هجوم به خانه وحی

  • نویسنده موضوع Ali
  • تاریخ شروع

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
زهرا كه غمش جدا زدلها نشود ** ظلمی كه به او رسیده احصا نشود
بخشند اگر به او گناه همه را ** یك جو، دیه صورت زهرا نشود

حوادث پس از «سقیفه» از تلخترین و دردناكترین حوادث تاریخ اسلام و زندگانی امیرمؤمنان علیه السلام و فاطمه زهرا علیها السلام میباشد.
واقع گوئی و بیان واقعیات تلخ آن دوران باعث دلگیری و رنجش گروهی است كه نسبت به رهبران آن حوادث تعصب خاص ورزیده، و تا جایی كه امكان دارد، میخواهند گردی بر دامن آنها ننشیند. از طرف دیگر پوشاندن حقایق و وارونه جلوه دادن حوادث، خیانت بزرگی به تاریخ و نسلهای آینده بشری و جامعه مسلمین است كه هرگز یك انسان منصف و با وجدان و دردمند به خود اجازه چنین خیانت و پا گذاشتن روی حقیقت را نمیدهد. بزرگترین حادثه تاریخی پس از غصب خلافت موضوع هجوم و یورش به خانه وحی، و منزل فاطمه زهرا علیها السلام است كه برای بیرون آوردن متحصنان و معترضان به غصب خلافت انجام گرفت.

 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
هجوم به خانه وحی
از دستورات ارزنده و حیاتی اسلام این است كه هیچ مسلمانی حق ندارد بدون اجازه و رضایت صاحب خانه، به منزل كسی وارد شود و اگر صاحب خانه معذور بود و از پذیرفتن مهمان عذرخواهی كرد، وظیفه دارد از همانجا بدون رنجش برگردد. (1)
و البته برخی از خانهها از مقام و منزلت خاصی برخوردارند؛ همچون خانههایی كه در آن خداوند مورد پرستش قرار میگیرد «فی بیوت اذن الله ان ترفع ویذكر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو والآصال» (2) ؛ «در خانههایی كه خداوند اجازه داده است كه دیوارهای آن را بالا برند؛ و نام خدا در آنها برده شود و صبح و شام در آنها تسبیح او میگویند.»
در این میان خانه پیامبر اكرم از احترام ویژهای برخوردار است؛ لذا قرآن كریم دستور مخصوصی در این باره میدهد، آنجا كه میفرماید: «یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یؤذن لكم» (3) ؛ «ای كسانی كه ایمان آورده اید! به خانههای پیامبر وارد نشوید، مگر زمانی كه به شما اذن [ورود] داده شود.»
بدون هیچ شكی خانه فاطمه علیها السلام از آن خانههای رفیع و محترمی است كه در درون آن زهرا و علی علیهما السلام و فرزندان آن دو خدا را به بهترین وجه عبادت و تقدیس نموده اند.
اكنون باید دید كه ماموران دستگاه خلافت احترام خانه زهرا علیها السلام را تا چه حد رعایت كردند؟ آنچه از منابع «فریقین» استفاده میشود این است كه دستگاه خلافت نه تنها حرمت خانه زهرا و علی علیهما السلام را نگه نداشتند، بلكه بدترین جسارتها را بر آن روا داشتند.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
الف. منابع اهل سنت
برخی از تاریخ نویسان اهل تسنن حادثه یورش به خانه وحی را نیمه روشن و برخی تا حدی روشن بیان نموده اند كه به نمونههایی اشاره میشود:
1. طبری: او كه نسبت به خلفا تعصب خاصی دارد، به این مقدار اعتراف میكند: «اتی عمر بن خطاب منزل علی فقال: لاحر قن علیكم او لتخرجن الی البیعة؛ (4) عمر بن خطاب در برابر خانه علی علیه السلام قرار گرفت و گفت: براستی [خانه را] بر روی شما به آتش میكشم و یا اینكه شما برای بیعت [با ابابكر] خانه را ترك گویید.»
2. ابن قتیبه دینوری: این نویسنده گامی فراتر رفته، میگوید: خلیفه نه تنها تهدید كرد، بلكه دستور داد كه در اطراف خانه هیزم جمع كنند و افزود: «به خدایی كه جان عمر در دست اوست! یا باید خانه را ترك كنید و یا اینكه خانه را آتش زده و میسوزانم.» وقتی به او گفته شد كه دختر گرامی پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله، فاطمه در خانه است، گفت: «هر چند فاطمه در آن باشد.» (5)
3. ابن عبد ربه اندلسی: او كه متوفای 495 میباشد، میگوید: خلیفه به عمر ماموریت داد كه متحصنان را از خانه بیرون كشد و اگر مقاومت كردند با آنان نبرد نماید، از اینرو عمر آتشی آورد كه خانه را بسوزاند «فاقبل بقبس من النار علی ان یضرم علیهم الدار»، در این موقع با فاطمه علیها السلام روبرو گردید، آن حضرت فرمود: فرزند خطاب! آمدهای خانه ما را به آتش بكشی؟ وی گفت: آری، مگر اینكه بسان دیگران با خلیفه بیعت نمایید. (6)
شبیه اعترافات فوق را ابو الولید محب الدین محمد بن شخته الحنفی قاضی حنفیها در حلب متوفای سال 815 دارد. (7) احمد بن یحیی بلاذری متوفای 279 (8) ، ابوبكر احمد بن عبدالعزیز جوهری، صاحب كتاب «فدك» و «سقیفه» (9) و ابی خیزرانه در كتاب غرر (10) و شاه ولی الله دهلوی (11) در «ازالة الخفاء» و واقدی (12) و بلاذری و ابن ابی الحدید (13) نیز چنین مطالبی دارند. و همچنین ابن واضح یعقوبی (14) ، اسماعیل بن محمد ابوالفدا، عمر رضا كحاله در كتاب «اعلام النساء»، عبدالفتاح عبدالمقصود (15) و ابراهیم بن عبدالله یمنی در كتاب «الاكتفاء» و... این امور را ذكر كرده اند.
4. گروهی از تاریخ نویسان اهل سنت: گروه دیگری از تاریخ نویسان اهل سنت به آخرین مرحله از جسارت به خانه زهرا علیها السلام نیز اعتراف نموده اند، و صریحا گفته اند كه عمر خانه علی علیه السلام و زهرا علیها السلام را آتش زد. از جمله:
1. ابی الحسن، علی بن الحسین بن علی المسعودی الهذلی، صاحب «مروج الذهب» متوفای 346 ه میگوید: «... فوجهوا الی منزله فهجموا علیه واحرقوا بابه...؛ (16) پس [عمر و همراهان] به سوی خانه علی علیه السلام روی كردند، پس بر او هجوم بردند و خانه او را آتش زدند.»
2. محمد بن عبدالكریم بن احمد شافعی، معروف به شهرستانی (579 - 548) ، از ابراهیم بن سیار بن هانی، معروف به نظام، متوفای سال 231 - كه از اعاظم شیوخ معتزله و استاد جاحظ بوده است - نقل كرده است كه گفت: «... وكان عمر یصبح احرقوها بمن فیها وما كان فی الدار غیر علی وفاطمة والحسن والحسین :S (31):؛ (17) و عمر بود كه فرمان داد خانه را با كسانی كه در آن قرار دارند بسوزانند، در حالی كه در خانه جز علی و فاطمه و حسن و حسین :S (31): كسی نبود.»
عبدالقاهر اسفر ائینی متوفای 429 ه نسبت فوق را به نظام تایید نموده است. (18)
3. در زمان ملكشاه سلجوقی، وزیرش با یكی از علمای سادات شیعه مناظره میكرد، در ضمن سخنانش گفت: «وجمع عمر الحطب علی باب فاطمة واحرق الباب بالنار...؛ عمر در خانه فاطمه هیزم جمع كرد و در خانه را به آتش كشید.»
شاه به وزیرش رو كرد و گفت: آیا آنچه این شیعه علوی میگوید درست است؟ وزیر گفت: «نعم انی رایت فی التواریخ ما یذكره العلوی؛ (19) بله آنچه این [شیعه] علوی میگوید را در تاریخ دیدهام.»
و جالب اینجا است كه خود ابابكر نیز به این امر اعتراف نموده است؛ زیرا در آخرین روزهای عمر خود از چند عمل اظهار پشیمانی نمود، از جمله گفت: «وددت انی لم اكشف بیت فاطمة وتركته وان اغلق علی الحرب...؛ (20) دوست داشتم كه خانه فاطمه را نمیگشودم و آن را رها میكردم، گر چه ناچار به جنگ میشدم [و كار به جنگ میكشید] .»
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
ب. منابع شیعه
هنگامی كه به روایات و كتابهای دانشمندان شیعه مراجعه میكنیم، جریان را روشنتر و گویاتر مییابیم، كه به نمونههایی اشاره میشود:
1. سلیم بن قیس و عیاشی و... نقل كرده اند: طبق فرمان عمر، قنفذ با جماعتی به در خانه علی علیه السلام رفتند تا او را برای بیعت با ابابكر دعوت كنند، حضرت علی علیه السلام در را باز نكرد، سرانجام عمر با جمعی بر در سرای زهرا علیها السلام آمدند، عمر فریاد برآورد كه: یا علی! از خانه بیرون آمده، با خلیفه رسول خدا!! بیعت كن وگرنه آتش بدین سرای میزنم. فاطمه برخواست و فرمود:ای عمر! این چه دشمنی است كه با ما داری؟ او جواب داد: در را باز كنید والا در خانه را به آتش میكش م! فاطمه زهرا علیها السلام فرمودند:ای عمر! از خدا نمیترسی؟... «ثم دعا عمر بالنار فاضرمها فی الباب فاحرق الباب؛ آنگاه عمر فرمان داد تا آتش بیاورند، پس آن را در میان درب افكند و درب [خانه] را به آتش كشید.» (21)
2. امام صادق علیه السلام فرمودند: «والله ما بایع علی حتی رای الدخان قد دخل بیته؛ (22) به خدا سوگند! علی علیه السلام بیعت نكرد مگر زمانی كه دید دود وارد خانهاش شده است.»
3. مفضل به امام صادق علیه السلام عرض كرد: گریه چه پاداش و ثوابی دارد؟ حضرت فرمودند: اگر گریه بر حق باشد، ثواب آن قابل احصا نیست. آنگاه مفضل گریه شدید و طولانی نمود و گفت:ای پسر رسول خدا! روز انتقام شما [از جنایتكاران] بزرگتر از روز محنت و غصه شما خواهد بود. پس حضرت صادق علیه السلام فرمودند: «ولا كیوم محنتنا بكربلاء، وان كان یوم السقیفة واحراق النار علی باب امیرالمؤمنین والحسن والحسین وفاطمة وزینب وام كلثوم و فضة وقتل محسن بالرفة اعظم وادهی وامر لانه اصل یوم النداب؛ (23) نه چون روز محنت ما در كربلا، و گر چه روز سقیفه [و غصب خلافت] و سوزاندن آتش بر در [خانه] امیرمؤمنان و حسن و حسین و فاطمه و زینب وام كلثوم :S (31): و كشته شدن محسن بر اثر فشار، بزرگ تر، دردناكتر و تلختر است؛ زیرا اساس روز ندبهها بود.»
4. مفضل روایت مفصلی از امام صادق علیه السلام درباره علائم ظهور و كارهای حضرت حجت علیه السلام بعد از ظهور نقل نموده است، (24) در بخشی از آن میخوانیم: حضرت آن روز را به یاد میآورد و میگوید: «وجمعهم الجزل والحطب علی الباب لاحراق بیت امیرالمؤمنین وفاطمة... واضرامهم النار علی الباب؛ (25) و جمع نمودنشان هیزم تروخشك بر در خانه، برای سوزاندن خانه علی علیه السلام و فاطمه علیها السلام، آتش زدن آنها درب [خانه علی علیه السلام] را»
5. پیامبر اكرم در یكی از سخنان خویش كه از حوادث آینده خبر میداد، فرمود: «واما ابنتی فاطمة فانها سیدة نساء العالمین... وانی لما رایتها ذكرت ما یصنع بها بعدی كانی وقد دخل الذل بیتها وانتهكت حرمتها وغصبت حقها ومنعت ارثها و كسر جنبها واسقطت جنینها وهی تنادی یا محمداه فلاتجاب وتستغیث فلاتغاث؛ (26) و اما دخترم فاطمه، سیده زنان جهانیان [از ابتدا تا انتهای آفرینش] است... و من آن گاه كه فاطمهام را میبینم به یاد آنچه كه با او رفتار میشود [از ستمها و اهانتها] میافتم. گویا میبینم كه خواری به خانه او راه یافته، و حرمتش هتك، و حقش غصب شده است، و [از] ارثش جلوگیری بعمل آمده، و پهلویش شكسته و فرزندش سقط شده و او ناله میزند یا محمدا! پس جواب داده نمیشود و كمك میخواهد، سپس كمك نمیشود.»
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"


1) نور/27 - 28.
2) نور/36.
3) احزاب/53.
4) تاریخ طبری (چاپ از دایرة ا لمعارف) ، ج 3، ص 202؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 2، ص 56.
5) شرح نهج البلاغه، (همان) ، ج 1، ص 134؛ الامامة والسیاسة، ج 2، ص 12؛ اعلام النساء، ج 3، ص 1205.
6) عقدالفرید، ج 4، ص 260؛ تاریخ ابی الفداء، ج 1، ص 156؛ اعلام النساء، ج 3، ص 1207.
7) شرح ابن ابی الحدید، ج 2، ص 19 و ج 1، ص 134؛ ریاحین الشریعه، ج 1، ص 285.
8) انساب الاشراف، ج 1، ص 586؛ تلخیص الشافی، ج 3، ص 76.
9) شرح نهج البلاغه (همان) ، ج 6، ص 48 و 47.
10) نهج الحق و كشف الصدق، ص 271.
11) ریاحین الشریعه، ج 1، ص 289؛ اثبات الوصیه، مسعودی، ص 123.
12) نهج الحق و كشف الصدق، علامه، ص 271؛ تلخیص شافی، سید مرتضی، ج 7، ص 76.
13) شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 48.
14) تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 126.
15) الغدیر، ج 3، ص 103 - 104.
16) مسعودی، اثبات الوصیه، چاپ بیروت، ص 154؛ الوافی بالوفیات، ج 5، ص 347.
17) ملل و نحل، شهرستانی، ج 1، ص 57 (چاپ ایران) و در چاپ غیر ایران، ص 72 و ر. ك: ج 2، ص 59.
18) الفرق بین الفرق، عبدالقاهر اسفر ائینی، ص 107.
19) مؤتمر علماء البغداد، ص 64 - 63.
20) لسان المیزان، ج 4، ص 189؛ تاریخ طبری، ج 3، ص 236؛ الامامة والسیاسة، ج 1، ص 13؛ مروج الذهب، ج 1، ص 414 (چاپ قدیم) ؛ عقدالفرید، ج 3، ص 68؛ الاموال، حافظ ابوالقاسم بن سلام، ص 193؛ نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 6، ص 51.
21) تفسیر العیاشی، ج 2، ص 66 - 68؛ كتاب سلیم بن قیس، ص 249 - 253؛ ریاحین الشریعه، ج 1، ص 260 و 270.
22) بحار، ج 28، ص 390؛ تلخیص شافی، ج 3، ص 76.
23) میرجهانی، نوائب الدهور، ص 192.
24) بحارالانوار، ج 53، ص 1 - 19.
25) همان، ص 18.
26) همان، ج 43، ص 172 - 173، ح 13؛ ابراهیم الجوینی، فرائد السمطین، ج 2، ص 36.
27) حسین فولادی.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
یكی از سؤالات اساسی در ماجرای آتش زدن خانه حضرت علی علیه السلام و اهانت به آن بزرگوار این است كه آیا چنان كه شیعیان میگویند به ساحت حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام نیز جسارت كردند و بر آن حضرت صدماتی وارد شد كه منجر به شهادت او و فرزندش گردد یا خیر؟
برخی از دانشمندان اهل سنّت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو كردن این قطعه از تاریخ خودداری نموده اند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: «جساراتی را كه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقل كرده است.» (1) برخی از سنّی زدگان معاصر نیز در این نظر با آنان همراه شده، مصائبی را كه متوجه بانوی دو جهان شده است انكار نموده اند. برای روشن شدن حادثه جسارت به بانوی دو جهان، بحث را از دو مَنْظَر پی میگیریم.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
الف. منابع اهل سنّت:
برخی از دانشمندان و مورّخان اهل سنّت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانه خالی كرده اند؛ چنان كه سید مرتضی رحمه الله در این زمینه میگوید:
«در آغاز كار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارتهایی كه به ساحت دختر پیامبر گرامی وارد شده امتناع نمیكردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود كه مأمور خلیفه با فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را كه در رحم داشت سقط نمود و قنفذ به امر عمر، زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ ولی بعدها دیدند كه نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفا سازگاری ندارد؛ لذا از نقل آنها خودداری نمودند.» (2)
با این حال، برخی از آنها به این حقیقت تلخ اعتراف كرده اند كه به نمونه هایی اشاره میكنیم:


1. مسعودی: در قسمتی از آنچه در بخش اول مقاله از این مورّخ اهل سنت نقل كردیم، آمده است: «فَوَجَّهُوا اِلی مَنْزِلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیهِ وَ اَحْرَقُوا بابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النِّساءِ بِالْبابِ حَتّی اَسْقَطَتْ مُحْسِنا؛ (3) پس [عمر و همراهان] به خانه علی علیه السلام رو كردند و هجوم برده، خانه آن حضرت را به آتش كشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛ چنان كه محسن را سقط نمود.»


2. نظّام، طبق نقل عبدالكریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) میگوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یوْمَ الْبَیعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها؛ (4) به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه علیهاالسلام وارد كرد كه بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق.) ، به نظّام نسبت داده و گفته است كه او قائل بود: «اَنَّ عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَ الْعِتْرَةِ؛ (5) عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیت :S (31): جلوگیری كرد.»


3. صفدی یكی دیگر از علمای اهل سنّت میگوید: «اِنَّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یوْمَ الْبَیعَةِ حَتّی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْ بَطْنِها؛ (6) به راستی عمر آنچنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت [اجباری برای ابوبكر [زد كه محسن را سِقط نمود.»


4. مقاتل بن عطیه میگوید: ابابكر بعد از آنكه با تهدید و ترس و شمشیر از مردم بیعت گرفت، «اَرْسَلَ عُمَرَ وَ قُنْفُذا وَ جَماعَةً اِلی دارِ عَلی وَ فاطِمَةَ علیهماالسلام وَ جَمَعَ عُمَرُ الْحَطَبَ عَلی دارِ فاطِمَةَ وَ اَحْرَقَ بابَ الدّارِ وَ لمّا جائَتْ فاطِمَةُ خَلْفَ الْباب تَعَدَّدَ عَمَرُ وَ اَصْحابُهُ وَ عَصَرَ عُمَرُ فاطِمَةَ علیهاالسلام خَلْفَ البابِ حَتّی اَسْقَطَتْ جَنینَها وَ نَبَتَ مِسْمارُ الْبابِ فی صَدْرِها وَ سَقَطَتْ مَریضةً حَتّی ماتَتْ؛ (7) [ابابكر] عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهرا علیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتش كشید، هنگامی كه فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمر آنچنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد كه فرزندش را سقط نمود و میخ در به سینه حضرت فرو رفت [و بر اثر آن صدمات] حضرت به [بستر [بیماری افتاد تا آنكه از دنیا رفت.»
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
5. ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا مانند اسیران دیگر آزاد شد.
ابو العاص به پیامبر صلی الله علیه و آله وعده داد كه پس از مراجعت به مكّه، وسائل مسافرت دختر پیامبر را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلی الله علیه و آله به زید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد كه در هشت مایلی مكّه توقف كنند و هر موقع كجاوه زینب به آنجا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر از مكّه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند كه او را از نیمه راه باز گردانند. جبّار بن الاسود (یا هبّار ابن الاسود) با گروهی خود را به كجاوه زینب رساند و نیزه خود را بر كجاوه دختر پیامبر كوبید. از ترس آن، زینب، كودكی را كه در رحم داشت، سقط كرد و به مكّه بازگشت. پپامبر صلی الله علیه و آله از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و در فتح مكّه (با اینكه همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباح شمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید:
«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی كه پیامبر صلی الله علیه و آله خون كسی كه دخترش زنیب را ترسانید و او سقط جنین كرد را مباح شمرد، قطعا اگر زنده بود خون كسانی را كه دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند كه باعث شد فرزندش [محسن [را سقط كند، حتما مباح میشمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم:
«آیا از شما نقل كنم آنچه را مردم میگویند كه فاطمه بر اثر ترس [و ضرباتی كه بر او وارد شد] فرزندش را از دست داد؟
پس گفت: نه! از طرف من نقل نكن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقل نكن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.» (8)
این قصّه، به خوبی نشان میدهد كه اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنّت نیز وجود داشته و خود ابن ابی الحدید نیز در قسمتی از كلامش اعتراف میكند؛ آنجا كه میگوید: «عَلی اَنَّ جَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ؛ (9) گروهی از اهل حدیث [از اهل سنّت نیز [مانند آنچه را شیعیان میگویند نقل كرده اند.»
6. سكونی یكی از راویان اهل سنت است. (10) او میگوید: «نزد امام صادق علیه السلام رفتم؛ در حالی كه غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیه السلام فرمود:ای سكونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده [از اینكه فرزندم پسر نبوده و دختر است ناراحتم. [پس حضرت فرمود:ای سكونی، سنگینی دخترت را زمین برمی دارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میكند و از رزق شما نمیخورد [پس چرا ناراحتی؟] .»
سكونی میگوید: [با كلمات امام صادق علیه السلام] غمم رفت. آن گاه فرمود:
«ما سَمَّیتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُمَّ وَضَعَ یدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ كَانّی بِهِ قَدْ بَكی وَ قالَ: اِذا سَمَّیتَها فاطِمَةَ فَلا تَسُبَّها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌ عِنْدَاللّه ِ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَقَّ مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِ الصّدیقة وَ كانَ الاِمامُ لَمّا سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذكر جَدَّتَهُ وَ مَصائبَها وَلَمْ یزَلْ یذْكُرُ وَ یقُولُ: وَ كانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنْفُذَ مَوْلی فُلان؛ (11) چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود: آه آه. سپس دست خود را بر پیشانیاش گذاشت و گویا گریه میكرد و فرمود: حال كه او را فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را [كتك] نزن و نفرینش نكن [چرا كه] این نام در نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است كه خداوند از اسم خود برای حبیبه خود صدّیقه گرفته است. [آنگاه سكونی میگوید. [همیشه امام صادق علیه السلام این گونه بود كه وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدّهاش [فاطمه] و مصیبتهای او میافتاد و همیشه تذكر میداد و میگفت: سبب وفات [و شهادت [فاطمه علیهاالسلام [ضربتی بود] كه قنفذ، غلام فلانی [یعنی عمر بر او وارد ساخت] .»
توجّه دارید كه سكونی با همه وثاقتی كه دارد، اینجا تعصب سنّی گری خویش را نشان داده و ذیل كلام امام صادق علیه السلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلب روشن است كه سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود كه به دست قنفذ و عمر بر آن حضرت وارد شد.
چنان كه ابابصیر از امام صادق علیه السلام متن كامل كلام حضرت را به این صورت نقل نموده است:
«... وَ كانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنَّ قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَكَزَها بِنَعْلِ السَّیفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْ تَدَعْ اَحَدا مِمَّنْ آذاها یدْخُلُ عَلَیها؛ (12) سبب فوت فاطمه علیهاالسلام ضرباتی بود كه قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمر زد؛ پس [فرزندش] محسن را از دست داد و به شدت بیمار شد و هیچ یك از آزار دهندگان خویش را راه نداد [كه به دیدن او بیایند] .»
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
ب. منابع شیعه:
نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوی آنان چنین است:
هنگامی كه خواستند علی علیه السلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمه علیهاالسلام روبه رو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامیاش صدمههای روحی و جسمی فراوانی دید كه بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛ فقط به گوشهای از آن در یك نقل تاریخی اشاره میكنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقلهای تاریخی فراوان است.
خلاصه ماجرا همان است كه در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آن چنین مینویسد:
«... وقتی درب خانه را آتش زدم [آنگاه داخل خانه شدم] ولی فاطمه درب خانه را حجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی او زدم كه مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان كه نزدیك بود به حال او رقت كنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد كشتههای بدر و اُحد كه به دست علی كشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروختهتر شد وچنان لگدی بر درب زدم كه از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد. فَعِنْدَ ذلك صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللّه ِ هكَذا كانَ یفْعَلَ بِحَبیبَتِكَ وَ اِبْنَتِكَ...؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد:ای پدر بزرگوار!ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار كردند.» سپس فریاد كشید: فضّه به فریادم برس كه فرزندم را كشتند. سپس به دیوار تكیه داد و من او را به كنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال میخواست مانع [بردن علی [شود، من از روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم كه گوشواره از گوشش به زمین افتاد....» (13)
آنچه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه كاغذ آورد، تنها گوشههایی از ستمهایی است كه بر آن بانوی دو جهان رفته است.
بر خردمندان و منصفان اهل سنّت و همین طور برخی از خودیهای هماهنگ و هم آوا با آنها است كه در این روایات، تأمّل و تعمّق نمایند و كاری كنند و تصمیمی بگیرند كه فردای قیامت نزد رسول اكرم صلی الله علیه و آله و یگانه دختر معصومهاش، بانوی دو سرا، مرضیه كبری شرمنده نباشند.


 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
1. شرح نهج البلاغه، ج2، ص60.
2. سیدمرتضی، تلخیص شافی، ج3، ص76، تلخیص شیخ طوسی.
3. اثبات الوصیة، مسعودی، (چاپ بیروت) ص153 و در برخی چاپها ص 23 ـ 24.
4. الملل و النحل، عبدالكریم شهرستانی، ج1، ص57.
5. اَلفرقُ بین الفرق، عبدالقاهر الاسفرائینی، ص107.
6. الوافی بالوفیات، صفدی، ج5، ص347 ر. ك: سفینة البحار، شیخ عبّاس قمی، ج2، ص292.
7. الامامة والخلافة، مقاتل بن عطیة، ص160 ـ 161.
8. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج14، ص193/ ر. ك: زندگی علی علیه السلام، ص252.
9. شرح نهج البلاغه، ج2، ص21.
10. سه نفر از راویان اهل سنّت، از امامان شیعه :S (31): روایت نقل نموده اند كه علمای شیعه آنان را ثقه میدانند و به سخن آنان اطمینان دارند و روایات آنها را میپذیرند: سَكُونی؛ نَوْفِلی؛ خَلُوقی.
11. شجره طوبی، محمدمهدی حائری، ص417، (منشورات شریف رضی) .
12. بحار الانوار، ج43، ص170.
13. بحار الانوار، ج30، ص293، (چاپ جدید) ؛ ج8، ص230، (چاپ قدیم) و ریاحین الشریعة، ج1، ص267.
 
بالا