♦✿♦ مصارف خمــــس ♦✿♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

خ.jpg

براساس دلایلی که در کتاب و سنت به طور مفصل بیان شده است، از دیدگاه فقه شیعه در وجوب ادای خمس از پنج چیز با شرایط خاص خود، اشکال و اختلاف نظری وجود ندارد: غنیمت، گنج، سود کسب، غواصی [مالی که از راه غواصی از دریا به دست آید] و مال حلال مخلوط با حرام که نه مقدار حلال آن مشخص باشد نه مالک مال حرام: همچنین به دلیل وجود حرف « لام» بر سر کلمات «لله» و « للر سول» و «لذی القربی » در آیه شریفه 41 سوره انفال، در مالکیت عنوان های ششگانه مذکور بر خمس شک و تردیدی وجود ندارد و آنان با مالک /5 4 باقیمانده دیگر شریکند.

«واعلموا أنّما غنمتم من شی ء فانّ للّه خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل... ».1

تفصیل این نکته در کتابهای فقهی آمده است که آیا به دلیل تکرار نشدن حرف «لام» بر سر «الیتامی و المساکین و ابن السبیل» و مقتضای روایات و عطف، این سه صنف از افراد (زیر مجموعه) ذیالقربی محسوب می شوند یا اینکه چنین نیست و هر کدام از آنها خود صنف جداگانه ای است ؟

بدیهی است که مالکیت خدا نسبت به 1 خمس اعتباری و جعلی است نه عینی و حقیقی، چرا که اشیا با تمام اجزا از آن اواست. چنانکه در مالکیت رسول و ذیالقربی نیز چنین است (مراد از ذی القربی امام معصوم است یا امام معصوم بارزترین مصداق آن است). مقصود از مالکیت یتامی و مساکین و ابنالسبیل، مالکیت جعلی و اعتباری آنها است، زیرا همانطور که مالکیت برای اشخاص [اشخاص حقیقی] قابل اعتبار است برای عناوین [اشخاص حقوقی] نیز معتبر میباشد. بر اساس بحثهایی که در جای خود مطرح شده است، قدر متیقّن این است که مصداقهای این عناوین، ذی حق خمس هستند.
سهم خدا
در این نکته هیچ اختلافی میان علمای شیعه وجود ندارد که باید سهم خدا را به دست پیامبر که خلیفه و ولی او در میان بندگانش است سپرد وپس از پیامبر باید آن را به دست امام معصوم که خلیفؤ او است داد.امام نیز این سهم را در راه جلب رضای خدا مصرف می کند.رضای خدا از موارد مصرف سهم خدا است واز مواردی است که یقین حاصل می شود سهم خدا به خدا رسیده است یا درآنچه مورد نظر خدا بوده مصرف شده است.رضای خدا همان است که معصوم تشخیص می دهد.
سهم رسول
رساندن سهم پیامبر در زمان حیات او به آن حضرت واجب است تا وی آن را به صلاحدید خود در راه امور رسالت یا رفع نیازها مصرف کند و مانند مالکی که در اموال شخصی خود تصرف می کند، در آن تصرف کند، اگر چه به عنوان رسالت آنرا مالک می شود. پس از ارتحال، واجب است سهم وی به امام معصوم داده شود تا او به مثابه رسول و همانند او در آن تصرف کند.
سهم ذی القربی
دادن سهم ذی القربی به پیامبر در زمان حیات او واجب است تا براساس آیه شریفه: «وآت ذی القربی حقه...» 2حق آنان را ادا یا بین آنان تقسیم کند. پس از ارتحال آن حضرت، پرداخت سهم ذی القربی به امام معصوم به عنوان جانشین پیامبر، واجب است تا هر گونه که صلاح بداند در آن تصرف کند، اگر معتقد باشیم که منظور از ذی القربی همان امام معصوم بوده یا امام معصوم مصداق بارز آن باشد.

از مطالب مذکور روشن می شود که باید سهام سه گانه، خدا و پیامبر و ذی القربی، بعد از وفات پیامبر به امام معصوم داده شود تا در آن تصرف کند و در راههای آن که عبارتند از: رضای خدا، رسالت پیامبر و امامت خود به مصرف برساند. این سهام سه گانه به سهم امام معروف است. هر چند امام(ع) به عنوان ولی اللّه و جانشین رسول و وصی او آ ن را تملک می کند، اماّ هر طور صلاح بداند در آن تصرّف می کند.

در این زمینه سخنی جز آنچه گفتیم وجود ندارد، چون خود امام(ع) نسبت به حق خود از دیگران آگاهتر و بیناتر است. هر چند نظر نزدیک به واقع این است که سهم هر کدام از گروههای سه گانه در امور مربوط به خود آنها صرف شود. اگر چه اختصاص دادن سهمی از خمس برای خدا، اعتبار محض است، زیرا وی مالک آسمانها و زمین و همه چیز می باشد، امّا این مطلب بدان معناست که لازم است آن سهم در راه نشر دین او و هدایت بندگانش صرف شود. همچنین در سهم رسول نیزنیاز رسالت به مال برای هدایت و ارشاد و ابلاغ، در نظر گرفته شده است. در عنوان امام و ذی القربی نیز چنین است، پس ناگزیر اموال (خمس) باید در موارد خاصّ خود خرج شود تا به نوعی به دین خدا، رسالت و امامت بازگشت کند، چرا که دخالت صفت در حکم مشعر به علّیت است.

در هر حال با استفاده از نصّ صریح آیه شریفه 41 سوره انفال، نصف خمس (سه سهم)، بعد از پیامبر از آن امام معصوم است که در زمان حیات و حضور باید آن را به امام داد و تصرّف در آن بدون اجازه وی صحیح نیست.

...........


1.انفال،41.

2. اسراء،26.

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

علاوه بر آیه مذکور، در باب خمس کتب روایی روایت هایی نیز بر این مطلب دلالت می کند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

1. محمّد بن الحسن باسناده، عن سعدبن عبدالله، عن محمّد بن عبدالجبّار، عن صفوان بن یحیی، عن عبدالله بن مسکان، عن زکریا بن مالک جعفی، عن ابی عبداللّه(ع)، أنَه سأله عن قول اللّه عزّوجلّ: «و اعلموا أنّما غنمتم من شی ء فانّ للّه خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین...» فقال: «امّا خمس اللّه عزّوجلّ فللرسول یضعه فی سبیل اللّه،و أمّا خمس الرّسول فلأقاربه و خمس ذوی القربی فهم أقربائه وحدها، و الیتامی یتامی أهل بیته. فجعل هذه الأربعة أسهم فیهم، و أمّا المساکین و ابن السبیل فقد عرفت أنّا لا نأکل الصدقة و لا تحلّ لنا فهی للمساکین و ابناء السبیل.

زکریا در باره آیه شریفه «و اعلموا أنّما غنمتم من شی ء فإنّ...» از امام(ع) می پرسد. امام(ع) می فرماید: سهم خدا از آن رسول است و او نیز آن را در راه خدا مصرف می کند و سهم رسول از آن اقارب اوست و سهم ذوی القربی نیز مال خود آنان و سهم یتامی مال ایتام اهل بیت است، پس این چهار سهم به رسول و اهل بیت او اختصاص دارد. امّا مساکین و ابن السبیل، می دانید که ما صدقه نمی خوریم و خوردن آن برای ما حلال نیست و دو سهم باقیمانده مال آنان (مساکین و ابناء السبیل) است.3

2.وعنه عن احمد بن الحسن بن علی بن فضّال، عن ابیه، عن عبداللّه بن بکیر، عن بعض أصحابه، عن احدهما (الصادق او الباقر)(ع) فی قوله تعالی: « و اعلموا أنّما غنمتم من شی ء فانّ للّه خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل...» قال: خمس اللّه للامام و خمس الرسول للا مام و خمس ذوی القربی لقرابة الرسول الامام، و الیتامی یتامی الرسول،و المساکین منهم، أبناء السبیل منهم، فلا یخرج منهم إلی غیرهم.

امام(ع) در تفسیر آیه «و اعلموا أنّما غنمتم من شی ء فإنّ...» فرمود: سهم خدا و رسول از آن امام و سهم ذی القربی از آن اقارب رسول و امام می باشدو منظور از یتامی و مساکین و ابن سبیل، ایتام، مسکینان و ابن السبیل های اهل بیت است و کسی دیگر جایگزین آنان نمی شود.4

3 عن حمّاد بن عیسی، عن بعض اصحابنا، عن العبد الصالح(ع) قال: الخمس من خمسة اشیاء، من الغنائم و الغوص و من الکنوز و من المعادن و الملاحة، یوءخذ من کلّ هذه الصنوف الخمس فیجعل لمن جعل اللّه له و یقسّم الاربعة الاخماس بین من قاتل علیه وولی ذلک و یقسّم بینهم الخمس علی ستّة أسهم، سهم للّه و سهم لرسول اللّه(ص) و سهم لذی القربی و سهم للیتامی و سهم للمساکین و سهم لأبناء السبیل. فسهم اللّه و سهم الرسول(ص) لاولی الأمر من بعد رسول الله(ص) وراثة وله ثلاثة أسهم: سهمان وراثة و سهم مقسوم له من اللّه و له نصف الخمس کملاً و نصف الخمس الباقی بین أهل بیته، فسهم لیتاماهم و سهم لمساکینهم لابناء سبیلهم، یقسّم بینهم علی الکتاب و السنّة، الخبر.

امام کاظم(ع) فرمود: پنج چیز خمس دارد: غنیمت، غواصی [مالی که از راه غواصی از دریا به دست آید]، گنج، معدن و معدن نمک. از این اشیاء پنجگانه خمس گرفته می شود و مال کسانی است که خداوند به آنان سهمی اختصاص داده است و 4 باقیمانده از غنایم بین رزمندگان و فرمانده لشگرتقسیم می شود. خمس نیز به شش سهم تقسیم می شود: سهم خدا، رسول، ذی القربی،ایتام، مساکین و ابن ا لسبیل. سهم خدا و رسول از باب وراثت، از آن اولی الامر بعد از رسول است، بنابر این اولی الامر (امام) سه سهم دارد. دو سهم از باب وراثت و یک سهم هم، خدا به او اختصاص داده است. پس نصف خمس به طور کامل از آن اولی الامر است و نصف دیگر آن مال یتیمان و مسکینان و ابن السبیل های اهل بیت می باشد.5

غیر از این سه روایت، روایت هایی به این مضمون در باب خمس وسایل الشیعه وجود دارداز جمله: از امیر موءمنان علی(ع)نقل شده است:

نحن و اللّه الذین عنی اللّه بذی القربی و الذین قرنهم اللّه بنفسه و بنبیّه.

به خدا سوگند ما مصادیق «ذی القربی» هستیم که خداوند در قرآن آنان را همطراز خدا و رسول دانسته است.6

تاکنون در باره اللّه، رسول و ذی القربی که در آیه شریفه حرف جرّ «لام» بر سر آنها آمده است سخن گفتیم، امّا گروههای سه گانه دیگر (یتامی، مساکین و ابن سبیل) هر چند «لام» ندارند امّا با حرف «واو» بر ذی القربی عطف شده اند تا مشخّص شود منظور، ایتام و مساکین و ابن سبیل های اهل بیت است نه هر یتیم، مسکین و ابن سبیلی. آنان بدون اینکه در مالکیت خمس شریکی داشته باشند، مستحقّ آن هستند و پرداخت حقّ آنها و تقسیم آن میان ایشان، بر عهدؤ امام است نه خود مکلّف.

امّا اگر مراد مطلق ایتام و مساکین و ابنای سبیل باشد،نصف خمس به آنان اختصاص دارد و ذی القربی در صورت نیازمندی، بر دیگران اولویت دارند و بر آوردن نیاز آنان به امام(ع)یا نایب او اختصاص ندارد بلکه هر مکلّفی با رعایت این اولویّت،حقّ آنان را ادا می کند و مکلّف در مورد ذی القربی بدون اجازه امام می تواند، حق آنان را ادا کند.آری، بیان شد که منظور از یتامی،مساکین و ابن سبیل، یتیمان و مسکینان و ابن سبیل های اهل بیت است و کسی جایگزین آنان نمی شود. بنا بر این پرداخت سهم امام (معروف به سهم سادات) به امام(ع)واجب است.


............


3. سهم امام بین نیازمندان اهل بیت تقسیم می شود.

4. تخییر بین اباحه، دفن و ودیعه سپاری.

5. سهم امام باید کنار گذارده و آن را به ودیعه نهاد و نسبت به آن وصیت کرد.

6. تخییر بین دفن و ودیعه سپاری.


 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: gole yakh

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

در روایتهای حلّیت خمس، به موارد خاصی تصریح شده است:

1. عن ابی بصیر وزرارة و محمّد بن مسلم کلّهم عن ابی جعفر(ع) قال: قال أمیر الموءمنین علیّ بن أبی طالب(ع): هلک الناس فی بطونهم و فروجهم لأنهم لم یوءدّوا إلینا حقّنا اَلا و أنّ شیعتنامن ذلک و آبائهم فی حلّ.

مردم از لحاظ شکم و فرج در هلاکند زیرا حقّ ما را در اموال خود ادا نکرده اند، امّا چون شیعیان ما هم در میان همین مردم هستند، پدران آنان را حلال کرده ایم .7 [آنان را از لحاظ خمسی که مدیون هستند، برئ الذمّه کرده ایم.]

2.از محمّد بن مسلم نقل شده که امام باقر یا صادق(ع) فرمود: إنّ أشدّ ما فیه الناس یوم القیامة أن یقوم صاحب الخمس فیقول: یا ربّ خمسی،و قد طیبنا ذلک لشیعتنا لتطیب ولادتهم و لتزکو أولادهم.

بدترین چیزی که مردم در روز قیامت با آن رویارو می شوند این است که مستحقّ خمس به پا می خیزد و می گوید: پروردگارا، سهم من از خمس کجاست؟ این در حالی است که ما خمس را برای پیروان خود حلال کرده ایم تا ولادت و اولاد آنان پاکیزه شود.8

در اکثر روایتهای باب، پاکیزه کردن نسل را علّت تحلیل دانسته اند، بویهه در مواردی حلّیت را به دشواری ادای خمس (مثلاً خمسی که به کنیزان تعلّق گیرد) مقیّد کرده است.

3 آمده است که امام صادق(ع) در هنگام پاسخ دادن به کسی که برای طلب حلّیت سهم امام از کنیزان آمده بود،خشمگین شد. یکی از اطرافیان عرض کرد: از شما نمی خواهد که راهزنی کند بلکه منظورش این است، سهم امام را در خادمی که خریده، زنی که با او ازدواج کرده،میراثی که به او رسیده، عطیه ای که به او داده شده یا تجارتی که انجام داده،حلال کنید. امام(ع)فرمود:

هذا لشیعتنا حلال، الشاهد منهم و الغائب و المیّت منهم و الحیّ و ما یولد منهم إلی یوم القیامة فهو لهم حلال. اما و اللّه لا یحلّ اِلاّ لمن أحللنا له، ولا واللّه ما أعطینا أحداً ذمّة و ما عندنا لاحد عهد (هوادة) و لا لأحد عندنا میثاق.

این برای شیعیان ما حاضر باشند یا غایب،زنده باشند یا مرده و هر کسی که تا روز قیامت از آنان زاده شود،حلال است. امّا به خدا سوگند حلال نیست مگر برای کسی که ما بر او حلال کرده باشیم، به خدا سوگند ما کسی را برئ الذمّه نکرده ایم. در این مورد نه با کسی عهد و پیمان بسته ایم و نه کسی با ما عهد و پیمان بسته است.9

........


7. همان،ابواب انفال،باب4،روایت1.

8. همان،روایت5.

9. همان،روایت4.

 
بالا