جنگ روانی
یكی از شیوههای خطرناك جنگ روانی، منحرف كردن افكار از موضوع اصلی و مشغول كردن اذهان عامّه به مسائل فرعی و حاشیهای است.
ابن اسحاق با اشاره به حسادت یهود، نسبت به پیامبر اعظم صلی الله علیه وله ، مینویسد: نان پیوسته سۆالاتی از روی لجبازی و عناد از پیامبر میپرسیدند و در تلبیس حقّ و باطل میكوشیدند. در قرن كریم، یات فراوانی در پاسخ به سۆالات یهودیان نازل شده است.(4)
برای نمونه،
یهودیان میگفتند: ای محمّد! برای ما از سمان كتابی بیاور كه آن را بخوانیم. نهرهایی برایمان جاری ساز تا تو را پیروی كنیم و به تو ایمان بیاوریم.(5) یا با مغالطه کاری میپرسیدند: ای محمّد! خدا را برای ما توصیف كن. فرینش او چگونه است؟ دست و بازویش چگونه است؟! این در حالی بود كه عالمان نها بر اساس تورات، میدانستند كه خداوند جسم نیست و اعضا ندارد.(6)
هدف از سۆالات یهودیان، كشف حقیقت نبود تا با ارائه پاسخ، قانع شوند و تسلیم حق گردند. آنها سعی میكردند با سۆالهایی از این قبیل، پیامبر را مشغول نگه دارند و با شیوه شك آفرینی، عدّهای را از آن حضرت جدا سازند یا كسانی را كه میخواهند به این دین بگروند، از این كار باز دارند. از این رو، به وسوسهانگیزی و تشكیك در توحید كه اساس نبوّت است، میپرداختند.
پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله می دانست كه یهودیان از این درخواستها چه انگیزهای دارند. آنان در گذشته نیز از حضرت موسی علیه السلام چنین درخواستهایی كرده بودند و مائده آسمانی برای آنها نازل شد؛ ولی آنان باز هم ایمان نیاوردند.
پیامبر گرامی بدون اعتنا به چنین بهانه جوییهایی، راه خود را پیمود و از راه اصلی، كه برای آن به رسالت مبعوث شده بود، دست بر نداشت و آنان هرگز نتوانستند آن حضرت و دیگر مسلمانان را از راهشان باز دارند و با منحرف كردن افكار، به انحراف بكشانند.