شناخت تنها حركت آفرین نمى شود. هنگامى دانستن و به یاد آوردن خاطره ها ما را به كارى مشابه كار امام حسین (ع) و پیمودن راه او وا مى دارد كه در ما انگیزه اى بوجود آید و دوست داشته باشیم آن كار را انجام دهیم. باید عواطف تحریك شود و احساسات برانگیخته شود تا ما هم بخواهیم كارى مشابه كار او انجام دهیم. تحقق چنین امرى نیازمند دو دسته از عوامل است. جلسات بحث و گفتگو مى تواند شناخت لازم را به ما بدهد. اما عامل دیگرى هم براى تقویت احساسات و عواطف لازم داریم.
هنگامى كه صحنه اى بازسازى مى شود و انسان از نزدیك به آن صحنه مى نگرد، این مشاهده با هنگامى كه انسان بشنود چنین جریانى واقع شده یا این كه فقط بداند چنین حادثه اى اتفاق افتاده است، بسیار تفاوت دارد. همه مى دانیم كه در شهرمان مردم محروم زیادى هستند اما دیدن یك شخص محروم با یك حالت رقت آور مى تواند در ما تأثیرى ببخشد كه صرفِ دانستن، هیچگاه آن اثر را ندارد. وقتى انسان حالت مریض و یا حالت طفل یتیمى را دید، اثرى در روح ایجاد مى شود كه هرگز دانستنى ها چنین اثرى را نمى تواند داشته باشد.
هرگاه صحنه هایى را بازسازى كنیم، خواه در قالب سنتى و یا با استفاده از روش هاى جدید و به صورت نمایش و فیلم، بگونه اى كه جریان عاشورا را مجسم كند، نشان دادن آن ها اثرى دارد كه دانستن نمى تواند آن اثر را داشته باشد. حوادث عاشورا را شنیده اید. مى دانید امام(ع) روز عاشورا چگونه به شهادت رسید اما آیا دانسته هاى شما اشك شما را جارى مى كند؟ وقتى در مجالس شركت مى كنید و مرثیه خوان مرثیه مى خواند، آنگاه مى بینید كه اشك جارى مى شود.
ما علاوه بر این كه باید بدانیم چرا ابى عبد الله قیام كرد و بدانیم كه چرا مظلومانه شهید شد، باید این مطلب بگونه اى بازسازى شود تا بهتر بشنویم و ببینیم؛ تا عواطف و احساسات ما برانگیخته تر شود. هر اندازه اینها در برانگیخته تر شدن عواطف و احساسات ما مؤثرتر باشد، حادثه عاشورا در زندگى ما مؤثرتر خواهد بود.
نتیجه:
عزاداری باید باشد تا غیر از عامل شناخت، عامل احساسى ـ عاطفى نیز در ما تقویت شود. اگر این عواطف تحریك شود، آن گاه مى تواند اثر كند. درون انسان علاوه بر شناخت؛ نیروى دیگرى به نام انگیزش ها و هیجانات وجود دارد كه عامل آن، احساسات و عواطف است. این عوامل نیز باید تقویت شود تا نقش خود را ایفا كند. عزادارى از جمله این عوامل است.