♦♦♦♦♦♦♦♦کلیپ عبد صالح ،درس امید♦♦♦♦♦♦♦♦

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
آنچه درپی میآید خاطرهای است که حضرت آیتالله خامنهای در سال ۷۰ و

در هنگام بازدید از منزل حضرت امام خمینی(ره) در قم آن را روایت کردهاند:


روز دوم فروردین سال ۴۲ مثل همین حالا در مقابل چشمم قرار دارد...

بعد از قضایای مدرسهی فیضیه و آن حوادث کذایی، اولِ شب خودمان را با دوستان به اینجا رساندیم -

چون همه از این خانه نگران بودند که چه خواهد شد -

از آن درِ حیاط کوچک وارد شدیم و دیدیم که ایشان آن گوشهی حیاط ایستادهاند

و مشغول اقامهی نماز مغرب و عشا هستند و جمعی هم با ایشان مشغول نمازند.

آنچنان طمأنینهیی در وجود ایشان بود که هر اضطرابی را تمام میکرد؛

اصلاً کأنه هیچ حادثهیی اتفاق نیفتاده است؛ واقعاً مثل کوه استوار ایستاده بودند و مشغول نماز بودند؛

بعد هم از آن پلهها بالا آمدند و به اتاق دست چپ تشریف بردند و نشستند؛

طلبهها هم ریختند که بیانات ایشان را بشنوند.


از جملهی حرفهای ایشان در آن روز - که عین شدت اختناق و تسلط دستگاه ستمگر بود -

این بود که گفتند اینها خواهند رفت و شماها خواهید ماند و ما از این سختترش را هم دیدهایم؛ تحمل و ایستادگی کنید.

این برای ما درس امید است.

حقیقتاً استقامت ایشان در مقابل شداید و امیدشان به آینده این بود؛

و همین است که امروز هم میتواند ملت ما را پیش ببرد؛

یعنی امید به آینده و ایستادگی در مقابل مشکلات.

ایشان درس عملی و عینیِ این را دادند و راهشان این راه بود.


بیانات به هنگام بازدید از منزل حضرت امام خمینی(ره) در قم ۱۳۷۰/۱۲/۱
 

*مریم*

کاربر ویژه
"بازنشسته"
متن خاطره ی رهبر انقلاب اسلامی:

من میخواهم عرض بکنم به جوانان عزیزمان، جوانهای انقلابی و مؤمن و عاشق امام، که حرف میزنند، مینویسند،

اقدام میکنند؛ کاملاً رعایت کنید. اینجور نباشد که مخالفت با یک کسی،

ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جاده ی حق تعدی کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم؛ نه، ظلم نباید کرد.

به هیچ کس نباید ظلم کرد.


من یک خاطره از امام نقل کنم. ما یک شب در خدمت امام بودیم.

من از ایشان پرسیدم نظر شما نسبت به فلان کس چیست - نمیخواهم اسم بیاورم؛

یکی از چهره های معروف دنیای اسلام در دوران نزدیک به ما، که همه نام او را شنیدند، همه میشناسند -

امام یک تأملی کردند، گفتند: نمیشناسم. بعد هم یک جمله ی مذمت آمیزی راجع به آن شخص گفتند. این تمام شد.


من فردای آن روز یا پس فردا - درست یادم نیست - صبح با امام کاری داشتم، رفتم خدمت ایشان.

بمجردی که وارد اتاق شدم و نشستم، قبل از اینکه من کاری را که داشتم، مطرح کنم،

ایشان گفتند که راجع به آن کسی که شما دیشب یا پریشب سؤال کردید،

«همین، نمیشناسم». یعنی آن جمل هی مذمت آمیزی را که بعد از «نمیشناسم» گفته بودند، پاک کردند.


ببینید، این خیلی مهم است. آن جمله ی مذمت آمیز نه فحش بود، نه دشنام بود، نه تهمت بود؛

خوشبختانه من هم بکلی از یادم رفته که آن جمله چه بود؛ یعنی یا تصرف معنوی ایشان بود،

یا کم حافظگی من بود؛ نمیدانم چه بود، اما اینقدر یادم هست که یک جمله ی مذمت آمیزی بود.

همین را ایشان آن شب گفتند، دو روز بعدش یا یک روز بعدش آن را پاک کردند؛ گفتند: نه، همان نمیشناسم.

ببینید، اینها اسوه است؛ «لقد کان لکم فی رسول اللَّه اسوة حسنة».


خطبه های نماز جمعه ی تهران در حرم امام خمینی (ره) - ۱۳۸۹/۰۳/۱۴
 
بالا