تــوبــه راهــزن مــعــروف

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
فضیل بن عیاض در ابتدای زندگی خود یكی از راهزنان مشهور در نواحی سرخس و ابیورد بود مدتی از عمر خود را به این كار گذرانیده و در سرقت شهرتی یافت . كم كم در قلبش عشق و محبت دختری پیدا شد، شبی خیال داشت خود را به آن دختر برساند. از دیواریكه فاصله بین او و معشوقه اش بود بالا می رفت در این هنگام صدای شخصی را شنید كه آیه ای از قرآن را تلاوت می كرد:
(الم یاءن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذكر الله)
آیا آن هنگام نرسیده است كه مؤمنین خشوع پیدا نمایند و در مقابل ذكر خدا قلبهایشان خاضع شود .

فضیل از نیمه راه دیوار فرود آمد این آیه چنان در قلب او اثر گذاشت كه زندگیش را دگرگون كرد. با كمال اخلاص و صفای دل گفت پروردگارا چرا نزدیك شده و هنگام خشوع رسیده فضیل از صمیم قلب بسوی خدا بازگشت آن شب را پناه به خرابه ای برد در همان خرابه عده ای نشسته با هم صحبت می كردند آنها مسافرینی بودند كه در آن خرابه بار انداخته و اكنون در فكر كوچ و حركت بودند با یكدیگر می گفتند از شر فضیل چگونه خلاص شویم قطعا در این موقع شب بر سر راه ما كمین كرده تا دستبردی بزند از شنیدن گفتگوی كاروانیان فضیل بیشتر متاثر شد كه چقدر من بدبختم پیوسته خاطر آسوده خانواده هائی را بتشویش انداخته آنها را از طرف خود نگران می كنم . از جای حركت كرد خود را به كاروانیان معرفی نمود گفت آسوده باشید دیگر كاروانی از دست من ناراحت نخواهد شد.


 
بالا