^^^^^گفتگوی بین عروس دریایی و صدف ^^^^^^

  • نویسنده موضوع kyana
  • تاریخ شروع

kyana

کاربر ویژه
"بازنشسته"



یک روز صدف و عروس دریائی به هم می رسند و گفتمانی بین آنها بدین شکل رخ می دهد

عروس دریائی: می دونستی همه محو زیبایی من هستند

صدف: اما من با عشق به خدا خیلی آرامش دارم

عروس دریائی: من سرآمد خوب رویان دریا هستم

صدف: من جمال خدا را در حجاب و حیا دیده ام

عروس دریائی: از این که همه من رو ببینند خیلی خوشم می یاد

صدف: از این که گوهری دارم که خدا آن را می بیند و دوست دارد مسرورم

عروس دریائی: باید دید و دیده شد نه مثل تو

صدف: دیدن و دیده شدن تو همانند تیغ هایت سمی است. هم صیادی و هم صیدی و این عاقبت توست. اما من درست است که بدست آوردنم سخت است اما در درون حجابم گوهریست که فقط حیای من آن را به وجود آورده.





4851f0b4761e42d89e50c6bb8c3c7c76.jpg

 
بالا