انسان حر و آزاده، انسانی است که هر نوع حجاب مانع از رؤیت حقیقت را پاره کند، و حقیقت را بیش از همه چیز دوست بدارد. اگر پدر و مادر گرامی هستند ولی حقیقت جویی و پیروی از آن، از همه چیز گرامیتر، و عزیزتر است.
قرآن به مناسبتهای گوناگون، از عوامل مختلفی نام میبرد که فقط عامل ضلالت بوده و نتیجهای جز گمراه کردن بندگان از راه راست، ندارند.
شناخت این عوامل برای بندگان علاقمند به سعادت خویش مایه تکامل است زیرا... درست است که این عوامل زیانبار، مایه بدبختی و بدفرجامی گروهی از انسانها میشوند که با حریت و آزادی، زمام زندگی خود را به دست آنها میسپارند ولی همین عوامل برای افراد با ایمان و هوشیار، مایه تکامل و سبب استواری مبانی دینی و اخلاقی میگردند.
این عوامل عبارتند از:
1. شیطان
قرآن در آیات نامبرده در زیر، پیروی از شیطان را مایه گمراهی میداند.
(کُتِبَ عَلیهِ اَنّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَاَنَّهُ یُضِلّهُ وَیَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ)[1]؛ «این مسأله حتمی است که هر کس شیطان را دوست بدارد، وی او را گمراه میسازد و به عذاب دوزخ رهبری میکند».
شیطان به هنگام طرد شدن از مقام خود به خدا چنین گفت:
(...لأتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصِیباً مَفْرُوضاً * وَ لأُُضِلنَّهُمْ...)[2]؛ «من بخشی از بندگان تو را میگیرم آنها را محققاً گمراه میسازم».
در آیهی دیگر خدا از بندگان گمراه شده، به وسیله شیطان گزارش میدهد، و میگوید:
(وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبلاًّ کَثِیراً أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ)[3]؛ «شیطان گروه زیادی را گمراه ساخته است، چرا نمیاندیشید؟»
در حقیقت هوی و هوس همان غرایز و احساسات حیوانی است که برای آن حد و مرزی نباشد و اگر از طریق فرد و یا شرع محدود و مرزبندی گردند، نه تنها هوی و هوس نیست، بلکه مایه بقای زندگی است
2. هوی و هوس
غرایز و احساسات، مایه بقای زندگی انسان است، و اگر از زندگی انسان حذف گردند، انسان نابود میشود، ولی در عین حال اگر تعدیل نشوند، و حد و مرز آنها مشخص نگردد، و انسان بازیچه غرایز مرز نشناس خود شود، باز نابود میگردد، قرآن در این مورد میفرماید:
(...وَلا تَتَّبِِعِ الهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ...)[4]؛ «از هوی و هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا باز میدارد».
از نظر قرآن گروهی که زمام زندگی خود را به دست نفس و خواستهای تعدیل نشده او بدهند، پرستش گران هوی و هوس هستند که آن را معبود خود قرار دادهاند چنان که میفرماید:
(أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ...)[5]؛ «آیا دیدی کسی را که هوسهای خود را خدای خود قرار داده است».
در حقیقت هوی و هوس همان غرایز و احساسات حیوانی است که برای آن حد و مرزی نباشد و اگر از طریق فرد و یا شرع محدود و مرزبندی گردند، نه تنها هوی و هوس نیست، بلکه مایه بقای زندگی است.
قرآن به مناسبتهای گوناگون، از عوامل مختلفی نام میبرد که فقط عامل ضلالت بوده و نتیجهای جز گمراه کردن بندگان از راه راست، ندارند.
شناخت این عوامل برای بندگان علاقمند به سعادت خویش مایه تکامل است زیرا... درست است که این عوامل زیانبار، مایه بدبختی و بدفرجامی گروهی از انسانها میشوند که با حریت و آزادی، زمام زندگی خود را به دست آنها میسپارند ولی همین عوامل برای افراد با ایمان و هوشیار، مایه تکامل و سبب استواری مبانی دینی و اخلاقی میگردند.
این عوامل عبارتند از:
1. شیطان
قرآن در آیات نامبرده در زیر، پیروی از شیطان را مایه گمراهی میداند.
(کُتِبَ عَلیهِ اَنّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَاَنَّهُ یُضِلّهُ وَیَهْدیهِ إِلی عَذابِ السَّعیرِ)[1]؛ «این مسأله حتمی است که هر کس شیطان را دوست بدارد، وی او را گمراه میسازد و به عذاب دوزخ رهبری میکند».
شیطان به هنگام طرد شدن از مقام خود به خدا چنین گفت:
(...لأتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِکَ نَصِیباً مَفْرُوضاً * وَ لأُُضِلنَّهُمْ...)[2]؛ «من بخشی از بندگان تو را میگیرم آنها را محققاً گمراه میسازم».
در آیهی دیگر خدا از بندگان گمراه شده، به وسیله شیطان گزارش میدهد، و میگوید:
(وَلَقَدْ أَضَلَّ مِنْکُمْ جِبلاًّ کَثِیراً أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُونَ)[3]؛ «شیطان گروه زیادی را گمراه ساخته است، چرا نمیاندیشید؟»
در حقیقت هوی و هوس همان غرایز و احساسات حیوانی است که برای آن حد و مرزی نباشد و اگر از طریق فرد و یا شرع محدود و مرزبندی گردند، نه تنها هوی و هوس نیست، بلکه مایه بقای زندگی است
2. هوی و هوس
غرایز و احساسات، مایه بقای زندگی انسان است، و اگر از زندگی انسان حذف گردند، انسان نابود میشود، ولی در عین حال اگر تعدیل نشوند، و حد و مرز آنها مشخص نگردد، و انسان بازیچه غرایز مرز نشناس خود شود، باز نابود میگردد، قرآن در این مورد میفرماید:
(...وَلا تَتَّبِِعِ الهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ...)[4]؛ «از هوی و هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا باز میدارد».
از نظر قرآن گروهی که زمام زندگی خود را به دست نفس و خواستهای تعدیل نشده او بدهند، پرستش گران هوی و هوس هستند که آن را معبود خود قرار دادهاند چنان که میفرماید:
(أَفَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ...)[5]؛ «آیا دیدی کسی را که هوسهای خود را خدای خود قرار داده است».
در حقیقت هوی و هوس همان غرایز و احساسات حیوانی است که برای آن حد و مرزی نباشد و اگر از طریق فرد و یا شرع محدود و مرزبندی گردند، نه تنها هوی و هوس نیست، بلکه مایه بقای زندگی است.