لطایف قرآنی (1)

  • نویسنده موضوع Ali
  • تاریخ شروع

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
مقدمه


قرآن دریای بیكرانی از علوم است، كه انتها ندارد و میتواند دانش پژوهان و دانشجویان را سیراب نماید.
موضوعات و مطالب قرآن كریم به رشته های زیادی تقسیم میشود كه برخی از آنها عبارتند از:
الف. عقاید؛
ب. قوانین و مقررات؛
ج. مطالب اخلاقی؛
د. داستانهای آموزنده؛


قرآن در متن زندگی مسلمانان چنان نفوذ كرده كه حتی در ادبیات آنان: مَثَلهای روزمره، اشعار و حكایات جایگاهی در خور یافته است.
در بحارالانوار (1) آمده است:
«قالَت عَجوزٌ مِنَ الاَنصارِ لِلنَّبی صلی الله علیه وآله: اُدْعُ لی بِالْجَنَّةِ فَقالَ صلی الله علیه وآله اِنَّ الْجَنَّةَ لایدْخُلُها الْعُجُزُ، فَبَكَتِ الْمَرْأةُ فَضَحِكَ النَّبِی صلی الله علیه وآله وَ قالَ: اَما سَمِعْتِ قَوْلَ اللَّه تَعالی: «اِنَّا اَنْشَأْناهُنَّ اِنْشاءً فَجَعَلْناهُنَّ اَبْكاراً»؛ (2)

پیرزنی از انصار از رسول اكرم صلی الله علیه وآله خواست كه دعا كن من اهل بهشت باشم! حضرت فرمود: پیرزنها به بهشت نمیروند! آن زن به گریه در آمد.
رسول اكرم صلی الله علیه وآله خندید و فرمود: مگر قول خداوند متعال را نشنیدی كه فرمود: ما آنها را آفریدیم و باكره قرار دادیم.»
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
1. پیشنماز و اعرابی
یكی در نماز، سوره نوح را پس از حمد میخواند. در همان آیه اول «اِنَّا أَرْسَلْنا نُوحاً»؛ (3) «ما نوح را فرستادیم»، باز ماند و بیش از آن به یاد نیاورد. اعرابی كه حوصلهاش سر رفته بود، گفت:
اگر نوح نمیرود دیگری را بفرست و ما را باز رهان.

2. اگر تو پدری...
منصور دوانقی به زیاد بن عبداللَّه مبلغی داد تا آن را در میان افراد نابینا و یتیم تقسیم نماید. ابو زیاد تمیمی كه انسان طمعكاری بود، گفت: نام مرا در میان نابینایان بنویس! زیاد بن عبدالملك گفت: باشد مینویسم؛ چرا كه خداوند میفرماید: «فَانَّها لاتَعْمی الاَبصارُ وَلكِنْ تَعْمی الْقُلوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ»؛ (4) «به درستی كه چشمهای ظاهر نابینا نمیشود، بلكه دلهایی كه در سینه هاست كور میشود.»
سپس ابو زیاد درخواست كرد كه نام فرزندش نیز در دفتر نام ایتام نوشته شود. زیاد بن عبداللَّه گفت آن را هم مینویسم. هر كه را تو پدری، یتیم است.
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
3. سلاماً
مهدی عباسی، سومین خلیفه عباسی بود. او پسر منحرفی به نام ابراهیم داشت كه به حضرت علی علیه السلام كینه خاصی داشت. وی روزی نزد مأمون، هفتمین خلیفه عباسی آمد و به او گفت:
در خواب، علی علیه السلام را دیدم كه با هم راه میرفتیم تا به پلی رسیدیم. او مرا در عبور از پل، مقدم داشت. من به او گفتم: تو ادعا میكنی كه امیر بر مردم هستی؛ ولی ما از تو به مقام امارت و پادشاهی سزاوارتریم. او به من پاسخ كامل و رسایی نداد.»
مأمون گفت: آن حضرت به تو چه پاسخی داد؟ ابراهیم گفت: چندبار به من سلام كرد و گفت: سلاماً... سلاماً.
مأمون گفت: او تو را نادانی كه قابل پاسخ نیستی، معرفی كرده است، چرا كه قرآن در توصیف بندگان خاص خود میفرماید: «و عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یمْشونَ عَلَی الأرْضِ هوْناً وإذا خاطَبَهُمُ الجاهلونَ قالُوا سَلاماً»؛ (5)
«بندگان [خاص خداوند] رحمان، كسانی هستند كه با آرامش و بی تكبر بر زمین راه میروند و هنگامی كه جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گویند] ، به آنها سلام میگویند [و با بی اعتنایی و بزرگواری میگذرند].»

4. كدام سوره؟
از شخصی پرسیدند: كدام سوره برای تو شگفت انگیز است؟ گفت: سوره مائده! (6) پرسیدند: كدام آیه؟ گفت: آیه «ذَرْهُم یأكُلوُا وَیتَمَتَّعوا»؛ (7) «بگذار آنها بخورند، و بهره گیرند!» گفتند: دیگر كدام آیه؟ گفت: آیه: «... ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمنینَ»؛ (8) «داخل این باغها شوید با سلام و امنیت.» باز گفتند: پس از آن، كدام آیه را دوست داری؟ گفت آیه: «وَما هُم مِنْها بِمُخْرَجین»؛ (9) «و هیچ گاه از آن اخراج نمیگردند.»!

 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
5. همان اندك
روزگاری مردم دمشق به بیماری طاعون گرفتار شدند. در این هنگام «ولید بن عبدالملك» تصمیم گرفت كه از آنجا خارج شود. به او گفتند: مگر سخن خدای بزرگ را نشنیدهای كه میفرماید:
«قُلْ لَنْ ینْفَعَكُمْ الْفِرارُ إِنْ فَرَرْتُم مِنَ الْمَوْتِ اَوِ الْقَتلِ، وَإذاً لاتُمَتَّعُونَ اِلّا قَلیلاً»؛ (10) «بگو اگر از مرگ یا كشته شدن فرار كنید، سودی به حال شما نخواهد داشت و در آن هنگام جز بهره كمی از زندگانی نخواهید گرفت
ولید گفت: من فقط همان بهره كم را میخواهم نه چیز دیگر!


6. آیا گریه؟
هنگامی كه «عبداللَّه بن مطرف» درگذشت، پدرش با لباسهای نو و در حالی كه خود را معطر كرده بود در برابر مردم ظاهر شد. در این حال بستگانش بر او خُرده گرفتند كه: عبداللَّه مرده است و تو این گونه درمیان ما آمده ای؟!
مطرف گفت: آیا باید گریه كنم، در حالی كه پروردگارم به سه ویژگی مرا وعده داده و این ویژگیها برای صابران است. خداوند میفرماید: «اَلَّذینَ إذا أصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إنَّالِلِّهِ وَ اِنَّا إلَیهِ راجِعُونَ اُولئِكَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ و رَحْمَةٌ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»؛ (11) «كسانی كه هرگاه مصیبتی به ایشان میرسد میگویند: ما از آن خداییم؛ و به سوی او باز میگردیم اینها همانان هستند كه الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هدایت یافتگان هستند
آیا باز هم بعد از این باید گریه كنم؟ سپس این مصیبت بر بستگان وی آرام شد.


7. اطمینان قلبی
همسایه «اصمعی» از او چند درهم قرض كرد. روزی اصمعی به او گفت: آیا به یاد قرضت هستی؟
همسایه گفت: بله، آیا تو به من اطمینان نداری؟
اصمعی گفت: چرا، مطمئنم؛ اما مگر نشنیدهای كه حضرت ابراهیم علیه السلام به پروردگارش ایمان داشت و خداوند از او پرسید:
«اَوَ لَمْ تُؤمِن»؛ «مگر ایمان نیاوردهای»؟
ابراهیم علیه السلام پاسخ داد: «بَلی ولَكِن لِیطْمَئِنَّ قَلبی»؛ (12) «چرا، ولی میخواهم قلبم آرامش یابد
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
8. ترتیب نشستن
در مجلس جشن شاهانهای مردم یكایك وارد میشدند و هر كس سعی میكرد نزدیك پادشاه بنشیند. در این هنگام «نصراللَّه» نامی كنار پادشاه نشسته بود كه «فتح اللَّه» نامی وارد شد و خواست بین او و شاه بنشیند. در این هنگام نصراللَّه گفت: خداوند در قرآن مجید ترتیب نشستن ما را معلوم كرده است، آنجا كه فرمود: «إِذا جاءَ نصْرُاللَّهِ والْفَتْح»، (13) پس باید بعد از من بنشینی! :))
 

Ali

مدیریت کل
پرسنل مدیریت
"مدیر کل"
1) بحارالانوار، ج 16، ص 295، چاپ جدید.
2) واقعه/35و 36.
3) نوح /1.
4) حج /46.
5) فرقان /63.
6) سفره آراسته از غذا.
7) حجر/3.
8) همان/46.
9) همان/ 46.
10) احزاب /16.
11) بقره/156و157.
12) بقره /26.
13) نصر/1.
 
بالا