حیران وغریب...لطفاً حتماًباتمام وجود بخوانید....

رهایی

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
خداانسان راافریدواین خلقت عجیب رادرمیان غوغای وجودزیرنظرخود،رها ساخت.انسان غریب ونااشناازاین همه رنگها،شکلها،حرکتها،وحشت کردوازهرگوشه به گوشه ای دیگرمیگریختوپناهی میجست که دران بایکی ازمخلوقات همرنگ شودودرسایه جمع استقراریابدوازترس تنهایی وشرم بیگانگی وغیرعادی بودن به دراید./به سراغ فرشتگان رفت درخواست مصاحبت کردفهمه باسردی ازاوگذشتندودرجواب الحاح پرشورش سکوت کردند.این انسان دلشکسته باخودناامیدانه میگفت:که یک لجن خاکی میخواهدانیس فرستگان اسمان شود!وباعتاب به خودگفت:چطورمیخواهی باانها صحبت کنی؟سرشکسته وخجل، گریخت ودرگوشه ای پنهان شد.تاکم کم توانست برای یافتن دوست به مخلوق دگر مراجعه کند.پرنده ای رایافت که پرواز میکند،خوشش امدوازاین که پرنده توانسته ازقیدزمین ازاد شود شیفته شد.به او پیشنهادداد،امااوهم اورادرتردیدوناراحتی رها کرد.وانسان باخود گفت:مراببین که ازخاکم ولی میخواهم ازقید خاک رهاشم،چه ارزوی خامی!چه انتظاربیجایی!به موج گفت ایا میتوانم همراه توبرسینه دریا بلغزم،ازشادی بجوشم،ازغضب بخروشم،وبرچهره مغروره تخته سنگها سیلی بزنم.بعدتاابدیت پیش بروم ودرنهایت محو گردم؟امااواعتنایی نکرد.به کوه رسیدوازجبروت وعظمتش شیفته شدوتقاضای دوستی کرد.کوه،کبریای وجبروت خودرانشکست وغروروجلالش اجازه ندادکه به او نگاهی کند.انسان، خسته وسرگردان سردرگریبان تفکرفروبردواحساس کرداستحقاق دوستی باهیچ مخلوقی روندارد.اوازخاک است ازپستترین مواد./انگاه فرادزداشک ریخت وازته دل گفت:کیست که این خاک رابپذیرد؟کیست که منه رانده شده وروسیاه رابپذیرد؟دستش را بگیردملاحظه کندوبه ناله های من جواب دهد؟ناگهان طوفانی به پا شد،زمین به لرزه درامد،اسمان غریدن گرفت،گویی انفجاری درقلب عالم به وقوع پیوسته،صدایی درزمین واسمان طنین انداز شد،که ازهرگوشه وازدل هر ذره واززبان هر موجود بلند شد:ای انسان تو محبوب منی،دنیا رابه خاطر توخلق کرده ام،وتورابرصورت خودافریدم ازروح خوددرونت دمیدمواگرکسی به ندای تولبیک نمیگوید،به خاطر انست که همتراز تونیست وجرأت برابری با توراندارد.حتی جبرئیل که توان طی کردن مسیرمعراج راندارد.ای انسان تنها تویی که توان درک کمال راداری وخدارانه باجبر بلکه باعشق پرستش میکنی.تنها تویی که نما ینده خدا میشوی وتنها تویی که غروروعصیان میکنی ولجوجانه میجنگی وشکسته ورام میشوی.تنها توفاصله بین خاک وخدارا میپیمایی.خلقت درتوبه کمال رسیدوکلمه درتو تجسدیافت وزیبایی بادیدگانه زیبابین توظهوریافت.توازمنی وبه سوی من بازمیگردی.واقعاًکلمات تکان دهنده ایست.با تمام وجوددقت کنید.
 
بالا