امام زمان از مظلومیت خود می گویند !!

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
مرحوم حاج محمّد علی فشندی می گوید:


در مسجد جمکران قم، اعمال را به جا آورده بودم و با همسرم می آمدم. دیدم آقایی نورانی داخل صحن شده اند و قصد دارند به طرف مسجد بروند با خود گفتم: این سیّد نورانی در این هوای گرم تابستان، از راه رسیده و تشنه است. ظرف آبی به دست ایشان دادم. پس از آشامیدن ظرف آب را پس دادند. گفتم: آقا، شما دعا کنید و فرج امام زمان أرواحنا فداه را از خدا بخواهید تا امر ظهور نزدیک شود. فرمودند:
«شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی ما را نمی خواهند؛ اگر ما را بخواهند دعا می کنند و فرج ما می رسد.»۱
یکی از علمای وارسته و برجسته ی نجف به کربلای معلّی مشرّف می شود و در حرم مطهّر حضرت سیّدالشّهداء علیه السّلام به محضر حضرت مهدی أرواحنا فداه شرف یاب می گردد.

امام زمان علیه السّلام به او می فرمایند:«فلانی، ببین این جا که (در کنار ضریح جدّ غریبم و زیرگنبد طلای آن) دعا مستجاب است. مردم به فکر من نیستند و برای فرج من دعا نمی کنند.»

سپس آن حضرت تصرّف ولایی می فرمایند و آن عالِم ربّانی خواسته های مردم را می شنود که هر کدام برای حوایج خصوصی خود دعا می کنند. امام علیه السّلام می فرمایند:

«شنیدی؟! حتّی یک نفر از این زائرین نگفت: خدایا، فرج مهدی را برسان
مجله موعود ش 13 مقاله اقای هاشمی نژاد
 

سرباز مولا

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
لازم نیست كه انسان وردی بخواند، زحمتی بكشد و چلّه‌نشینی كند تا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) را ببیند؛ بلكه اگر انسان تكالیف شرعی خود را با دقّت و جدّیت انجام دهد، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) خود به سراغ او می‌آید و ممكن است حتّی بارها سعادت این ملاقات نصیبش شود.





وظایف و تکالیف ما در عصر غیبت
ما باید فكرمان را روی این مسئله متمركز كنیم كه وظایف و تعهّداتمان را به نحو مطلوب بشناسیم و بدان عمل نماییم.

حال اگر سئوال شود كه این تكالیف چیست، باید گفت: هر كس باید برای انجام دقیق وظایف دینی‌اش، توضیح‌المسائل مرجع تقلید خود را مطالعه كند، قرآن بخواند و به آن عمل كند و در یك كلام، با سلوك و رفتار خود، به جرگه‌ی كسانی درآید كه خداوند درباره‌شان فرموده است: آنها را دوست دارم. كسی كه مشتاق امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، باید تلاش كند آنچه را خداوند امر كرده، انجام دهد و از هر چه نهی فرموده، پرهیز نماید. انسان باید مانند اویس قرنی كاری كند كه‌ «ولیّ الله» مشتاق او شود و بویش را از دوردست‌ها استشمام كند.

حال به نمونه هایی از اعمالی که دیدار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را تسریع می کند اشاره می نماییم:

1. تهذیب نفس

حجة السلام قدس می گوید: روزی آیة الله بهجت فرمودند: در تهران استاد روحانیی بود که لُمعَتین را تدریس می کرد، مطلع شد که گاهی از یکی از طلاب و شاگردانش که از لحاظ درس خیلی عالی نبود، کارهایی نسبتاً خارق العاده دیده و شنیده می شود.

روزی چاقوی استاد (در زمان گذشته وسیله نوشتن قلم نی بود، و نویسندگان چاقوی کوچک ظریفی برای درست کردن قلم به همراه داشتند) که خیلی به آن علاقه داشت، گم می شود و وی هر چه می گردد آن را پیدا نمی کند و به تصور آنکه بچه هایش برداشته و از بین برده اند؛ نسبت به بچه ها و خانواده عصبانی می شود، مدتی بدین منوال می گذرد و چاقو پیدا نمی شود. و عصبانیت آقا نیز تمام نمی شود.

روزی آن شاگرد بعد از درس ابتداءً به استاد می گوید: «آقا، چاقویتان را در جیب جلیقه کهنه خود گذاشته اید و فراموش کرده اید، بچه ها چه گناهی دارند.» آقا یادش می آید و تعجب می کند که آن طلبه چگونه از آن اطلاع داشته است.

حضرت به من فرمودند: چرا این گونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمل می شوی؟ مثل این باشید (اشاره به آن جنازه کردند) تا من به دنبال شما بیایم! بعد فرمود: این بانویی است که در دوره بی حجابی، هفت سال از خانه بیرون نیامد؛ تا مبادا نامحرم او را ببیند!!


از اینجا دیگر یقین می کند که او با (اولیای خدا) سر و کار دارد، روزی به او می گوید: بعد از درس با شما کاری دارم. چون خلوت می شود می گوید: آقای عزیز، مسلم است که شما با جایی ارتباط دارید، به من بگویید خدمت آقا امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) مشرف می شوید؟ استاد اصرار می کند و شاگرد ناچار می شود جریان تشرف خود خدمت آقا را به او بگوید. استاد می گوید: عزیزم، این بار وقتی مشرف شدید، سلام بنده را برسانید و بگویید: اگر صلاح می دانند چند دقیقه ای اجازه تشرف به حقیر بدهند.



مدتی می گذرد و آقای طلبه چیزی نمی گوید و آقای استاد هم از ترس اینکه نکند جواب، منفی باشد جرأت نمی کند از او سۆال کند ولی به جهت طولانی شدن مدت، صبر آقا تمام میشود و روزی به وی می گوید: آقای عزیز، از عرض پیام من خبری نشد؟ می بیند که وی ( به اصطلاح ) این پا و آن پا می کند. آقا می گوید: عزیزم، خجالت نکش آنچه فرموده اند به حقیر بگویید چون شما قاصد پیام بودی: « وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ» (سوره مبارکه نور، آیه 54)

آن طلبه با نهایت ناراحتی می گوید آقا فرمود: لازم نیست ما چند دقیقه به شما وقت ملاقات بدهیم، شما تهذیب نفس کنید من خودم نزد شما می آیم.
 
بالا