*** اهل دلــیم یا اهل شکــم؟؟؟!!!

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
اهل دل باشیم یا اهل شكم؟
در دیدگاه عده ‏اى، دل همان شكم است؛ به همین دلیل براى رفع «دلتنگى»، شكم خود را با خوردن «گشاد» مى‏كنند و براى شاد كردن دل، شكمشان را از عزا در مى‏آورند. این افراد در محیط تنگ شكم به دنبال شادى و نشاط و امید مى‏گردند.
اما در نظر عده‏ اى دیگر، دل غیر از شكم است و در دو حیطه معنا مى‏ شوند. دل در حیطه معرفت معنا مى‏ یابد و شكم در حیطه شهوت.
با شكم پر، دل عزا دار مى ‏شود و با شكم خالى، دل دست افشانى مى‏ كند. از نظر آنان براى یافتن شادى و نشاط و امید، باید فضا نوردى آموخت و به آسمان پرواز كرد.
 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

اما باید دانست كه دل به آسمان مایل است و شكم به سوى زمین متمایل. دل از آسمان نور و امید مى‏گیرد و شكم از زمین گندم و جو مى‏چیند.
سوخت پرواز دل، سوز و نیاز است و سوخت شكم، آب و نان. دل به آرامش نیاز دارد و شكم به آسایش. دل به سیرت نیكو مى‏ نگرد و شكم به صورت زیبا.

دل به روح وابسته است و شكم به تن. دل از آنِ آدم است و شكم براى هر جاندار.
چشم سر، دیده بان شكم و شهوت است و چشم دل، دیده ‏بان شهر حكمت. وقتى چشم سر به زیر مى‏ افتد، چشم دل به بالا خیره مى‏شود.

جویبار زلال حكمت به دل مى ‏ریزد و فاضلاب شهوت از شكم سرازیر مى‏ شود. چشمه مستى از دل مى‏ جوشد و جوى پستى از شكم سرازیر مى‏شود.
آنها كه از سلطه شكم خارج ‏اند، ارباب معرفت ‏اند و آنها كه اسیر شكم اند، زیر چكمه‏ هاى نفس ناراحت.

 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
بعضى با خنجر به شكم خود مى‏زنند تا دلشان را آزاد كنند و بعضى دیگر به شكمشان مى‏ رسند تا از دلشان دور شوند. وسعت دل به بیكرانه دریا و پهناى آسمان مى‏ماند و حجم شكم به مشتى آب و كفى خاك؛ با این حال، اهالى شهر كوچك شكم بى شمارند و اهالى دیار بى‏ كران دل انگشت شمار.
براى یافتن شادى و نشاط و امید باید با گذرنامه معرفت، تابعیت آسمان را پذیرفت و شناسنامه زمین را واگذاشت.

بعضى براى نشنیدن فغان دل، از صداى بلند آواز و طرب استفاده مى‏ كنند و بعضى دیگر براى همنشینى با دل، در سكوت شب مى‏ نشینند.
دلدادگان جان مى‏گیرند و شكم پرستان جان از كف مى ‏نهند. دل اسیر آزادى است و غلام همت آن كس كه رنگ تعلق نپذیرد و شكم، اسیر نان و ناز است و غلام تعلّقات رنگارنگ.
دل با درد خوش است و شكم با درد بیمار.


 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
دلداران؛ اهل سوز و نور و شعورند و شكم مداران، اهل فریب و پول و دروغ.

دل شكستنى است و شكم تركیدنى. وقتى دل مى ‏شكند، عتیقه‏ اى گران مى‏ شود و وقتى شكم مى‏ تركد، جیف ه‏اى حرام. دل از منزل خاك به سوى افلاك مى‏ رود و شكم از منزل نطفه به زیر خاك.

شكم وقتى سیر مى‏ شود، سنگین مى‏گردد و صاحب خود را خواب آلود و نقش بر زمین مى‏ كند؛ اما دل وقتى به غذاى خود مى ‏رسد، سبك مى‏شود و صاحب خود را بیدار كرده، به اوج آسمان مى ‏برد.

شكم از لذّت و گوارایى و رنگارنگى غذا مى‏پرسد؛ اما دل مى‏ گوید: از كجا آورده‏اى؟ حلال است یا حرام؟ از آن توست یا د یگرى؟
از خوراك شكم مى‏ توان به حیوانات اطراف خود هم خوراند اما از خوراك دل هرگز؛ چرا كه حیوانات صاحب شكم‏ اند نه صاحب دل.

 

montazer

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
كارهایى از قبیل: بیم و امید، بینش و بصیرت، دوستى و دشمنى، عشق و پرستش، كار دل است و كارهایى مانند: خوردن و نوشیدن و هضم و جذب و دفع، كار شكم.
امّا با وجود این تفاوتها، پاكى شكم مقدمه پاكى دل است و آلودگى شكم زمینه ساز آلودگى دل. دل پاك از شكم پاك خبر مى‏ دهد و دل ناپاك از شكم ناپاك حكایت دارد.


به راستى ما شهروند دیار «دل»ایم یا اهل شهر «شكم»؟!

 
بالا