شهدا ، شرمنده ایم . . .

ارغوان

کاربر فعال
"بازنشسته"
axeshohada.gif
منبع : مرواریدی در صدف
 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
16238780425778191345.jpg



به یک میدان مین وسیع در فکه برخوردیم. نزدیک که شدیم،
با صحنه ای عجیب روبرو شدیم. اول فکر کردیم لباس یا
پارچه ای است که باد آورده، اما جلوتر که رفتیم متوجه
شدیم شهیدی است که ظاهراً برای عبور نیروها از میان
سیمهای خاردار، خود را روی آن انداخته تا بقیه به سلامت
بگذرند. بند بند استخوانهای بدن داخل لباس قرار داشت و
در غربتی دوازده ساله روی سیم خاردار دراز کشیده بود.



 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
23572223382276917611.jpg




تا کی دل من چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما کاش گذر داشته باشد
هر هفته سر خاک تو می آیم ، اما
این خاک اگر قرص قمر داشته باشد
این کیست که خوابیده به جای تو در این خاک
از تو خبری چند، مگر داشته باشد



 

sadat

خودمونی
"منجی دوازدهمی"
1240159_1434507860108628_572985829_n.jpg




راستی یادت هست در وصیتنامهات نوشتی مجالس روضه را ترک نکنید ، چند شب پیش جلسه روضه گرفتیم، شرمندهام . . . همسایهها زنگ زدند پلیس، ولی چند کوچه پایینتر صدای ساز و آواز مهمانی مختلط از صدای اذان مسجد بیشتر در محل پیچیده بود ، آخر میگویند که جوانند بگذارید جوانی کنند!

برادرم دیگر همه چیز فرق کرده ، پرچمهای یاحسین(ع) برروی خانهها را جمع کردیم و به جایش دیش ماهواره گذاشتیم ، آخر هر روز شبکههای فارسی زبان جدیدی روی آنتن میآید مبادا از دستمان برود

 
بالا