❁◕ ‿ ◕❁ یادش بخیر کودکیمون ❁◕ ‿ ◕❁

ستاره ی مظلوم

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
یادش بخیر بچه که بودیم از این فرفره کاغذیا درست میکردیم و میدویدیم تا بچرخه ؛ بعضی وقتا هم که دیوارو نمیدیدیم و با سر میرفتیم توی دیفال …
.
.
“بی سرو صدا ، وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید توو حیاط ؛ معلمتون نیومده”
یکی از ناگهانی ترین و سورپرایز کننده ترین جملات دوران مدرسه … .


.
.
یادش بخیر قدیما تلویزیون که کنترل نداشت یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه …
.
.
یادش بخیر ، اون قدیما وقتی چسب نواری کم میاوردیم از جلد کتابامون می کندیم …


djxro7gcn01vw1nz7xj.jpg


 

hoda.

کاربر تازه وارد
"منجی دوازدهمی"
mpvsrb19tmfrjvk4by0p.jpg



دیگه دلــم نه پــول میــخواد نــه مــهمــونــینــه حتــی آیــنــده !دلـــمبچــگیــمـو مــیخواد !پـا هــای شـنی دسـتای کـاکـائوییدلـم میـخواد وقتی بلال میخورم تموم صورتم زغالی بشه!
100 بار از یه سرسره ی یه متری برمبازم خسته نشم!چایی رو با ده تا قنـد بخــورم !بسـتنی پفـک لـواشک رو بــا هم بخـورم! سر چیزای الکی انقدر بخندمبیفتم کف اتاق!عیـدیامو بریــزم تــو اون قلــک!دلـم میخـواد بازم رو دیوار نقــاشی کنـم....مورچه ها رو بکشم!!دلـم میخوا وقتی گریه میکنم مادرم اشکامو پاک کنه نه پیراهن تنم!دلم میخواد شبا تو خواب غلت بزنم نه این که حرف بزنم !
1000 تومن جیبم باشه ولی دلم خوش باشه!
از شاخه ی درختا بالا برم !غروبای بعضی روزا فقط منتظر فوتبالیستها باشم!ولم کنـی تا صب تو شهر بازی بمونم
 

ستاره ی مظلوم

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
یادش بخیر قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعد از ظهر شروع میشد ، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچه ها چه بلایی سرشون اومده ؟
آخر برنامه هم نقاشی های فرستاده شده بود که همش رنگ پریده بود و معلوم نبود چی کشیدن … تازه نقاشی هارو یه نفر با دست میگرفت جلوی دوربین ، دستش هم هی میلرزید !
آخرش هم : تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم ، گروه کودک و نوجوان …


fb4047wj80q3lomoi7t8.jpg
 
آخرین ویرایش:

ستاره ی مظلوم

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
جمعه یعنی تلویزیون سیاه سفید ۲۱ اینچ پارس ، گزارش هفتگی ، بوی نم ، مشق های ننوشته …
این تعریف از جمعه هیچوقت از سرم بیرون نمیره !
.
.
یکی از وحشتناک ترین لحظه های دوران مدرسه این بود که صبح دیر برسی مدرسه و ببینی هیچ کسی توی حیاط نیست …
.
.
یادش بخیر :
گل گل ، گل اومد ، کدوم گل ؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه ! کدوم کدوم شاپرک ؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده ، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده ، میره و برمیگرده … شاپرک خسته میشه … بالهاشو زود میبنده … روی گلها میشینه … شعر میخونه میخنده !!!



zbtpwrvyh5pa248pmsk.jpg
 
بالا