قبل از تبيين برهان علت غايي لازم است كه به مسأله ي غايتمندي افعال خداوند اشاره اي نماييم كه دخالت تامي در برهان دارد.
يكي از مسائل عمومي افعال الهي كه در علم كلام مطرح مي شود اين است كه، آيا افعال خداوند داراي غايت و غرض است يا آن كه بدون هيچ غايت خاصي انجام مي پذيرد؟
با تأمل در افعال اختياري و هدفمند خود در مي يابيم كه ما در چنين افعالي ابتدا غايتي را براي خود در نظر مي گيريم كه از طريق وصول به آن مي توانيم نيازي را از خود برطرف كنيم، تصور اين غايت در ذهن ما قبل از انجام فعل، ما را بر مي انگيزاند تا به انجام آن اقدام ورزيم و از اين رهگذر به منفعتي دست يابيم. بنابراين در افعال ما دست كم دو خصوصيت وجود دارد: نخست آن كه غايت فعل در جهت رفع نيازها و كمبودهاي فاعل است و فاعل از طريق انجام فعل استكمال مي يابد. خصوصيت دوم آن است كه تصور غايت قبل از انجام فعل، در انجام آن تأثير مي گذارد و فاعل را براي ارتكاب فعل بر مي انگيزاند.
اينك بايد در نظر داشت وقتي سخن از غايتمندي افعال الهي در ميان است مقصود ما مشابهت آن با افعال انسان ها نيست. به عبارت ديگر دو ويژگي ياد شده به هيچ وجه در فعل خداوند وجود ندارد؛ زيرا:
اولا: غايت افعال خداوند رسيدن به كمال نيست؛ زيرا فاعل، (يعني ذات مقدس الهي) كامل مطلق است و نقصي ندارد تا بخواهد از طريق فعل خود آن را برطرف سازد، بلكه غايت افعال الهي به مخلوقات او باز مي گردد و در جهت استكمال مخلوقات اوست.
ثانيا: چنين نيست كه تصور غايت فعل سبب انجام آن گردد، زيرا علم خداوند از سنخ علم حصولي كه ملازم با تصور مفاهيم باشد، نيست؛ بلكه ذات الهي به گونه اي است كه به دليل كمال مطلق خود مقتضي رساندن مخلوقات خود به كمال مطلوب آن ها مي باشد.
بدين ترتيب مقصود ما از غايتمند بودن فعل خداوند اين است كه فعل او مشتمل بر مصالح و منافعي است كه به مخلوقات او باز مي گردد و چنين نيست كه انجام و ترك آن به لحاظ منافع آفريدگار او علي السويه باشد. از اين رو، غايت در افعال الهي غايت فعل است نه غايت فاعل؛ زيرا ذات خداوند كامل مطلق و غني است و هيچ غايتي براي آن قابل تصور نيست.