♦♦♦♦به ياد شهید همت♦♦♦♦

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
گوني هاي نون خشك را چيده بوديم كنار انبار .
حاجي وقتي فهميد خيلي ناراحت شد .
گفت : نون خشك معني نداره .
از همان موقع دستور داد تا اين گوني ها خالي نشده كسي حق نداره نان تازه به بچه ها بده .
تا مدت ها سر غذا ، گوني ها را خالي كرده و نان هاي سالم را جدا مي كردند و مي خوردند .

- از وقتي اين ظرف هاي تفلن را خريده بود ند چند بار به همسرش گفته بود : ( يادت نره فقط قاشق چوبي بهش بزني . )
ديگه داشت بهش بر مي خورد با دلخوري گفت : « ابراهيم تو اينقدر خسيس نبودي »
زود جواب داد : « نه آدم تا اونجا كه مي تونه بايد همه چيز رو حفظ كنه . بايد طوري زندگي كنه كه كوچكترين گناه و اسرافي نكرده باشه . »
- منطقه قلاحه بود و سرماي استخوان سوزش .
اوركت ها را آوردند و بين بچه ها تقسيم كردند . نگرفت . گفت : همه بپوشند اگه موند من هم مي پوشم .
چندتايي كم آمد . تا زماني كه اونجا بوديم از سرما مي لرزيد .

- از روزنامه گاردين آمده بودند باهاش مصاحبه كنند . شنيده بودند كه يك ايراني رتبه اول دانشگاه تورنتو كانادا را به دست آورده . عكس او را چاپ كرده بودند در روزنامه ، در آن مصاحبه گفته بود : بايد به ايران برگردم و به ملتم خدمت كنم ، مديون آنها هستم.
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D9%87%D9%85%D8%AA1.jpg
 

رفیق امام زمان (عج)

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
سلام،بلهههههههههههههه حاج همت عزیز ما اینجوریه:1:
برا شادی روحش صلوات
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
 

ajmn555

داره دوست میشه
"منجی دوازدهمی"
2111906684127194649024226143658922545142.jpg
 
بالا