تاریخچه جهان

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
هندوستان

جمهوری هند یا هندوستان کشوری است در جنوب آسیا. پایتخت آن دهلی نو است، از شمال غربی با پاکستان، از شمال با چین، بوتان، نپال و تبت و از شمال شرقی با برمه و بنگلادش همسایهاست. جنوب آن نیز به اقیانوس هند محدود میشود.

هند بیش از سی و پنج شهر بزرگ با جمعیت بالای یک میلیون نفر دارد. مومبائی (بمبئی)، کلکته، مدرس، بنگلور، حیدرآباد، اگرا، میسور، جیپور، گوا، پونا، بوپال، تریفندرام و احمدآباد از شهرهای مهم این کشور پهناور هستند.

نام هند مشتق شده از واژهٔ «ایندوس» در زبان پارسی باستان است که به جای واژه سانسکریت سیندو بهکار میرفته و نام رودخانه سند بودهاست. همچنین واژه «هندوستان» که به عنوان نام کامل این سرزمین در اغلب کشورها از جمله خود هند رواج دارد واژهای فارسی است به معنی سرزمین هندوها .

سپیدهدم تاریخ

اولین تمدن بزرگ به معنای واقعی آن، تمدن حوزه رود سند با قدمت نزدیک به سه هزار سال است که به تمدن دره سند معروف است که وسیعترین گستره تمدنی زمان خود بوده و با تمدن شهر سوخته در ایران همزمان است و مراودات نزدیک داشتهاست و تقریبا پس از ورودآریائیها بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۱۸۰۰ قبل از میلاد، هر دو از بین رفتهاند.

ورود آریائیها به هند در فرهنگ دین و ادبیات و سیستم اجتماعی این سرزمین نقش بسیار مهمی داشتهاست که از آن جمله میتوان به شکلگیری سانسکریت اولیه، تدوین متون مقدس هندوئی و سیستم طبقاتی جامعه هند اشاره نمود.

در دوره هخامنشی، قلمرو سلطنت داریوش کبیر تا پنجاب گسترش یافت و صنعتگران، پیشه وران و بازرگانان از هند به ایران و بالعکس رفت و آمد داشتند. و حتی در برخی از جنگهای میان ایران و یونان باستان لشکریان هندی بخشی از سپاه هخامنشی را تشکیل میدادند. در دورهاشکانیان نیز، مهرداد اول نواحی پنجاب را ضمیمه قلمرو پادشاهی خود کرد.
دوران هندویی
اولین دوران امپراتوری هند با حکومت سلسله موریا بین سالهای ۳۲۶ تا ۲۰۰ قبل از میلاد شکل گرفت. قدرتمندترین حاکم تاریخ هند تا قبل از گورکانیان، آشوکای بزرگ نام دارد که سومین شاه این سلسلهاست. وی در تمام جنبههای هنری و اجتماعی و سیستم اداری از هخامنشیانایران الهام گرفت. آثار بسیار مهم حجاری این دوره مانند پیکره چهار شیر (نماد ملی هند) بسیار تحت تاثیر حجاری تخت جمشید است.

دومین سلسله قدرتمند به نام گوپتا از سال ۳۲۰ تا ۵۵۰ میلادی در شمال هند حاکمیت داشته و برخلاف موریاها، حکومت بر مبنای ایجاد حاکمان محلی را برحکومت مرکزی ترجیح میدادهاست. در این دوران که به تاریخ کلاسیک هندوئی شناخته میشود، این آیین شکل متحدتری گرفت و اولین معابد هندوئی به سبک حاضر در این دوران تاسیس شد.

پس از گوپتاها تا قرن سیزده میلادی حکومتهای زیادی در شمال هند با درگیری، شکست و پیروزی یکی پس از دیگری برروی کار آمدند. باتوجه به عدم قدرتمندی این حکومتها، جنوب هند امنیت وآرامش بیشتری نسبت به شمال داشت و سرگرم تعامل و تجارت با اعراب مسلمان و منطقه جنوب آسیا بود و نقش مهمی در روابط خاورمیانه با خاور دور ایفا میکرد.



دوران فرمانروایی مسلمانان

فتوحات اولیه اسلامی



اولین تماس اسلام با آسیای جنوبی، سال هفتصد و یازده میلادی است که مسلمانان تا کناره رود سند که هم اکنون در پاکستان است پیش آمدند. اما فتح هندوستان و نفوذ گسترهٔ اسلام در آن سرزمین در دوره غزنویان آغاز شد. در اواخر قرن دهم میلادی سبکتکین سردودمان این سلسله نخستین جنگجوی مسلمان بود که کابل و بخشی از قلمرو راجگان در پنجاب را به تصرف خود درآورد. در سال ۱۰۰۵ میلادی سلطان محمود غزنوی به هندوستان تاخت و تا پایان عمرش ۴۲۱ق. (۱۰۲۷م) بالغ بر ۱۵ تا۱۷ بار به شمال هند حمله کرد. او پس از هر حمله به پایتختش غزنه بازمیگشت و نخواست یا نتوانست حکومتی پایدار در این منطقه بنا نهد. مهمترین رویداد این دوران سفر ابوریحان بیرونی به هند بود که حاصل آن اثر باارزش «ماللهند» است.

تا قرن سیزدهم تاخت و تازهای زیادی به هند صورت میگرفت، اما چندان ماندگار نبودند، تا اینکه در این زمان مسلمانان شهر دهلی را تصرف کردند و اولین حکومت مسلمانان، به نام دوران سلطنت یا غلامان مسلمان را بنیان گذاشتند واسلام رسماً بر هند حاکم شد.

حمله اولیه تاتار به شمال هندوستان در اواخر قرن چهاردهم یعنی بهسال ۱۳۹۸میلادی صورت گرفت امیر تیمور گورکانی در این سال به هند حمله و تا دهلی پیش تاخت و آن شهر را غارت و سکنهاش را قتلعام کرد. سپس به موطنش در آسیای مرکزی بازگشت




جهانگیر(سمت چپ) و اکبر (سمت راست) دو پادشاه امپراتوری گورکانی هند
گورکانیان هند


در سال ۱۵۲۶ «بابر» از نوادگان تیمور بر هند تسلط یافت و سلسله گورکانیان یا امپراتوری مغولی هند را بنیان گذاشت. این سلسله از ۱۵۲۶ میلادی تا ۱۸۵۷ میلادی در بخش بزرگی از شبه قاره هند فرمانروایی کرد. حکمرانان این سلسله به تدریج تمامی شبه قاره را تحت فرمان گرفتند اما پس از مدتی بخشهایی از جنوب هند از اختیار آنان خارج شد. این سلسله در نیمه سده ۱۷ میلادی و در زمان شاه جهان بزرگترین و ثروتمندترین امپراتوری جهان بود. این سلسله آخرین دوران طلایی امپراتوریهای اسلامی به شمار میرود. در سال ۱۷۳۹ میلادی با حمله نادرشاه افشار به هندوستان مقدمات انقراض این امپراتوری فراهم شد و در سال ۱۸۵۷ پس از سالها نبرد سرانجام کمپانی هند شرقی توانست این امپراتوری را منقرض کرده و سرزمینهای آنرا تصرف کند. به این ترتیب هند که در روزگار اکبرشاه و شاهجهان و اورنگزیب سیر تمدن را آغاز کرده بود رو به ضعف نهاد.



دوران نفوذ و تسلط اروپایی

دوره استعمار انگلستان در هند حدود یک قرن ونیم از ۱۸۰۰ تا ۱۹۴۷ میلادی طول کشید. نفوذ و تسلط انگلستان در دو مرحله جلوهگر شد نخست از طریق تلاش کمپانی هند شرقی در به دست آوردن اجازه فعالیتهای بازرگانی و اخذ امتیازات از حکمرانان محلی یا مرکزی که به تصرف سرزمین هند بجز پنجاب، سند و کشمیر و سقوط گورکانیان انجامید و سپس جایگزین شدن دولت انگلستان و اعلام انضمام رسمی هندوستان به مستعمرات و متصرفات بریتانیا

در سال ۱۵۱۰ میلادی پرتغالیها به عنوان اولین مهاجمان اروپایی بر «جاوه» دست یافتند و در گوامستقر شدند. هنگامی که طوایف «مراتی» و «سیک» علیه حکومت پادشاهان گورکانی قیام کردند، بریتانیاییها و فرانسویها در قرن ۱۸ مناطقی برای خود از هند جدا کردند، پس از پیروزی «روبرت کلایف» بر «دیلکس» افسر فرانسوی، افراد بریتانیایی در هند بیشتر شدند. و وارن هستینگز فرمانروای بریتانیایی بنیاد حکومت بریتانیای کبیر را در هند استوار گردانید.

دولت بریتانیا بر اثر شورشهای سال ۱۸۵۷ میلادی در هند، کمپانی هند شرقی بریتانیا را که گردانندهٔ هند بود منحل کرد و به این سرزمین خودمختاری داده شد. در سال ۱۸۷۷ ملکه ویکتوریا امپراتور بریتانیا به هند دعوت شد. در آن دوران نمایندهٔ مخصوص ملکه که از طرف حکومتبریتانیا تعیین میشد، بر هند فرمانروایی میکرد، و یک هیأت (اجرائی) مرکب از افراد عالیرتبهٔ دولت بریتانیا او را راهنمائی میکردند. به تدریج عدهای از رهبران هندی در سال ۱۸۸۴ دستجات و سازمانهای ملی را تشکیل دادند که هدف اصلی آنان رسیدن به استقلال تام بود. در سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۵، دولت بریتانیا ناچار شد که ادارهٔ بعضی از امور کشور را به مردم هند واگذار نماید.

در این هنگام بود که رهبر بزرگ جنبش استقلال هند، ماهاتما گاندی قیام کرد و علیه استبداد بریتانیا به مبارزه پرداخت، اگرچه «گاندی» با یارانش چند مرتبه زندانی شد ولی باز به مبارزات خود ادامه داد تا در سال ۱۹۳۰ تا ۱۹۳۳ دولت بریتانیا زعمای هند را به کنفرانس میزگرد دعوت نمود، لکن از مذاکرات آن کنفرانس نتیجه به دست نیامد.

در آغاز جنگ دوم جهانی فرمانروایان بریتانیا در هند حکومت نظامی اعلام کردند و در حدود دو میلیون هندی را به سربازی دعوت نمودند و آنها را به جبههٔ جنگ فرستادند. پس از تجاوز ارتش ژاپن در سال ۱۹۴۲ به کشورهای سیام و مالایا و برمه، اختلاف شدیدی در بین سران هند و سران مسلمانان هند که رهبر آنها محمدعلی جناح بود بوجود آمد. قصد مسلمانان این بود که کشوری مرکب از مناطق مسلمان هند تشکیل دهند. در آن هنگام که حزب کارگر (بریتانیا) حکومت را به دست گرفت و هیأت وزیران خود را تشکیل داد، حکومت بریتانیا قوانینی وضع نمود که بهموجب آن به هند و سیلان و پاکستان استقلال داده شد. در ماه اوت ۱۹۴۷ م. آخرین سرباز بریتانیایی خاک هند را ترک گفت، و در تاریخ ژانویهٔ ۱۹۵۰ هند حکومت جمهوری مستقل خود را اعلام نمود و به عضویت اتحادیه کشورهای مشترک المنافع بریتانیا درآمد.



دوران پس از استقلال

هند در تاریخ ۱۹۵۲ برنامههای پنجسالهٔ خود را برای عمران و آبادانی شروع کرد، ولی روابط آن کشور با همسایهٔ خود پاکستان بر سر مسئلهٔکشمیر رو به وخامت نهاد و همچنین با کشور چین در مسائل مرزی اختلاف نظر پیدا کرد. البته پس از آنکه چین در تاریخ ۱۹۵۹ بر تبت مستولی شد و تجاوزات مرزی خود را به خاک هند آغاز کرد، ناحیهٔ ماکماهون خط مرزی بین چین و هند شد. در تاریخ ۳۱ اکتبر ۱۹۶۱ م. هند همسایهٔ خود را به تجاوزهای پیاپی به پادگانهای نظامی متهم ساخت و در تاریخ ۱۸ دسامبر ۱۹۶۱ نیروهای هند مستعمرات پرتغال را که شامل «داماو» و «جوا» و «دیو» واقع در ساحل غربی بود، به تصرف درآوردند. سپس در تاریخ اکتبر ۱۹۶۲ نیروهای چین به مرکز «لونجو» حمله کردند و مناطق شمال شرقی هند را اشغال نمودند و با نیروهای هند به زد و خورد پرداختند. نیروهای هند در این جنگ آسیب دیدند، و چون در برابر سربازان چین تاب نیاوردند عقبنشینی کردند و منطقهٔ لاداخ واقع در شمال شرقی و قسمتهای دیگر مرزی تبت در نواحی شمال شرقی به تصرف نیروهای چین درآمد، و سربازان هند بهطرف «نامکاشو» واقع در جنوب «ماکماهون» عقب نشستند. و همچنین پادگانهای دیگری در نزدیک مرزکشمیر را تخلیه نمودند. ارتش هند بار دیگر به پیشروی خود ادامه داد و سه مرکز مهم دیگر را در نوار مرزی اشغال نمود.

در نوامبر ۱۹۶۲ کریشنامنون که وزیر جنگ هند بود از منصب خود استعفا کرد، و جواهر لعل نهرو نخستوزیر وقت شخصاً پست وزارت جنگ را به عهده گرفت. در هفتم نوامبر نیروهای چین مجدداً به اراضی هند تجاوز نمودند. در این هنگام بود که حکومت هند از کشورهای بریتانیا و ایالات متحده آمریکا و کانادا تقاضای کمک کرد که مقدار لازمی اسلحه و هواپیمای جدید به آن کشور بدهند[نیازمند منبع]. دولتهای مذکور درخواست هند را پذیرفتند. در ۱۶ نوامبر دولت چین حملات نظامی را دوباره به مرزهای هند آغاز کرد و خط دفاعی هند را در جبههٔ شرقی کوههای «هیمالایا» منهدم ساخت. و در ۱۹ نوامبر سربازان چین در طول ۳۵ کیلومتر به داخل خاک هند در امتداد رودخانهٔ «لوهیت» بهطرف دشتهای «آسام» پیشروی کردند. در بیستم نوامبر دولت چین قرارداد آتشبس را در سرتاسر مرزهای هند و چین اعلام کرد و تعهد کرد که نیروهای خود را تا اول دسامبر به داخل خاک چین در بیستکیلومتری خط مرزی که قبلا آن را اشغال کرده بود، فراخواند و پیشنهاد کرد که منطقهای غیرنظامی به فاصلهٔ بیست کیلومتر در بین دو کشور بوجود بیاید تا زمینه برای مذاکرات دو کشور در مورد اختلافات موجود فراهم شود. هند در این مذاکرات اصرار داشت که نیروهای چین به مواضعی که در ۸ سپتامبر در آن متمرکز بودند، عقبنشینی کنند. در ۲۶ نوامبر هند پیشنهادهای چین را در مورد آتشبس رد کرد، و روز بعد قرارداد کمکهای نظامی را با دولت بریتانیا امضاء کرد. روز دهم دسامبر ۱۹۶۲ کنفرانس کلمبو به منظور رفع اختلافات مرزی دو کشور چین و هند تشکیل شد.

اختلافات مرزی دولت هند با پاکستان در منطقهٔ کشمیر هنوز برطرف نشده و یکی از نگرانیهای قابلتوجه جهان سیاست است.
ourhistory.mihanblog
 

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
پاسخ : تاریخچه جهان

نمی فهمم چرا هر چی تو این پست مییییییذارم نشون داده نمیشه
ای وای من:don't know::hear:
 

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
پاسخ : تاریخچه جهان

شب یوری و نگاهی به پرواز تاریخی یوری گاگارین

زمان پرتاب اسپوتنیک-1 به فضا را سرآغاز عصر فضا مینامند، در حالیکه سفر یوری گاگارین به فضا نیز همپای مدارگردی اسپوتنیک-1، تاریخساز بود. از این رو بود که سه منجم آماتور پیشنهاد برگزاری شب یوری را ارائه کردند. این جشن سالانه فضایی اکنون در سرتاسر دنیا برگزار میشود.ایران نیز با داشتن خیل عظیم علاقمندان به فضا و نجوم و با توجه به دستآوردهای جدید فضایی کشورمان، از این جشن بی نصیب نیست.


معلم یوری خوب به خاطر داشت كه وی دانشآموز باهوش و سختكوشی بود و البته بسیار شیطنت میكرد. زمانی كه معلم ریاضی یوری به نیروی هوایی ارتش سرخ پیوست، آرزویی عمیق در قلب این جوان ماجراجو ریشه دواند که بعدها منشاء اثرات زیادی شد.

یوری كه مجبور بود زود به كار مشغول شود، كارگاه آهنگری را برگزید و اندكی بعد او را برای ادامه تحصیل در مدرسه عالی تكنولوژی انتخاب شد. در همان زمان یوری به عضویت كلوپ هوایی درآمد و پرواز با هواپیمای سبك را آموخت. این تفریح جدید كه قسمت اعظم وقت یوری را اشغال كرده بود، دریچه جدیدی در زندگی وی گشود. یوری كه سخت تلاش میكرد سرانجام در سال ۱۹۵۵ هر دو رشته را با موفقیت به پایان رساند. علاقه شدید وی به خلبانی باعث شد كه پس از پایان تحصیلات وارد مدرسه آموزش خلبانی شود.

در سال ۱۹۶۰ جستجوی وسیعی برای انتخاب ۲۰ كاندید جهت حضور در برنامه فضایی اتحاد جماهیر شوروی آغاز شد. یوری هم با اشتیاق نامه درخواستی فرستاد. یک هفته بعد نامه ای به دستش رسید که نشان میداد او یكی از آن بیست منتخب خوششانسی است كه باید تمرینات سخت و جدید فضانوردی را پشت سر بگذارد. در نهایت پس از آزمایشات فراوان پزشكی و انجام تمرینات سخت فضانوردی، این یوری گاگارین بود که از بین آن بیست نفر افتخار سوار شدن بر وستوک-۱ را به دست آورد. حدس زده میشود دلایل انتخاب یوری گاگارین به عنوان اولین فضانورد دنیا، علاوه بر تواناییهای بدنی و روحی و تواناییهای وی برای سفر به فضا، به اخلاق و روحیات او نیز وابسته بوده باشد. یوری مرد بسیار متواضع و خوشمشربی بود كه علیرغم قد كوتاهش در جلسات و میهمانیها به چشم میآمد. علاوه بر این کوچک بودن جثه گاگارین بسیاری از دغدغههای کمبود جا در اولین آزمایش ناو فضایی وستوک را بر طرف میکرد.

اما ماجرای سفر گاگارین به فضا آنقدرها هم ساده نبوده است. یکی از مسایلی که در آن زمان ذهن دولتمردان و مسئولین سازمان فضایی شوروی را مشغول کرده بود، انتخاب تاریخ و زمانی مناسب برای نخستین سفر فضایی بود. بر اساس اطلاعات کسب شده، مقامات شوروی گمان برده بودند که برنامه اولین سفر فضایی آمریکا برای روز ۲۰ آوریل ۱۹۶۱ مقرر شده بود، و آنان مصمم بودند فضانورد خود را قبل از آن تاریخ به فضا بفرستند. در عمل، اولین فضانورد آمریکایی تا یک ماه بعد از آن تاریخ پرواز نکرد و همچنین برنامه آمریکا برای فرستادن فضانورد به فضا به بلندپروازی برنامه شورویها نبود. فضاپیمای آمریکایی مرکوری قرار نبود مانند وستک به مدار زمین تزریق شود، بلکه برنامهریزی شده بود تا پروازی کوتاه در مسیر پرتابهای که به پروازهای زیرمداری مشهورند، داشته باشد. اما بر اساس تعاریف رسمی، میشد همین پرواز کوتاه را «اولین پرواز فضایی» دانست. به همین علت، بازه زمانی بین روزهای ۱۱ تا ۱۷ آوریل همان سال برای اولین پرواز فضایی شوروی در نظر گرفته شد. تا روزهای پیش از پرواز، هر شش عضو منتخب فضانوردان از گروه بیست نفره اولیه، مورد آزمایشهای دشواری قرار گرفتند تا استقامت جسمی و روانی و تواناییهای عملی و علمی آنها محرز شود. روز ۱۷ مارس سال ۱۹۶۱ فضانوردان منتخب، تیم بزرگ پشتیبانی و گروهی از مقامات رسمی وارد پایگاه فضایی بایکونور شدند.
روز ۸ آوریل یعنی تنها چند روز پیش از پرواز فضایی، یوری گاگارین به عنوان نامزد اصلی پرواز گزینش شد. گرمان تیتوف به عنوان فضانورد ذخیره تعیین شد تا در صورت بروز هرگونه مشکلی برای گاگارین، بتواند بجای او پرواز کند.پس از روشن شدن دو نامزد اصلی پرواز، سرگئی کارالیوف، سرطراح و مغز متفکر برنامههای فضایی اتحاد جماهیر شوروی ضمن دیدار با گاگارین و تیتوف به آنها اطلاع داد که فضاپیما در تاریخ ۸ آوریل آماده خواهد بود و پرواز برای روزهای ۱۰ تا ۱۲ آوریل برنامهریزی شده است.

دو روز بعد، جلسهای رسمی با حضور مقامات بلندپایه دولت شوروی، مقامات سازمان فضایی شوروی و هر شش فضانورد در یکی از پایگاههای نیروی هوایی در کنار رود سیردریا برگزار شد. این جلسه با سخنان سرگئی کارالیوف و با ارائه چکیدهای از فعالیتهای گذشته و برنامههای آینده آغاز شد.

وی گفت: «[با اینکه] تنها ۴ سال از زمانی که اولین ماهواره جهان [اسپوتنیک-۱] را به فضا پرتاب کردیم میگذرد، ما برای فرستادن اولین انسان به فضا آمادگی کامل داریم. شش کیهاننورد اینجا حضور دارند و همگی برای انجام این ماموریت از آمادگی لازم برخوردارند. تصمیم بر این شده که نخستین پرواز توسط یوری گاگارین انجام شود، و دیگران در پروازهای آتی شرکت کنند؛ [چون] تا پایان امسال ده فروند فضاپیمای وستوک برای پرواز آماده خواهند بود. سال آینده فضاپیماهایی با ۲ و ۳ سرنشین خواهیم داشت، و فکر کنم کیهاننوردانی که اینجا هستند بدشان نیاید ما را در این سفرهای فضایی همراهی کنند. باور داریم که [این] فضاپیما برای پرواز کاملا آماده شده و پرواز موفقی خواهد داشت. یوری الکسییویچ[گاگارین]، برایت آرزوی موفقیت بسیار دارم»

خبرگزاری تاس، خبرگزاری رسمی دولت شوروی، سه بیانیهٔ مختلف برای نخستین پرواز فضایی یک انسان تهیه کرده بود. بیانیه نخست، اعلام خبر موفقیت پرواز نخستین فضانورد جهان بود. بیانیه دوم در صورتی مخابره میشد که فضانورد برخلاف برنامهٔ پیشین در خاک کشوری غیر از شوروی یا در اقیانوس فرود بیاید، و شامل درخواست کمک بینالمللی برای یافتن او بود. بیانیه سوم برای بدترین حالت یعنی از دست رفتن فضانورد تهیه شده بود. خوشبختانه بیانیههای دوم و سوم هیچگاه بکار نیامدند.

تا پیش از پرواز یوری گاگارین، هیچ انسانی به فضا نرفته بود و خارج از جو زمین و در شرایط بیوزنی برای مدت طولانی قرار نگرفته بود. پزشکان و روانشناسان و حتی به قولی خود سرگئی کارالیوف (رئیس برنامه[چون]های فضایی اتحاد جماهیر شوروی) نگران این بودند که فضانورد با ورود به مدار زمین و قرار گرفتن در بیوزنی از یک سو و مشاهده عظمت فضای بیکران و کره زمین از سوی دیگر، تعادل روانی خود را از دست داده و دست به اقدامات غیرقابل پیشبینی بزند.به همین دلیل فضاپیمای وستوک-۱ بهگونهای ساخته شده بود که تمام پرواز را بطور خودکار انجام دهد. تنها راه از کار انداختن سامانه [سیستم] خودکار و به دست گرفتن کنترل ناوبری فضاپیما، وارد کردن شماره رمز ویژهای بود. این شماره رمز -عدد «۲۵»- روی کاغذی نوشته شده و در پاکتی سربسته در داخل فضاپیما قرار داده شده بود.کنترل دستی فضاپیما تنها در حالتی امکان داشت که فضانورد در حالت روانی مناسب قرار داشته، توان باز کردن پاکت، خواندن شماره رمز، و وارد کردن آن شماره به سامانهٔ ناوبری را داشته باشد!

یوری گاگارین در ساعت شش و هفت دقیقه صبح روز چهارشنبه ۱۲ آوریل ۱۹۶۱ به وقت مسکو، از پایگاه فضایی بایکونور با فضاپیمای وستوک-۱ و با رمز پرواز «درخت سرو» به عنوان نخستین فضانورد جهان به مدار زمین پرواز کرد.متخصصان در مرکز کنترل پرواز، بوسیله سه کانال رادیویی و یک کانال تلویزیونی با گاگارین در مدار زمین ارتباط داشتند.نخستین جملههایی که گاگارین به زمین مخابره کرد این بود: «پرواز به خوبی ادامه دارد، دید خوبی دارم، من زمین را میبینم، خیلی زیبا است». مشهور است که گاگارین در حال اوج گرفتن به مدار زمین، آهنگ یک سرود میهنپرستانه روسی را زمزمه میکرده که «مام میهن میشنود» نام دارد. ابیات اول این آهنگ چنین هستند:

مام میهن میشنود مام میهن میداند
که فرزندش تا کجای آسمانها پرواز کرده است

در حالی که گاگارین در مدار زمین پرواز میکرد، درجه نظامی او به افتخار موفقیتش از ستوانی به سرهنگی ارتقا پیدا کرد.

فضاپیمای وستوک-۱ پس از طی بخش بزرگی از مسیر پرواز بر فراز قارهٔ آفریقا رسیده بود که سیستم ناوبری موتورهای جت ترمزی را بهکار انداختند. قرار بر این بود که حدود ۱۰ تا ۱۲ ثانیه پس از اتمام کار موتور ترمزی، بخش سرویس فضاپیما از کپسول فضایی گاگارین جدا و مرحله بازگشت به زمین آغاز گردد. اما به علت گیر کردن کابلهای اتصال دهنده این دو بخش، بخش سرویس در حالت نیمه متصل به کپسول حامل گاگارین باقی ماند. کپسول گاگارین در این لحظه در حال ورود به جو زمین بود و این مشکل باعث شد که دچار دورانهای شدید و غیرقابل کنترلی شود. یوری گاگارین خود در مورد این حادثه میگوید:

«به محض اینکه کار موتور ترمز پایان یافت، فضاپیما تکان شدیدی خورد و شروع کرد به چرخش با سرعت بالا دور محور خودش، سرعت چرخش حدود ۳۰ درجه در ثانیه بود. همه چیز میچرخید. این رویداد بر فراز قاره آفریقا رخ داد، از پنجره یک لحظه قاره آفریقا، یک لحظه افق زمین و لحظه دیگر آسمان را میدیدم. اصلا وقت نداشتم خودم را در برابر نور شدید آفتاب محافظت کنم که کور نشوم. پاهایم را به سمت پنجره پایینی بردم که جلوی نور را بگیرد اما پنجره را نبستم چون میخواستم موقعیت خودم را بدانم و ببینم اوضاع از چه قرار است.»

با ورود به لایههای ضخیمتر جو زمین، فضاپیما دچار دوران و تکانهای شدیدتری شد. با این وجود، گاگارین اعتماد به نفس خود را از دست نداد و باور داشت که هنوز فضاپیما شانس فرود عادی را از دست نداده:

« من به کنترل زمین اطلاع دادم که مرحله جداسازی بر اساس برنامه روی نداده. اما هنوز به نظرم موقعیت اضطراری نبود، و من روی صفحه کنترل کُد VN4 را به زمین مخابره کردم (معنی کُد: همه چیز بخوبی پیش میرود). »

این حالت حدود ده دقیقه ادامه داشت تا اینکه کابلها در اثر حرارت شدید ناشی از اصطکاک با جو زمین سوختند و بالاخره کپسول گاکارین آزاد شد. گاگارین اعتقاد داشت که در بدترین لحظات این حادثه، شتاب ترمزی در حدود ۱۰ جی (هر یک جی (g) معادل شتاب جاذبه سطح زمین است.) به او وارد میشده است. با این حساب گاگارین در لحظاتی از سفر ۱۰۸ دقیقهای خود، وزنی معادل ده برابر وزن عادیاش را تحمل میکرده است.

«در یک لحظه، برای حدود ۲-۳ ثانیه، دادههای روی صفحه کنترل محو شدند و جلوی چشمانم تیره شد. خودم را محکم گرفتم و تلاش کردم در برابر فشار مقاومت کنم، تا بالاخره همه چیز تقریبا به حالت عادی برگشت.»

سرانجام و در حالیکه بخش بازگشت ناو کیهانپیمای وستوک-1 مراحل سخت فرود را پشت سر گذاشته بود و با سرغت به زمین نزدیک میشد و در ارتفاعی حدود هفت کیلومتر از سطح زمین، طبق برنامه خودکاری که به سیستم هدایت و کنترل سفینه فضایی داده شده بود، دریچه فلزی بالای سر یوری گاگارین با صدای مهیبی کنده شد و موتورهای جت صندلی نجات داخل کپسول به صورت خودکار روشن شده و یوری گاگارین را به بیرون پرتاب کردند. اما چتر نجات کپسول فضایی وستوک-1 در ارتفاع دو و نیم کیلومتری باز شد و به همین خاطر بود که یوری گاگارین ۱۰ دقیقه بعد از کپسول فضاییش به زمین نشست.

گاگارین پس از ۱۰۸ دقیقه پرواز و یک دور گردش کامل به دور زمین، در ۲۶ کیلومتری جنوب غربی شهر انگلس در منطقه ساراتوف فرود آمد. این نقطه از منطقه پیشبینی شده برای فرود فاصله زیادی داشت و کسی برای استقبال از او حاضر نبود. آنا آکیموونا تاتارووا، همسر جنگلبان محلی و نوه ۶ سالهاش اولین کسانی بودند که گاگارین را پس از فرود دیدند. یوری گاگارین ماجرا را این گونه تعریف میکند:

«آنها وقتی مرا با لباس و کلاه فضایی و چتر نجاتم دیدند، ترسیدند و عقب رفتند. من به آنها گفتم نگران نباشید من هم مثل شما شهروند شوروی هستم، همین الان از فضا برگشتم و دنبال تلفن میگردم که به مسکو زنگ بزنم.»


گاگارین پس از تماس تلفنی با دفتر نیروی هوایی، پیامی به این مضمون فرستاد: «پیامی برای نیروی هوایی، ماموریت با موفقیت انجام شد، در این موقعیت (...) فرود آمدم، حالم خوب است، ضربدیدگی و شکستگی هم ندارم. گاگارین».

در سال ۱۹۶۲، یوری گاگارین به سمت معاونت شورای عالی اتحاد شوروی منصوب شد، اما پس از مدتی به مرکز فضانوردی شوروی در «شهرک ستارهها» بازگشت و به مدت ۷ سال در گروهی کار کرد که هدفشان طراحی فضاپیماهایی با قابلیت استفاده مجدد بود. وی پس از مدتی به سمت معاون مدیریت شهرک ستارهها انتخاب شد، و همزمان به تمریناتش به عنوان خلبان هواپیمای جنگنده ادامه داد. سرانجامدر روز ۲۷ مارس سال ۱۹۶۸، هواپیمای میگ-۱۵ یوری گاگارین و مربی پروازش طی یک پرواز تمرینی دچار سانحه شد و سقوط کرد و هردو سرنشین آن کشته شدند.

زمان پرتاب اسپوتنیک-۱ به فضا را سرآغاز عصر فضا مینامند، در حالیکه سفر یوری گاگارین به فضا نیز همپای مدارگردی اسپوتنیک-۱، تاریخساز بود. از این رو بود که سه منجم آماتور به نامهای لورتا هیدالگو، جرج وایت ساید و تریش گارنر در سال ۲۰۰۱ پیشنهاد برگزاری شب یوری را ارائه کردند.


 

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
پاسخ : تاریخچه جهان

تاریخ فرانسه
پیش از فرانکها
سرزمین گُل از نظر رومیان منطقه وسیعی بود؛ که علاوه بر فرانسه امروزی، بلژیک، سوئیس و ساحل غربی رود راین را در بر می گرفت. گُلها از تبار سلتی بودند. رومیها در سال ۱۲۵ پیش از میلاد مسیح، وارد سرزمین گُل شده و به مرور آن را تصرف کردند.در سال ۴۸۶ پس از میلاد، کلوویس رهبر فرانکها با شکست فرماندار رومی گل، کنترل اوضاع آن سرزمین را در دست گرفت. بین سدههای پنجم تا نهم میلادی، سلسلههای سلطنتی مروونژیان وکارولنژیان بر سرزمین گل حکومت کردند.سدههای میانه

در سده نهم میلادی با تضعیف حکومت مرکزی، وضعیت ملوک الطوایفی بر فرانسه حاکم شد. قدرت گیری مجدد پادشاهان در سده دهم صورت گرفت و رونق اقتصادی و پیشرفت علمی و فرهنگی از سده سیزدهم به بعد ایجاد شد.

طی سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۴۵۳، جنگهای معروف به جنگهای صدساله بین انگلیسیها و فرانسویها روی داد. زمینه اصلی جنگ، اختلاف بر سر مالکیت سواحل دریای مانش بود که از سده یازدهم بروز کرده بود؛ اما جرقه شروع رسمی نبرد، ادعای ادوارد سوم پادشاه وقت انگلستان، مبنی بر تملک بر فرانسه بود.

در جنگ دریایی سال ۱۳۴۰، فرانسه به سختی شکست خورد. در سال ۱۳۴۶، بار دیگر فرانسویان در ناحیه کرسی شکست خوردند و سال بعد بندر کاله به دست انگلستان افتاد. در جنگی که طی سال ۱۳۵۶، در ناحیه پواتیه رخ داد، ژان دوم پادشاه فرانسه، مغلوب و اسیر شد.

دوره اول جنگها، در حالی در سال ۱۳۶۰ پایان یافت که فرانسویها شکست خورده، و به موجب پیمان بریتانی، مناطق زیادی از فرانسه در اختیار انگلیسیها قرار گرفته بود. پیمان مذکور، ناحیه کاله و نواحی غربی و جنوب غربی فرانسه را به انگلستان واگذارد.

در دوره دوم فرانسویها با فداکاریهای ژاندارک و کمکهای دوک بورگونی پیروز شدند؛ و بیش تر سرزمین هایی را که در دوره اول از دست داده بودند، بازپس گرفتند. جنگهای صد ساله همچنین باعث رشد هویت ملی و تقویت حس وطن پرستی انگلیسیها و فرانسویها گشتند.

جنگهای طولانی مدت با اسپانیا و ایتالیا، شیوع طاعون و کشمکشهای کاتولیک ها و پروتستان ها نیز مزید بر علت شده، دشواریهای فراوانی را در سدههای چهاردهم و پانزدهم برای فرانسویها رقم زدند.

لویی چهاردهم با لقب پادشاه آفتاب، در ۱۶۶۱ به پادشاهی رسید و تا ۱۷۱۵ با خودکامگی تمام حکومت نمود. پس از او لویی پانزدهم به سلطنت رسید. او فرانسه را درگیر جنگهای جانشینی اتریش (۱۷۴۰ تا ۱۷۴۸) کرد و موجب تهی شدن خزانه کشور شد.
انقلاب کبیر فرانسه و پیامدهای آن


انقلاب کبیر فرانسه به سال ۱۷۸۹، عصر نوینی در تاریخ فرانسه و جهان آغاز نمود. دانتون و روبسپیرکه از سران انقلاب بودند، به قلع و قمع شدید مخالفان داخلی پرداخته، عصر ترور یا وحشت را آغاز نمودند. مخالفان، روبسپیر را برکنار نموده و به سال ۱۷۹۴ اعدام کردند؛ اما در تامین امنیت و ثبات کشور ناکام ماندند. در این شرایط ناپلئون بناپارت به سال ۱۷۹۹ کودتا نمود، و در ۱۸۰۴ خود را امپراتور خواند.

با شکست ناپلئون در جنگ واترلو به سال ۱۸۱۵، لویی هجدهم به سلطنت رسید. در زمان او کنگره وین تشکیل شده و مرزهای اروپای مرکزی و از جمله فرانسه و آلمان را تثبیت کرد.
فرانسه در قرن بیستم

در ژوئن ۱۹۴۰ و در جریان حمله برق آسای آلمان نازی به فرانسه، مارشال پتن به نمایندگی فرانسه، پیمان عدم مخاصمه با آلمان را امضا کرد، و حکومتی دست نشانده هیتلر در فرانسه روی کار آمد.
با پایان جنگ جهانی اول در ۱۹۱۸، فرانسه با وجود متحمل شدن خسارات بسیار نواحی آلزاس و لورن را از آلمان پس گرفت.

همزمان ژنرال شارل دوگل جمهوری در تبعید فرانسه را در لندن تشکیل داد. با آزاد شدن فرانسه در ۱۹۴۴، دولت ژنرال دوگل به پاریس انتقال یافت.

بعد از سال ۱۹۴۵، مستعمرات فرانسه به تدریج به استقلال رسیدند. آخرین مستعمره اصلی فرانسهالجزایر بود که در ۱۹۶۱ به استقلال رسید.

نتایج یک نظرخواهی در ۱۹۹۸ نشان می داد که از هر ۵ فرانسوی، ۲ نفر دارای علایق نژادپرستانه هستند. در دور اول انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۲ نیز، ژان ماری لوپن نامزد ملی گراهای افراطی و نژادپرست، پس از ژاک شیراک حائز رتبه دوم شد.

این در حالیست که فرانسه یکی از متنوعترین کشورهای عضو اتحادیه اروپا از نظر نژادی است. ممنوعیت حضور با حجاب اسلامی زنانه در مراکز آموزشی و ممنوعیت استفاده از برقع در کلیه اماکن عمومی از جنجالهای اخیر این کشور به شمار می آیند.

 

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
پاسخ : تاریخچه جهان

زندگینامه آبراهام لینکلن

آبراهام لینکلن به عنوان نخستین رئیس جمهور از حزب جمهوری خواه آمریکا انجام وظیفه نمود. امروز او بدین جهت مشهور است که به تاریخ بردهداری در آمریکا خاتمه داد و ایالات متحده آمریکا را با نظارت بر مسائل مربوط به جنگ در طی جنگ داخلی آمریکا پا برجا نگه داشت. او پایه گذار خردورزی، آزادی، برابری، دموکراسی و احیاگر اندیشه های والای انسانی بود . او همچنین ژنرالها را انتخاب کرد و استراتژی آنها را تایید نمود، افسران ارشد غیر نظامی را برگزید، بر دیپلماسی، عزل و نصب و فعالیتهای حزب نظارت کرد، و از طریق پیامها و سخنرانیها نظرات عموم را جمع آوری نمود. توان بالای او در سخنوری قدرت تأثیر گذاری او را افزایش میداد. نطق گتیسبرگ وی تأثیر ماندگاری بر ارزشهای آمریکا داشت.

لینکلن میبایست برای حفظ آمریکا برده داری را نابود میکرد و این کار را با اعلامیه آزادی بردگان و متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده به انجام رساند. او شخصاً مسئولیت «بازسازی» را به عهده گرفت و در پی این بود که هرچه سریعتر کشور را دوباره یکپارچه سازد. «جمهوریخواهان تندرو» که طرفدار سیاستهای سختگیرانه تر بودند با او به مخالفت برخاستند.



توانمندیهای او را در امر رهبری میتوان به وضوح در موارد زیر مشاهده کرد: در نخستین عملکرد دیپلماتیک وی در کنترل و اداره ایالتهای مرزی گرفتار برده داری در اوایل جنگ، در ناکام ساختن تلاش پارلمان برای سازمان دهی کابینه وی در سال ۱۸۶۲، در گفتهها و نوشتههای بسیارش که به بسیج کردن و انگیزه دادن به ناحیه شمال کمک شایانی کردند و در فرونشاندن جنجال صلح در انتخابات ریاست جمهوری ۱۸۶۴ آمریکا. کوپرهدز او را به خاطر نقض قانون اساسی، پا را فراتر از قدرت اجرایی خود گذاشتن، اجتناب از سازش و مصالحه در امر برده داری، اعلام قانون ازدواج، معوق گذاشتن حکم احضار به دادگاه، دستور بازداشت ۱۸ هزار مخالف من جمله مقامات دولتی و ناشران روزنامهها و کشتار صدها هزار مردان جوانی که به عنوان سرباز در جنگ خدمت میکردند، مورد انتقاد قرار داد. «جمهوری خواهان تندرو» نیز او را به دلیل عملکرد کندش در خاتمه دادن به برده داری و عدم اعمال خشونت کافی نسبت به مناطق اشغال شده جنوبی به باد انتقاد گرفتند.

تاریخ نویسان بر این باورند که لینکلن بر نهادهای سیاسی و اجتماعی آمریکا تأثیری ماندگار بر جای نهاد به ویژه اینکه این روال را در پیش گرفت که تمرکز قدرت را در دولت فدرال افزایش دهد و از قدرت دولتهای ایالتی بکاهد. اعتبار او مدیون نقش در تعریف مسائل بزرگ و مهم، سازمان دهی جنگ داخلی و پیروزی در آن، از بین بردن برده داری، تجدید نظر در ارزشهای ملی، تشکیل حزب سیاسی نوین و حفظ آمریکا است. ترور او در نگاه میلیونها تن از مردم آمریکا شهادت محسوب شد.
دوران آغازین


آبراهام لینکلن در ۱۲ فوریه ۱۸۰۹ (همروز با چارلز داروین) در کلبهای چوبی در مزرعهٔ سینکینگ اسپرینگ، به مساحت یک چهارم کیلومتر مربع، به دنیا آمد. پدرش توماس لینکون و مادرش ننسی هانکز بود.
انتخابات


لینکلن در سال ۱۸۵۵ برای حضور در مجلس سنای آمریکا نامزد شد و یک سال پس از آن به حزب جدید جمهوریخواه پیوست. وی توانست با وجود شکست از فریمونت نامزد این حزب در رقابتهای انتخاباتی سال ۱۸۵۶، در سمت معاون بالقوه وی به محبوبیت فراوانی در میان افکار عمومی آمریکا دست یابد . وی توانست در کنوانسیون جمهوری خواهان برای رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۸۶۰ به کسب نامزدی این حزب نایل آید و بالاخره در این انتخابات به پیروزی برسد.
دوران ریاست جمهوری





لینکلن از آغازین ماههای زمامداریاش نشان داد که به رغم نظر جیمز بوکانان، معتقد است که دولت ملی قدرت مواجهه با شورشیان را داراست . او گرچه با نظام بردهداری مخالفت نمیورزید، اما به سرعت دریافت که جنگ داخلی، در کشورش، نمیتواند بدون آزادی بردهها، به سرانجامی مطلوب برسد . او از یک سو با مخالفت جمهوریخواهان تندرو مواجه بود و از سوی دیگر باید تلاش میکرد تا دموکراتهای طرفدار صلح را با خود همراه کند. تلاشهای وی برای یافتن راهی میانه در سال ۱۸۶۴ به ثمر نشست و وی برای بار دوم سمت ریاست جمهوری در کشورش را بر عهده گرفت. لینکلن در مراسم تحلیف بر مسامحه با جنوب صحه گذاشت، اما پیش از اینکه این اندیشه وی به بوته آزمایش گذاشته شود، درگذشت.

آبراهام لینکلن در خانوادهای فقیر در کنتاکی بدنیا آمد. پدرش، در حالی که تنها تبری برای گذران زندگی بهمراه داشت، از آنجا به همراه خانواده خود مهاجرت کرد، و بسوی شهر ایندیانا پیش رفت، پس در شهر ایندیانا، کلبهای چوبی، بدون در و پنجره ساخت که کف آن پر از علفهای وحشی بود. او برای آنها، رختخوابهائی، که تشک آن را با برگ خشک پرکرده بودند به همراه، یک یا دو چهار پایه، یک میز و یک کتاب مقدس فراهم آورد، که همه اثاثیه و دارایی آنها را تشکیل میداد.
انتصابات، مصوبات، و کابینه

لینکلن در دوران ریاست خود بیشتر توجه خود را به مسائل نظامی و سیاست معطوف کرد، اما با حمایت شدید او بود که دولت آمریکا نظام بانک ملی فعلی را از طریق قانون بانک ملی راه اندازی نمود. دولت لینکلن تعرفه موریل را برای افزایش درآمد افزایش داد و برای نخستین بار مالیات بر درآمد را اعمال کرد، صدها میلیون دلار اوراق بهادار و اسکناسهای کاغذی چاپ کرد، مهاجرت از اروپا را ترغیب نمود، نخستین راه آهن میان قارهای را به راه انداخت، وزارت کشاورزی آمریکا را بنا نهاد و از طریق قانون همستید مصوب ۱۸۶۲ مالکیت زمینهای کشاورزی را ترویج کرد. در طی جنگ، وزارت دارایی او به شیوهای کارآمد تجارت پنبه را در نواحی اشغال شده جنوب تحت کنترل گرفت.

مصوبات مهم رئیس جمهور
با امضای لینکلن موارد زیر تصویب شد:
قانون درآمد مصوب ۱۸۶۱
قانون همستد
قانون Morrill Land- Grant College
قانون درآمدهای داخلی مصوب ۱۸۶۲
قوانین راه آهن پسفیک مصوب سالهای ۱۸۶۲- ۱۸۶۴
تأسیس وزارت کشاورزی ایالات متحده در ۱۸۶۲
قانون بانکداری ملی – ۱۸۶۳
قانون درآمدهای داخلی مصوب ۱۸۶۴
ترور



لینکلن توسط یک بازیگر تئاتر به نام جان ویلکس بوث مورد اصابت گلوله قرار گرفت و در صبح روز ۱۴ آوریل ۱۸۶۵ درگذشت.
میراث و بزرگداشت


یادبود و گرامیداشت آبراهام لینکلن، یکی از محبوبترین رئیس جمهوران آمریکا، طیف و گستره وسیعی را در اقصی نقاط آمریکا داشته که تا به امروز نیز ادامه دارد.

در رأیگیری عمومیای که اخیراً تحت عنوان «بزرگترین آمریکایی» انجام گرفت آبراهام لینکلن پس از رونالد ریگان مرتبه دوم را کسب کرد.
 
بالا