روایت عجیب حاج مهدی سلحشور از شب اول قبر رفیقش

بـــسیــجیــــ خط رهـــبریــ

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
50850450855396610391.jpg


مهدی سلحشور از مداحان بنام و خوش صدا کشوری با نقل خاطره ای بیان میکند :

چند وقت پیش یکی از دوستان فاضل و طلبه ما از دنیا رفت.

شب اول با ده نفر از دوستان بالای قبرش رفتیم و بنا شد تا صبح یک ختم قرآن برایش انجام دهیم.

هر کی سه جزء را متقبل شد و همه مشغول شدند.

بعضی نیمه های شب خواب آلود می شدند، اندکی می خوابیدند و دوباره شروع می کردند. یکی از دوستان ناگهان ازخواب بیدار شد و گفت: این آقاسید کجا رفت؟ ما گفتیم که کسی اینجا نبود، او مطمئن شد که در عالم خواب خودش فقط آن سید را دیده.

گفت: آن سید به من گفت بلندشوید، چرا خوابیده اید، الان آن دو ملک برای سوال از دوستتان حاضر می شوند.

همه مشغول دعا و قرآن و نماز لیله الدفن شدند.

هر کس کاری می کرد. به خودم گفتم، من چه کنم؟ ناگهان به ذهنم مطلبی خطور کرد.

سرم را روی قبر گذاشتم و گفتم: «یاحسین…».

آن شب گذشت و هفت روز بعد یکی از دوستان او را در خواب دید، پرسید آن شب چطور گذشت؟

گفت: دو ملک از خدایم پرسیدند زبانم بند شده بود، از نبیم همینطور، از امامم، باز هم هیچ چیز نتوانستم بگویم.ناگهان دیدم حاج مهدی از بالا می گوید «یاحسین»، گفتم من غلام حسینم، دو ملک گفتند این غلام حسین است، ما با او کار نداریم و رفتند…
 
بالا