بدون شرح . . . . !

ارغوان

کاربر فعال
"بازنشسته"
نوجوان ۱۲-۱۳ ساله ای بود ٬ اومده بود ستاد اعزام .

می گفت : اسم منو برای جبهه بنویسید .

جواب داد : سنت کمه .


با نا امیدی برگشت .
روز بعد اومد .

گفت : اسم منو بنویسید .

میگه : تو که می خوای بری جبهه آیا مادرت راضی هست؟

دوباره برمی گرده .

برای بار سوم اومد ٬ این بار با یه ساک ٬ سلام کرد .

جواب داد ٬ آخه تو خیلی کم سن و سال هستی . مادرت راضی نمیشه .

در ساک رو باز كرد ٬ پارچه سفید رو از توش در آورد و گفت:

این کفن منه ٬ مادرم برام گذاشته ...!!!

 
بالا