوده و به همین دلیل تصمیم به نابودی او گرفته بود. اما از آنجایی که آن‌ها اجازه‌ی نابودی یکی از فرشتگان مقرّب را نداشته‌اند و فقط سواران آپوکالیپس (آن هم با اعلام نبرد آرماگدون) می‌توانستند فرشتگان را نابود کنند، نقشه‌ای طراحی کردند تا وار را زودتر از موعد مقرر به زمین احضار کنند.
آن‌ها با اجرای این نقشه، به دروغ وار را متهم به برهم‌زدن تعادل می‌کنند و سپس برای پاک کردن این بدنامی، از او می‌خواهند که ویرانگر را نابود کند.
* باز هم بی‌اعتمادی، دروغ‌گویی و دسیسه‌چینی، یکی از خصلت‌های خداگونه‌ها معرفی می‌شود. اندیشه‌ای که در برخی بازی‌های دیگر نیز به آن دامن زده می‌شود.

6.jpg
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: gole yakh

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
پس از آگاهی از این موضوع، ناگهان وار در رویا، خودش را می‌بیند که با شمشیری پشتش شکافته شده و کشته می‌شود. وار پس از آگاهی از پیشگویی‌ها به نزد عزرائیل باز می‌گردد و همه‌ی ماجرا را برای او تعریف می‌کند. عزرائیل به وار توضیح می‌دهد، شمشیری که در رویا دیده شمشیر آرماگدون (Armageddon Blade) نام داشته و شمشیری است که توانایی نابودی ویرانگر و باز کردن مهر هفتم را دارد. اما این شمشیر سال‌ها پیش توسط ویرانگر نابود شده و تکه‌های آن در سراسر جهان پخش شده است. وار تصمیم می‌گیرد که قطعات شمشیر را بیابد و دوباره شمشیر آرماگدون را بازسازی کند.
وار که برای پیدا کردن قطعات شمشیر آرماگدون مصمم شده بود، در ادامه‌ی مأموریتش با یوریلروبرو می‌شود و نبردی مرگبار بین آن‌ها درمی‌گیرد. اما سرانجام وار موفق به شکست یوریل می‌شود و برخلاف اصرارهای بیش از حد مراقب، از کشتن وی صرف‌نظر می‌کند. او به یوریل در مورد ماهیت واقعی ویرانگر و ماجرای آبادون توضیح می‌دهد و او را از همه‌ی وقایع آگاه می‌سازد.
یوریل پس از شنیدن این موضوع بسیار خشمگین می‌شود و با لشگری که در اختیار دارد به جنگ ویرانگر می‌رود و طبق پیشگویی درخت دانش، شکست می‌خورد. در همین حین وار هم موفق می‌شود تکه‌های شمشیر آرماگدون را جمع‌آوری کرده و دوباره آن را بازسازی نماید.
 
بالا