چرا خلافت غصب شد و مردم حضرت علی را رها کردند ؟؟؟

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
با یاد و نام خدواند یکتا
در تاریخ بار ها پیامبر اکرم به مقام و جایگاه علی ابن ابی طالب اشاره و تصریح فرموده بودند و و اضح تر از همه تاریخ واقعه غدیر بود که به عنوان یک حدیث متواتر اهل حدیث ان را میشناسند و اهل سنت و شیعه به ان اذعان دارند و در کتب خویش نقل می کنند .
با این اوصاف چیزی از رحلت پیامبر نگذشته بود که هوای غصب خلافت به سر عده ای زد و حوادث بعد از رحل پیامبر را رقم زدند .
سوال این است که دلیل این مخالفتها چه بود ؟ایا مردم واقعا حضرت علی را نمیشناختند ؟ یا اینکه حرفهای پیامبر به انها نرسیده بود ؟و....



  • وجود هواهای نفسانی
صرف دانستن غصب ولایت از طرف خلفاء نمیتواند مردم را از خلفاء دور كند؛ زیرا خیلی وقتها انسان میداند كه تكلیف و راه و روش رسیدن به معبود چیست، اما در عین حال به تكلیفش عمل نمیكند یا اینكه میداند شایستگی فلان سمت و مقام را ندارد و لیاقت و شایستگی از آن دیگری است، ولی با دهها حیله و تزویر و... حق او را غصب میكند؛ چنان كه خود خلفاء میدانستند كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر حضرت علی علیه السلام را برای جانشینی خود معرفی كرده است و تبریكات عمر را در قالب واژه بخّ بخّ لك یا علی... (1) ضبط كرده اند یا اینكه عمر در بارة بیعت با ابابكر میگوید: بیعت با ابابكر كاری بیرویه و اتفاقی و بدون تدبیر بود... پس هر كس این اشتباه را بكند، او را بكشید!(2) ولی با این حال منصب و مقام خلافت را از او گرفتند.
بنابراین، به همان دلیلی كه خلفاء حق علی علیه السلام را غصب كردند، با آنكه میدانستند خلافت حق علی علیه السلام است، بعضی از مردم هم با اینكه میدانستند خلفاء غاصب حق علی علیه السلام میباشند، در زیر بیرق غاصبان رفتند.
ابو حامد محمد بن محمد غزالی از علماء بزرگ اهل سنت مینویسد: همه اجماع و اتفاق بر متن حدیث دارند كه در خطبة روز غدیرخم، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر كس من مولا و آقای او هستم، بعد از من علی مولی و آقای اوست. عمر فوری مبادرت به تظاهر كرد و تبریكات لازمه را در ضمن بخّ بخّ لك یا علی تقدیم كرد. پس نفس اماره بر آنان غلبه كرد و حب ریاست و جاهطلبی عواطف و مزایای انسانیت را از آنها سلب كرد و در سقیفه به خلیفه تراشی پرداختند و جام شراب هوای نفسانی را نوشیدند و به قهقرا برگشتند، قرآن را پشت سر انداختند و احكام و سنت پیامبر را ملعبة خود كردند.
بعد اشاره میكند به جریان مخالفت كردن عمر از آوردن قلم و كاغذ برای پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله كه نشان میدهد آنهایی كه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله با فرمایش آن حضرت مخالفت كردند، كار تازهای نكردند.
در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله هم مخالفتها كرده بودند، مثل: مخالفت از حضور در لشكر اسامه و... سپس غزالی مینویسد: «دین را به دنیا فروختند و چه زشت معامله ای كردند... .(3)
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــ
1: به به بر توای فرزند ابوطالب كه از این پس در هر صبح و شام مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن هستی.
2: زندگانی امیر المؤمنین، ص 76
3: سر العالمین و كشف ما فی الدارین، ابو حامد الغزالی، ج 4، ص 2


 
بالا