خوردن وخوابیدن ونوشیدن وازلذات دنیوی بهره بردن فی نفسه کاملاخوب است.ولیکافی نیست.این نوع زندگی بزودی خسته کننده میشود ادم که نمیتواندبرای همیشه بخوردودرهمین حدباشد.پس رسالت ماچه میشود؟چیزی نمیگذردکه این خوشگذرانیها به غم گذرانی تبدیل میشود.کسی که ازادامۀ این زندگی دائماً خرسندباشد،بسیارسبک مغزاست.اگرادم حتی اندک هم هوش وقوه داشته باشد،دیریازودبه پوچی این زندگی پی میبرد.بالاخره خواه ناخواه بعدازمدتی این سوال مطرح میشود"چه فایده؟که چی؟"این سوال دردراز مدت اجتناب ناپذیراست.بخصوص اگرانسان باهوش باشد.زمانی به بعدبرترصعودمیکنیم که بعدپست راپشت سرگذاشته ایم.