امام رضا(علیه السلام) کیست؟!!

  • نویسنده موضوع 818
  • تاریخ شروع

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت اول






در روز یازدهم ذیقعده سال 148 هجری در شهر مدینه ستاره فروزانی در آسمان خاندان ولایت طالع و امام هشتم شیعیان حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) که بزرگترین فرزند پدرش بود پا به عرصه وجود گذاشت.

صبحدم چون ز افق مهر فروزان خیزد
وز پی ظلمت شب چشمه حیوان خیزد
زکمانخانه خورشید پی راندن شب
هر زمان تیر زمژگان زرافشان خیزد
خسرو روز پی روشنی عالم خاک
ز سرا پرده افلاک شتابان خیزد
مهر تابنده چو لبخند زند بررخ باغ
گل ز آغوش چمن با رخ خندان خیزد
لاله با چهره افروخته از دامن دشت
سبزه با قامت نو رسته زبستان خیزد
آید آهنگ طرب خیز و دل انگیز ز باغ
در چمن نغمه مرغان خوش الحال خیزد
آمد آن ماه که از بهر تماشای رخش
قرص خورشید سراسیمه زکیوان خیزد
آمد آن چشمه فیاض که از فیض دمش
ابر رحمت زپی ریزش باران خیزد
سر و جان در قدمش ریز که دلداه اوست
به تمنای نگاهی ز سر جان خیزد
آفتابا بفروزندگی خویش مناز
نجمه (س) را بین که چه خورشید زدامان خیزد
چهره زهره بپوشان که زمام ملکوت
زهره فاطمه (س) با چهره تابان خیزد
مهر هر صبحدم آرد سر تعظیم فرود
پیش این مهر که از خاک خراسان خیزد
خرم آن تازه نهالی که ز هر شاخه آن
شاخه های ادب و حکمت و عرفان خیزد
آیت شیر خدا بین که به فرمان رضا (ع)
شیر از پرده پی حمله هراسان خیزد
در تن مرده دمد روح چو انفاس مسیح (ع)
هر نسیمی که از این طرفه گلستان خیزد
پیرو اهل نظر چون خط زر دست بدست
هر کلامی که از آن لعل درافشان خیزد
پیش فرمان همایون رضا (ع) پیک قضا
دست بر سینه پی بردن فرمان خیزد
مطلع نور خدا آینه طلعت اوست
که دمادم ز رخش آیت یزدان خیزد
شاخساری که از آن میوه رحمت ریزد
آفتابی که از آن پرتو ایمان خیزد
پور موسی (ع) چو کند جلوه در آینه طور
از پی دیدن حق موسی عمران (ع) خیزد
چهره از خاک درش ای دل نومید متاب
که ز خاکش همه سر چشمه احسان خیزد
نیست جز رشحه ای از چشمه الطاف رضا (ع)
آنچه از طبع سخن سنج و سخندان خیزد
میوه شاخه توحید که در گلشن فیض
هر دم از لعل لبش نغمه قرآن خیزد
دردمندان همه از خاک درش جسته شفا
جان فدایش که زخاکش همه درمان خیزد
هر زمان ملک شود دستخوش موج زوال
خسرو دین ز پی یاری ایران خیزد
با چنین نعمت شاهانه محال است رسا
که گدائی ز سفره سلطان خیزد (1)​

تاریخ روز و سال ولادت آن جناب را به اختلاف روایت کرده اند بعضی ها از جمله شیخ صدوق، روز ولادت او را یازدهم ربیع الاول سال 153 هجری قمری نوشته است. (2)
و برخی هم روز یازدهم ذی حجه سال 153 ذکر کرده اند. کلینی و شیخ مفید ولادت آن حضرت را در سال 148 قید کرده اند (3) و آنچه مشهور است همان روز 11 ذیعقده سال 148 هجری قمری می باشد.

صورتش گندمون و جذاب و به جدش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شباهت داشته است. کینه اش ابوالحسن و مشهورترین لقب وی رضا و القاب و عناوین دیگری هم مانند صابر و فاضل و وفی و رضی به آن حضرت گفته اند و علت اینکه او را رضا نامیده اند این است که آن جناب مورد پسند و رضای خدا و رسول و ائمه اطهار (:S (31):) بوده است. چنان که مرحوم مجلسی در کتاب جلاءالعیون از ابن بابویه به سند حسن از بزنطی نقل کرده است که به خدمت حضرت امام محمد تقی (علیه السلام) عرض کردم که گروهی از مخالفین شما گمان می کنند که والد بزرگوار شما را موقعی که مامون به ولیعهدی برگزید مقلب به رضا کرده است.
حضرت فرمود: به خدا سوگند که دروغ می گویند بلکه حق تعالی او را به رضا مسمی گردانید برای اینکه پسندیده خدا بود در آسمان و پسندیده رسول خدا و ائمه هدی بود در زمین و همه از او خشنود بودند و او را برای امامت پسندیدند.
گفتم: مگر همه پدران شما پسندیده خدا و رسول و ائمه (:S (31):) نبودند؟
فرمود: بلی.
گفتم: پس به چه سبب فقط او را در میان آنها بدین لقب مخصوص گردانیدند؟
فرمود: برای اینکه از او دوست و دشمن هر دو راضی بودند و اتفاق دوست و دشمن بر خشنودی از او، مخصوص آن حضرت بود. بدین جهت او را به این اسم مخصوص گردانیدند. (4)
پاورقی:
1ـ اثر طبع آقای دکتر قاسم رسا ملک الشعرای آستان قدس رضوی نقل از کتاب عمادزاده جلد 1 صفحه 76
2ـ عیون اخبار الرضا (علیه السلام) جلد 1 باب 3
3ـ اصول کافی ـ ارشاد
4ـ جلاء العیون صفحه 542​
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : امام رضا(علیه السلام) کیست؟!!

امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت دوم




پدرش حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) امام هفتم مستغنی از توصیف و تمجید است و اما مادرش ام ولد و نامش نجمه خاتون و به اسامی تکتم (بر وزن محکم) و طاهره و ام البنین و... نیز نامیده شده است. در شرح حال مادرش که کنیزی از باختر بود روایاتی نقل شده است که ما دو روایت را به شرح زیر می نگاریم:







روایت اول:

کلینی در کافی و هم چنین شیخ مفید در ارشاد از هشام بن احمر نقل می کنند که حضرت بن موسی بن جعفر (علیه السلام) به من فرمود: آیا خبر داری که کسی از برده فروشان مغرب (به مدینه) آمده باشد؟
گفتم: خیر
فرمود: چرا آمده است. بیا نزد او برویم...
پس آن جناب سوار بر مرکب خود شد و من نیز سوار شدم تا به محل معهود رسیدیم و دیدیم مردی بردگانی چند همراه داشت.
به او گفتیم بردگانت را به ما نشان بده و او هفت کنیز آورد که حضرت هیچ یک را نخواست و فرمود: کنیز دیگری بیار.
برده فروش گفت جز یک کنیز بیمار کنیز دیگری ندارم.
حضرت فرمود: چه اشکالی دارد که آن را به ما نشان دهی؟
برده فروش امتناع کرد و حضرت نیز برگشت و فردا مرا فرستاد و گفت آن کنیز را به هر قیمتی بفروشد خریداری کن.
من پیش او رفتم او بهائی را برای کنیز تعیین کرد و گفت کنیز را به کمتر از این مقدار نفروشم. گفتم به همان قیمت او را خریدارم.
گفت: از آن تو باشد اما بگو ببینم آن مردی که دیروز با تو بود چه کسی بود؟
گفتم: مردی ازبنی هاشم بود.
گفت: از کدام خانواده بنی هاشم؟
گفتم: بیش از این اطلاع ندارم.
گفت: پس من داستان او را برایت بگویم. من او را از دورترین نقاط مغرب زمین (افریقیه) خریدم. زنی از اهل کتاب که به ما برخورد گفت : این دختر پیش تو چه می کند؟ گفتم او را به کنیزی برای خود خریده ام گفت : سزاوار نیست که این کنیز در نزد چون تو کسی باشد. بلکه سزاواراست که نزد بهترین مرد روی زمین باشد که پس از مدت کوتاهی پسری زاید که در مشرق و مغرب زمین مانندش متولد نشده باشد.
هشام می گوید: من او را پیش امام بردم و دیر زمانی نگذشت که حضرت رضا (علیه السلام) از او متولد گردید. (1)


روایت دوم:
شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا (علیه السلام) نقل کرده است که حمیده خاتون مادر امام موسی کاظم (علیه السلام) کنیزی خرید که نامش تکتم و در عقل و دین بهترین زنان بود و به حمیده خاتون احترام بسیار می نمود و درحضورش نمی نشست.
پس حمیده به فرزندش حضرت موسی کاظم (علیه السلام) گفت:
پسرم! من تا حال کنیزی بهتر از تکتم ندیده ام و شکی ندارم که اگر نسلی از برای او باشد به زودی خدا آن را ظاهر کند و من او را به تو بخشیدم. پس سفارش کن که به او نیکی کنند.
چون حضرت رضا متولد شد آن جناب نجمه را طاهره نامید. (2)


همچنین علی بن میثم از پدرش روایت کرده که چون حمیده (مادر امام موسی کاظم علیه السلام) نجمه را خرید گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را در خواب دیدم که به من فرمود:
ای حمیده نجمه را به فرزندت موسی ببخش که به زودی برای موسی از نجمه متولد شود بهترین اهل زمین...
پس حمیده نجمه را به امام کاظم (علیه السلام) بخشید و پس از تولد حضرت رضا (علیه السلام) نجمه را طاهره نامیدند. (3)


نجمه زن بسیار با فضیلت و عابدی بود. به طوری که در دوران شیرخوارگی حضرت رضا (علیه السلام) اظهار نمود که مرضعه دیگری تعیین کنند تا او را در شیر دادن به کودک کمک کند. پرسیدند مگر شیر تو کم است؟ گفت: شیر من کم نیست ولکن در اثر اشتغال به شیردادن از انجام نوافل و اذکار مستحبی باز می مانم. بدین جهت کمکی می خواهم تا بلکه مستحبات را ترک ننمایم. (4)


پاورقی:
1ـ اصول کافی جلد 2 کتاب الحجه - ارشاد شیخ مفید جلد 2
2ـ عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ترجمه جلد 1 صفحه 14- 15
3ـ عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ترجمه جلد 1 صفحه 14- 15
4ـ منتهی الآمال باب دهم فصل اول
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : امام رضا(علیه السلام) کیست؟!!

امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت سوم
امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت سوم







حضرت رضا (علیه السلام) دوران کودکی و جوانی را در مدینه طیبه که مهبط وحی بود در خدمت پدر بزرگوارش سپری کرد و مستقیماً تحت تعلیم و تربیت امام هفتم قرار گرفت.
در این مدت استعداد خدادای خود را برای پذیرش مقام امامت که منصب الهی است به ظهور رسانید و پدرش نیز در دوران حیات خویش مکرر بدین مطلب اشاره نمود و از بین تمام فرزندان خود او را (به امر الهی) برای جانشین خویش تعیین کرده بود.
امام هشتم مدت 35 سال با پدرش زندگی نمود که در آن موقع هارون الرشید خلیفه عباسی بر کشورهای اسلامی حکومت می کرد و مزاحمت ها و سختگیری هایی که از جانب هارون درباره امام هفتم به عمل می آمد در روحیه فرزندش حضرت رضا (علیه السلام) نیز تاثیر نامطلوبی می بخشید.

دانشمند لبنانی احمد مغنیه می نویسد:
امام هشتم 35 سال در حیات پدر بزگوارش بود که قسمت اعظم آن در دوره هارون الرشید بوده و پدرش امام هفتم در حبس هارون بود. گاهی در زندان بغداد و گاهی در بصره عمر مبارکش گذشت و در این مدت حضرت رضا (علیه السلام) سر به زانوی غم نهاده و نمی توانست اظهار غم و اندوه کند و به کسی درد دل نماید و یا اظهار حق نماید. در مدتی که پدر گرفتار بود در سایه حزن و اندوه باقی و هیچ کاری نمی توانست کند و اصحاب پدرش هم نمی توانستند اظهار بنمایند؛ امام می دید که چگونه نزدیکان او از آل ابی طالب شهید می شوند و قلب او در فشار این ظلم فشرده می شد و در عین حال بسیاری از شیعیان پدرش در شک و شبه می رفتند و یک سال دیگر رجوع می کردند و از طرف دیگر حکام و یاران آنها و طرفداران خلافت بنی العباس درصدد گمراه کردن مردم و منحرف ساختن آنها بودند و امر موسی بن جعفر (علیه السلام) را آلوده به اغراض خود می کردند تا از او برگردند.
امام هشتم تمام این نیرنگها را می دید ولی نمی توانست حرفی بزند و مردم را به طرف خود ارشاد کند و مردم سرگردان و گمراه را هدایت نماید و ناچار سکوت می کرد و ازقدرت بیرحمانه هارون الرشید ملاحظه می نمود.
روزگار امام رضا علیه السلام بسیار شبیه به روزگار پدران او بود و تاریخ به هم شبیه است و رشته حوادث و مشکلات آل البیت رسالت حلقه هایی بود که یک سر آن به علی بن ابیطالب (علیه السلام) و طرف دیگرش متصل به ائمه اطهار و فرزندان علی (علیه السلام) بود.
امام هشتم با همین حال و وضع بدی روزگار می گذرانید تا فاجعه فوت پدر بزرگوارش پیش آمد. (1)

مسعودی در اثبات الوصیه و کلینی در کافی از محمد بن عیسی بزنطی از مسافر خادم حضرت رضا (علیه السلام) روایت کرده اند که:
وقتی امام موسی بن جعفر (علیه السلام) را از مدینه به عراق بردند آن بزرگوار به فرزندش علی (علیه السلام) فرمود:
ـ هر شب تا وقتی که من زنده ام و خبر وفاتم به تو نرسیده است باید که در دهلیز خانه بخواب...
خادم گوید: من هر شب رختخواب آن حضرت را در دهلیز خانه می گستردم و او بعد از عشاء می آمد و در دهلیز تا صبح می گذرانید و چون صبح می شد به خانه تشریف می برد و چهار سال بدین حال بود. اتفاقاً یکی از شب ها که بستر حضرت را گستردم، تشریف نیاوردند و خاطر اهل بیت از نیامدن او بی اندازه متوحش بود تا صبح طلوع نمود و آن بزرگوار تشریف آورده و به نزد «ام احمد» که بانوی حرم بود رفته و فرمود آن امانتی را که پدرم به تو سپرده است بیار و به من بده.
ام احمد که این سخن شنید شروع به گریه کرده جامه خود را درید و گفت قسم به خدا که سید من وفات نمود. حضرت او را تسلی داده از ناله و زاری وی جلوگیری فرمود و دستور داد که راز را به کسی افشاء نکند تا خبر رسمی وفات امام به والی مدینه برسد.
پس از آن ام احمد امانت ها را که ودایع امامت بود به حضرت رضا (علیه السلام) سپرد و گفت: روزی که پدرت مرا وداع نمود، این امانات را به من سپرد و دستور داد که کسی را بدان آگاهی مده و چون من وفات نمودم هر کدام از فرزندان من که نزد تو آمده و آنها را از تو خواست بدو تحویل ده و بدان که من در آن موقع وفات یافته ام.
از آن شب دیگر حضرت (علیه السلام) در دهلیز خانه نخوابید و پس از چند روز خبر شهادت موسی بن جعفر (علیه السلام) به مدینه رسید و معلوم شد که امام رضا (علیه السلام) در آن شب که تشریف نداشت برای تجهیز جنازه پدرش از مدینه به بغداد رفته بود. سپس آن جناب با اهل بیت طهارت به مراسم عزادرای و سوگواری پدر بزرگوارش اقدام فرمود. (2)

پاورقی:
1ـ شرح زندگانی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) تالیف احمد مغنیه ترجمه غضبان صفحات 111 و 112
2ـ اثبات الوصیه صفحه 151- کافی نقل از تالیف ابوالقاسم سحاب جلد 1 صفحه 93
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : امام رضا(علیه السلام) کیست؟!!

امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت چهارم
امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت چهارم






حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) مانند سایر ائمه دارای گوهر پاک و اصیل و به زیور فضائی نفسانی و اوصاف حمیده آراسته و از هر گونه زشتی و پلیدی و رذائل اخلاقی منزه بود. زیرا خداوند تعالی ساحت پاک پیغمبر اکرم (علیه السلام) و خاندان او را به استناد به آیه تطهیر از هر عیب و نقصی دور داشته است.

زهد و عبادت :
امام هشتم در زهد عبادت و پارسائی مانند اجداد طاهرینش بود، از محمد بن عباد روایت شده است که:
حضرت رضا (علیه السلام) در تابستان بر روی حصیر می نشست و در زمستان بر روی پلاس آرام می یافت و لباس های او از جامه های زبر و درشت بود و چون از منزل خود پیش مردم می آمد، خود مزین می ساخت. (1)

حضرت رضا (علیه السلام) هر سه روز یک ختم قرآن انجام می داد و می فرمود:
اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم می توانم یک قرآن ختم کنم ولیکن هنگامی که به آیات توجه می دهم تفکر و تدبر می کنم که این آیه در چه موضوعی فرود آمده و در چه وقتی نازل شده است و لذا قرآن را در هر سه روز یک بار قرائت می کنم. (2)

همچنین آن حضرت بسیار روزه می گرفت و روزه اول و وسط و آخر ماه از وی ترک نمی شد و می فرمود:
روزه داشتن در این سه روزه مثل این است که انسان همیشه روزه است. (3)

از اباصلت روایت شده که گفت من وارد سرخس شدم و رفتم در آن خانه ای که حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در آنجا زندانی بود و از زندانبان اذن دخول خواستم. وی در جوابم گفت: تو دسترسی بدان حضرت نخواهی داشت!
ـ گفتم: چرا؟
ـ گفت: چه بسا می شود که امام رضا (علیه السلام) در هر شب و روزی هزار رکعت نماز می خواند و فقط در ساعت اول روز و قبل از زوال ظهر و موقعی که آفتاب زده می شود از نماز دست می کشد و در محل نماز خواندن خویش نشسته با خدای خود مناجات می کند.
ـ گفتم: در همبن اوقات از آن بزرگوار برای من اجازه شرفیابی بگیر.
وقتی او برای من اذن دخول حاصل کرد و به حضور آن حضرت مشرف شدم دیدم امام (علیه السلام) در مصلای خویش جلوس کرده و هم چنان در حال تفکر است. (4)

شیخ صدوق از رجاء ابن ابی ضحاک که از طرف مامون برای بردن امام رضا (علیه السلام) از مدینه به مرو ماموریت داشت روایت کرده است که گفت:
من از مدینه تا مرو همراه امام بودم. به خدا سو گند کسی را در پرهیزکاری وکثرت ذکر خدا و شدت خوف از خدای تعالی مانند او ندیدم و جریان عبادت آن جناب در شبانه روز چنان بود که چون صبح می شد نماز صبح را اداء می کرد و بعد از سلام نماز در مصلای خود می نشست و تسبیح و تمحید و تکبیر و تهلیل می گفت و صلوات بر حضرت رسول و اولاد او می فرستاد تا آفتاب طلوع می کرد.
پس از آن به سجده می رفت و سجده را چندان طول می داد تا روز بلند می شد، سپس سر از سجده بر می داشت و با مردم حدیث می کرد و تا نزدیک زوال آفتاب آنان را موعظه می فرمود. پس از آن تجدید وضوء کرده و به مصلای خود بر می گشت و چون زوال می شد بر می خاست و شش رکعت نافله ظهر به جا می آورد و در رکعت اول بعد از حمد سوره قل یا ایها الکافرون و در رکعت دو م و چهار رکعت دیگر بعد از حمل سوره قل هو الله احد را می خواند و در هر دو رکعتی سلام می داد و چون از این شش رکعت فارغ می شد، بر می خاست اذان نماز می گفت و دو رکعت دیگر نافله پس از اذان به جا می آورد سپس اقامه نماز می گفت و شروع به نماز ظهر می کرد و چون سلام نماز می داد، تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت.
پس سجده شکر به جا می آورد و در سجده صد مرتبه می گفت: شکراً لله پس سر بر می داشت و برای نافله عصر بر می خاست و شش رکعت نافله عصر به جا می آورد و در هر رکعت بعد از حمد سوره قل هو الله احد می خواند و پس از فراغ اذان عصر می گفت و دو رکعت دیگر نافله عصر را به جا می آورد و در تمام نوافل ظهر و عصر پس از خاتمه حمد و سوره رکعت دوم قنوت می خواند. سپس اقامه گفته و نماز عصر را شروع می کرد و چون سلام می داد تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت تا آنچه خدا خواسته باشد و بعداً به سجده می رفت و در حال سجود صد مرتبه می گفت حمداً لله .
چون روز به پایان می رسید و آفتاب غروب می کرد، وضو می گرفت و اذان و اقامه می گفت و سه رکعت نماز مغرب را اداء می کرد و در رکعت دوم پس از قرائت و پیش از رکوع، قنوت می گرفت و چون سلام نماز می داد از مصلای خود حرکت نمی کرد و خدا را آنچه می خواست تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت. سپس سجده شکر به جا می آورد و پس از برداشتن سر از سجده با کسی تکلم نمی کرد تا چهار رکعت نافله نماز مغرب با قنوت بجا می آورد و در رکعت اول از این چهار رکعت بعد از حمد سوره قل یا ایها الکافرون و در رکعات دیگر حمد و سوره توحید می خواند و پس از سلام می نشست و الی ماشاءالله تعقیب می خواند. آن گاه چیزی می خورد و تا نزدیک ثلث شب مکث می فرمود و بعداً چهار رکعت نماز عشاء را به جا می آورد و پس از خاتمه نماز در مصلای خود می نشست و ذکر خدا می گفت و آنچه خدا خواسته باشد تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل می گفت و بعد از تعقیب نماز سجده شکر به جا می آورد و آن گاه به رختخواب می رفت.
چون ثلث آخر شب می شد از بستر بر می خاست و مشغول تسبیح و تحمید و تکبیر و تهلیل و استغفار بود. پس مسواک می کرد و وضو می گرفت و هشت رکعت نافله نماز شب می خواند و در خاتمه هر دو رکعت سلام می داد و در دو رکعت اول از این هشت رکعت در هر رکعتی بعد از حمد سی مرتبه سوره توحید می خواند و بعد از این دو رکعت، چهار رکعت نماز جعفر طیار به جا می آورد و از نماز شب محسوب می نمود و چون از این شش رکعت فارغ می شد دو رکعت دیگر را به جا می آورد. بدین طریق که در رکعت اول حمد و سوره تبارک الملک و در رکعت دوم حمد و سوره هل اتی را می خواند و چون سلام نماز می داد بر می خاست دو رکعت نماز شفع به جا می آورد و در هر رکعت بعد از حمد سه مرتبه سوره توحید می خواند و پس از خاتمه نماز شفع یک رکعت نماز وتر به جا می آورد و بعد از حمد سه مرتبه سوره توحید و یک مرتبه سوره قل اعوذ برب الفلق و یک مرتبه هم سوره قل اعوذ برب الناس می خواند سپس شروع می کرد به خواندن قنوت و این دعا را می خواند :

اللهم صل علی محمد و آل محمد
اللهم اهدنا فیمن هدیت و عافنا فیمن عافیت و تولنا فیمن تولیت
و بارک لنا فیما اعطیت و قنا شر ما قضیت
فانک تقضی و لا یقضی علیک انه لایذل من والیت
و لا یعز من عادیت تبارکت ربنا و تعالیت

سپس هفتاد مرتبه می گفت: استغفرالله و أسأله التوبه و چون سلام نماز می داد تا نزدیک طلوع فجر مشغول خواندن تعقیب نماز بود و سپس برای خواندن دو رکعت نافله نماز صبح بر می خاست که در رکعت اول بعد از حمد، سوره قل یا ایها الکافرون و در رکعت دوم حمد و سوره توحید می خواند و چون فجر طلوع می کرد اذان و اقامه می گفت و دو رکعت فریضه صبح را به جا می آورد و تا طلوع آفتاب مشغول خواندن تعقیب بود آنگاه دو سجده شکر به جا می آورد و چندان طول می داد تا روز بالا آید.
آن حضرت در رکعت اول نمازهای واجبی یومیه بعد از حمد ، سوره قدر و در رکعت دوم سوره توحید می خواند مگر در روز جمعه که در نمازهای صبح و ظهر و عصر آن روز در رکعت اول حمد و سوره جمعه و در رکعت دوم حمد و سوره منافقین می خواند و در نماز عشاء شب جمعه هم در رکعت اول حمد و سوره جمعه و در رکعت دوم حمد و سوره سبح اسم ربک الاعلی می خواند و در نماز صبح دوشنبه و پنجشنبه در رکعت اول حمد و سوره دهر و در رکعت دوم حمد و سوره غاشیه می خواند و در نمازهای چهار رکعتی در دو رکعت آخر سه مرتبه تسبیحات اربعه را می خواند و در قنوت تمام نمازها این دعا را می خواند:

رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم
انک انت الاعز الاجل الاکرم

و در هر شهری که ده روز اقامت می کرد، روزها روزه می گرفت و چون شب می شد پس از نماز افطار می کرد و نافله نمازهای مغرب و نماز شب و شفع و وتر و نماز صبح را در حضر و سفر ترک نمی کرد. اما نوافل نمازهای چهار رکعتی را (ظهر و عصر و عشاء) در سفر ترک می کرد و بعد از به جا آوردن نمازهای مزبور سی مرتبه تسبیحات اربعه را می خواند و می فرمود:
این به جهت تمامی نماز است و همیشه در موقع دعا چه در نماز و یا غیر نماز ابتداء می کرد بر رسول خدا و اولاد او صلوات زیاد فرستادن و قرآن را بسیار تلاوت می نمود.
هر گاه به آیه ای که در آن ذکر بهشت یا دوزخ شده می رسید گریه می کرد و از خدا درخواست بهشت می نمود و از آتش پناه می جست و در جمیع نمازهای خود بسم الله را بلند می گفت و چون قل هو الله احد تلاوت می کرد آهسته می گفت : الله احد و چون از خواندن آن سوره فارغ می شد، سه مرتبه می گفت: کذلک الله ربنا و چون قل یا ایها الکافرون می خواند آهسته در دل خود می گفت: یا ایها الکافرون و چون از آن سوره فارغ می شد سه مرتبه می گفت: ربی الله و دینی الاسلام و چون سوره والتین و الزیتون تلاوت می کرد بعد از فراغ می گفت: بلی وانا علی ذلک من الشاهدین و چون سوره لا اقسم بیوم القیامه می خواند، بعد از فراغ می گفت: سبحانک اللهم بلی و چون سوره جمعه قرائت می کرد، بعد از آیه قل ما عندالله خیر من اللهو و من التجاره می فرمود: للذین اتقوا و سپس می فرمود: والله خیر الرازقین و چون از سوره فاتحه فارغ می شد می گفت: الحمدلله رب العالمین و چون سبح اسم ربک الاعلی می خواند، آهسته می گفت: سبحان ربی الاعلی و هرگاه در قرآن یا ایها الذین امنوا قرائت می فرمود، آهسته می گفت: لبیک اللهم لبیک
در هیچ شهری وارد نمی شد مگر این که مردم قصد خدمتش می نمودند و از معالم دین خود می پرسیدند. حضرت آنها را جواب می فرمود و برای آنها احادیث بسیاری از پدرانش و علی (علیه السلام) و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می گفت. پس چون آن حضرت را نزد مامون بردم از من خبر حال او را در بین راه پرسید و من از آنچه آن جناب مشاهده کرده بودم در اوقات شب و روز و حرکت و اقامت به مامون خبر دادم مامون گفت: آری؛ یابن ابی ضحاک، علی بن موسی (علیه السلام) بهترین اهل زمین و اعلم و اعبد آنهاست ولی این مطلب را به کسی مگو چون می خواهم فضل آن جناب ظاهر نشود مگر به زبان من و به خدا استعانت می جویم که او را بلند کنم و قدرش را رفیع سازم. (5)

پاورقی:
1ـ عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ترجمه جلد 2 صفحه 421
2ـ ترجمه اعلام الوری صفحه 438
3- همان
4- ستارگان درخشان جلد 10 صفحه 16 - عیون اخبار الرضا (علیه السلام) جلد 2 صفحه 183
5ـ عیون اخبار الرضا (علیه السلام) جلد 2 باب 43 ـ منتهی الامال جلد 2 صفحه 177
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : امام رضا(علیه السلام) کیست؟!!

امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت پنجم
امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت پنجم







تواضع و فروتنی از صفات حمیده و خصال ستوده انسانی است. این خصلت خصوصا از صاحبان جاه و مقام بسیار مطلوب و پسندیده است. زیرا به قول سعدی:

تواضع ز گردن فرازان نکوست
گدا گر تواضع کند خوی اوست

خداوند تعالی چنین مردمی را که در زندگی خویش تواضع را مشی خود قرار داده اند، بندگان مخصوص خود شمرده و آنان را در قرآن کریم ستوده است چنان که می فرماید:

و عباد الرحمن الذین یمشون علی الارض هوناً و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما (1)
بندگان خاص خداوند رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بی تکبر بر زمین راه می روند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه بگویند) به آنان سلام می گویند (و با بی اعتنایی و بزرگواری می گذرند)

ائمه اطهار (:S (31):) که در تمام سجایای اخلاقی و فضائل نفسانی نمونه و سر مشق دیگران بوده اند، در این خصلت حمیده نیز گوی سبقت را از همگان ربوده اند و با مراجعه با تاریخ زندگانی آنان صحت این موضوع ثابت می شود.
حضرت ثامن الائمه (علیه السلام) نیز مودب و متواضع بوده و با طبقات مختلف مردم با فروتنی رفتار می نمود.

از ابراهیم بن عباس روایت شده است که گفت:
من هرگز ندیدم که حضرت ابوالحسن الرضا (علیه السلام) در تکلم کردن به کسی ستمی کند و بد بگوید و ندیدم سخن کسی را قطع بکند بلکه صبر می کرد تا او از سخن گفتن فارغ می شد بعد از آن تکلم می فرمود و هرگز ندیدم که پیش کسی نشسته باشد و پای خو را داز کند.
هرگز ندیدم که یکی از غلامان و مملوک های خود را دشنام دهد و هرگز ندیدم که آب دهان بیندازد و هرگز ندیدم که در خندیدن قهقهه کند، بلکه خنده او تبسم بود و چون خلوت می شد و طعام از برای او حاضر می کردند جمیع غلامان و مملوک های خود حتی دربان و مهتران را بر سر سفره می نشانید. (2)

شیخ کلینی از مردی بلخی روایت کرده که گفت:
من در مسافرت خراسان با حضرت رضا (علیه السلام) بودم. پس روزی طعام طلبید و موالی خود را نیز بر آن خوان گرد آورد.
گفتم: فدایت شوم کاش خوان طعام آنها را جدا می کردی!
فرمود: ساکت باش! پروردگار ما تبارک و تعالی یکی است و پدر و مادر ما یکی است و جزاء به اعمال است. (3)

در روایت دیگری آمده است:
روزی امام وارد حمام شد. یکی از اشخاصی که در حمام بود و امام را نمی شناخت به او گفت: ای مرد بیا مرا کیسه بکش.
حضرت رضا (علیه السلام) مشغول کیسه کشیدن آن مرد شد و در این بین دیگران امام را شناختند و آن مرد خجل و شرمنده شده و از حضرت عذر خواهی نمود.
امام فرمود: عیبی ندارد بگذار کیسه ات را تمام کنم. (4)

باید دانست که فروتنی در برابر اشخاص به خاطر جاه و مقام و ثروت آنان تواضع به معنی حقیقی آن نیست بلکه چنین صفتی تملق و چاپلوسی بوده و نکوهیده و مذموم است. تواضع فی نفسه بدون توجه به خصوصیات زندگی دیگران پسندیده و ستوده است و حتی در مواردی در برابر متکبرین باید نسبت بدانان بی اعتناء بود. چنان که به نقل محدث قمی رفتار حضرت رضا (علیه السلام) با فقراء و رعایا به حال تواضع و فروتنی بود؛ لکن وقتی فضل بن سهل (وزیر متکبر مامون) بر آن حضرت وارد شد یک ساعت ایستاد تا آن که حضرت سر بلند کرد و فرمود چه حاجت داری؟ (5)

پاورقی:
1ـ سوره فرقان آیه 63
2ـ عیون اخبار الرضا ترجمه جلد 2 صفحه 427
3- روضه کافی به نقل از مسند امام رضا (علیه السلام) جلد 1 صفحه 46
4- شرح زندگانی علی بن موسی الرضا (علیه السلام) تالیف احمد مغینه ترجمه سید جعفر غضبان
5ـ منتهی الآمال جلد 2
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : امام رضا(علیه السلام) کیست؟!!

امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت ششم
امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت ششم


باید دانست که علم امام را با دانش دیگران نمی توان مقایسه نمود و اگر کسی در مقام مقایسه برآید چنین قیاسی صحیح نبوده و به اصطلاح اهل منطق قیاس مع الفارق خواهد بود؛ زیرا علم امام موهبتی و الهامی است و از جانب خداوند افاضه شده است در حالی که علم دیگران ولو در اثر نبوغ ذاتی هم باشد اکتسابی و تحصیلی است و ائمه اطهار (:S (31):) هم در علم و هم در سایر فضائل نفسانی نسبت به هم فرقی ندارند و با توجه به شرایط زمان و آماده بودن اوضاع و احوال، علم خود را ظاهر و بیان فرموده اند.
در زمان حضرت رضا (علیه السلام) نیز مناظراتی بین آن حضرت و روسای ادیان و فرق صورت گرفت که تفوق [برتری] علمی ایشان را بر همگان آشکار نمود و ما در فصل های آینده بدان اشاره خواهیم نمود.

مرحوم طبرسی از ابراهیم بن عباس نقل می کند که گفت:
من ندیدم که حضرت رضا (علیه السلام) از کسی چیزی بپرسد و یا غیر از علم و دانش خود از دیگران چیزی نقل کند و در زمانش اعلم از وی را ندیدم. مامون به عنوان آزمایش همه گونه مسائل از وی می پرسید و او هم جواب همه آنها را می داد و در همه جواب ها از قرآن استشهاد می کرد. (1)

هم چنین از ابوصلت هروی روایت می کند که وی گفت:
من داناتر از علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) را ندیدم و هر دانشمندی هم که با وی مجالست می کرد این مطلب را تصدیق داشت.
مامون علمای ادیان و فقهای شرایع را در مجلسی گرد آورد و حضرت رضا (علیه السلام) را دعوت کرد تا با آنان گفتگو کند. حضرت همه آنها را مجاب کرد و همگان فضل و دانش وی را ستودند و عجز و ناتوانی خود را ثابت کردند.
حضرت رضا (علیه السلام) می فرمود: من در مدینه در روضه حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) می نشستم و علماء هم در آنجا زیاد بودند هر گاه آنان در مساله ای در می ماندند به طرف من اشاره می کردند و مسائل خود را ازمن سوال می نمودند و من هم به همه سوالات آنها پاسخ می گفتم.

هم چنین از اباصلت روایت می کند که اسحق بن موسی جعفر (علیه السلام) می گفت:
پدرم (امام هفتم علیه السلام) به فرزندانش می فرمود: این برادر شما، علی، عالم آل محمد است. مسائل خود را از او بپرسید و مطالب او را نگهداری کنید. من از پدرم جعفر بن محمد (علیهما السلام) شنیدم که مکرر به من می گفت: عالم آل محمد (صلی الله علیهم اجمعین) در صلب توست، کاش من او را می دیدم. وی با امیرالمومنین (علیه السلام) همنام است. (2)

ابن شهر آشوب در مناقب خود از سلیمان جعفری نقل می کند که گفت:
من در خدمت ابی الحسن الرضا (علیه السلام) بودم و خانه پر از مردم بود و از حضرت می پرسیدند و او جواب می فرمود. من به خود گفتم که این ها پیغمبران و انبیاء باشند. حضرت مردم را وا گذاشته و رو به من کرد و فرمود: ای سلیمان ائمه حلماء و علماء باشند که دانایان و بردبارانند و جاهل، آنها را پیغمبران گمان کند در صورتی که آنها پیغمبر نباشند. (3)

طبرسی از ابوصلت روایت می کند که حضرت رضا (علیه السلام) را دیدم با مردم به هر زبانی تکلم می کرد و به خدا سوگند از هر کسی به زبان آن کس آشناتر و فصیح تر بود. یکی از روزها خدمتش عرض کردم یابن رسول الله! من در تعجب هستم که شما چگونه همه زبان ها را می دانید؟ فرمود: ای اباصلت من حجت خداوندم در میان مردم و خداوند در صورتی با مردم اتمام حجت کرده است که حجت وی همه زبان ها را بداند. آیا نشنیده ای که امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: به ما فصل الخطاب داده اند و فصل الخطاب هم شناختن لغات مختلف است. (4)

ابو بصیر گوید از امام کاظم (علیه السلام) پرسیدم: فدایت شوم آیا امام با مردم به زبانی حرف می زند؟ فرمود: بلی. منطق پرنده را هم می داند و الساعه من علامت آن را به تو پیش از این که از جای خود برخیزی نشان می دهم.
ابو بصیر گوید من از جای خود بر نخاسته بودم که مردی از اهل خراسان وارد شد و با حضرت به عربی حرف زد. امام او را به زبان فارسی جواب داد. خراسانی گفت چیزی مرا مانع نشد از این که با شما به زبان خودم حرف بزنم جز اینکه فکر کردم که مبادا شما آن را خوب ندانید. حضرت فرمود: سبحان الله اگر من جواب تو را ندهم پس فضیلت من بر تو چیست ؟ (5)

پاورقی:
1ـ ترجمه اعلام الوری صفحه 438
2ـ ترجمه اعلام الوری صفحه 439
3- زندگانی حضرت علی بن موسی الرضا تالیف ابوالقاسم سحاب جلد 1 صفحه 78
4- ترجمه اعلام الوری صفحه 444
5ـ اثبات الوصیة ترجمه نجفی صفحه 371
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : امام رضا(علیه السلام) کیست؟!!

امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت هفتم
امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت هفتم


جود و بخشش سجیه مردمان بزرگوار و کریم الطبع است و دارندگان چنین صفتی مورد پسند و رضای خداوند کریم می باشند.
درباره بذل و انفاق حضرت رضا (علیه السلام) نیز روایاتی نقل شده است که از جمله آنها روایات زیر است:

ابن شهر آشوب می نویسد که:
حضرت رضا علیه السلام در روز عرفه خراسان تمام اموال خود را در راه خدا بخشید. فضل بن سهل عرض کرد که اینگونه بخشش غرامت است. حضرت فرمود: نه! بلکه غنیمت است. سپس در ادامه فرمود: هرگز غرامت مشمار آنچه را که به وسیله آن طلب اجر و کرامت می کنی. (1)

یعقوب بن اسحاق گوید:
مردی خدمت ابی الحسن الرضا (علیه السلام) آمده عرض کرد: به قدر مروتت به من عطا فرما. حضرت فرمود : این اندازه مقدور من نشود. پس از آن گفت: به اندازه مروت من عطا فرما. فرمود: در این صورت ممکن است. آنگاه به غلام خود فرمود: دویست دینار به او بده. (2)

مرحوم کلینی از المسیح بن حمزه نقل می کند که:
من در مجلس حضرت رضا (علیه السلام) بودم و مردم زیادی از آن حضرت مسائل حلال و حرام می پرسیدند. در این حال مرد بلند قد و گندم گونی پیدا شد و گفت: السلام علیک یابن رسول الله من یک نفر از دوستداران تو و پدران بزرگوارت هستم. از سفر مکه برگشته و خرج راه گم کرده و نمی توانم به مقصد بروم. اگر شما کمکی به من برسانید، مرا متنعم ساخته اید و من وقتی به شهر خود رسیدم چون مستحق صدقه نیستم عین همان مبلغ را به فقراء (عوض شما صدقه) می دهم.
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: بنشین. و زمانی با مردم صحبت فرمودند تا مردم رفتند. آنگاه آن حضرت درون خانه رفت و ساعتی نگذشت و بیرون آمد و در را پیش کرد و دست از بالای در بیرون نمود و فرمود خراسانی کجاست؟
مرد گفت: اینجا هستم. فرمود: این دویست دینار را بگیر و برای مخارج خود صرف کن و این وجه را برای خود مبارک بدان و تصدق مکن و بیرون برو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا.
بعد از آنکه آن شخص بیرون رفت سلیمان که آنجا بود از امام پرسید: شما که احسانی فرمودید چرا خود را نشان ندادید؟ حضرت فرمود: از ترس اینکه مبادا از جهت برآوردن نیاز او ذلت سوال را در چهره او ببینم. مگر نشینده ای که پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده است:
المستتر بالحسنه تعدل سبعین حجه و المذیع بالسیئة مخذول و المستتر بها مغفور له ؛ کسی که احسان خود را بپوشاند و مخفی بدارد فضیلت آن برابر هفتاد حج است و کسی که گناه و بدی را آشکار کند خوار و مخذول است و پوشاننده گناه آمرزیده است. (3)

شیخ مفید ازغفاری نقل می کند که:
مردی از خاندان ابی رافع که آزاد کرده پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود از من طلبی داشت و برای مطالبه آن اصرار می نمود. من که قضیه را چنین دیدم، پس از خواندن نماز صبح در مسجد پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به جانب حضرت رضا (علیه السلام) که در آن موقع در عریض (محلی است در یک فرسنگی مدینه) بود، به راه افتادم. چون نزدیک منزلش رسیدم آن حضرت را که بر الاغی سوار بوده و ردائی در برداشت و در حال بیرون آمدن از خانه بود مشاهده کردم. چون چشمم به او افتاد برای اظهار حاجت خود شرم کردم. وقتی امام نزدیک من رسید ایستاد و نگاهی به من انداخت. من بدان حضرت سلام کردم و در آن موقع ماه رمضان بود. آنگاه عرض کردم فدایت شوم فلان دوست شما را بر من حقی است و برای مطالبه آن مرا رسوا نموده است و من پیش خود گمان کردم که حضرت او را در مورد مطالبه طلبش از من مانع خواهد شد و به خدا سوگند نگفتم که او چقدر از من طلب دارد و چیز دیگری نگفتم. امام فرمود بنشینم تا باز گردد. من در حالی که روزه بودم در آنجا ماندم تا نماز مغرب را به جا آوردم و دلتنگ شدم و خواستم بر گردم.
در این حال دیدم آن حضرت ظاهر شد و مردم در اطرافش بودند و سائلین هم بر سر راهش نشسته بودند و امام (علیه السلام) به آنها صدقه می داد تا اینکه از آنجا گذر کرد و داخل منزل خود شد و سپس بیرون آمد و مرا خواند و من برخاسته با او داخل خانه رفتم و با هم نشستیم و من شروع کردم از پس مسیب (فرماندار مدینه) با او صحبت کردن و زیاد می شد که من درباره او با حضرت صحبت می کردم. چون از سخن فارغ شدم فرمود: گمان نمی کنم که افطار نموده باشی؟ گفتم نه.
پس دستور داد برای من غذا آوردند و به غلامش هم امر کرد که با من غذا بخورد. من و غلام از آن خوراک خوردیم و پس از فراغ از طعام فرمود: بالش را بلند کن و آنچه در زیر آنست بردار. من بالش را بلند کرده و دینارهائی از طلا دیدم آنها را برداشته و در کیسه خود گذاشتم. سپس حضرت دستور داد که چهار نفر از غلامانش برای رسانیدن من به خانه ام همراه من باشند. گفتم: فدایت شوم مامورین شبانه پسر مسیب در راه ها هستند و من دوست ندارم که آنها مرا با غلامان شما ببینند.
فرمود: راست گفتی خدا به راه راست هدایتت کند و به آنان دستور داد که همراه من باشند تا هر کجا که من گفتم برگردند. چون نزدیک خانه ام رسیدم آنها را برگرداندم و به خانه خود رفتم و چراغ خواسته به دینارها نگاه کردم و آنها 48 دینار بود در حالی که طلب آن شخص از من 28 دینار بود و در میان آنها دیناری بود که درخشندگی آشکاری داشت و تلالو آن مرا خوش آمد. چون نزدیک چراغ بردم دیدم به خط روشن و آشکار نوشته شده است که طلب آن مرد از تو 28 دینار است و بقیه هم از آن تو باشد و به خدا قسم که من طلب او را دقیقاً تعیین نکرده بودم. (4)
باری این حدیث علاوه بر جود و کرم امام بر علم لدنی او نیز دلالت می کند.
و چنانکه در مطالب پیش اشاره گردید آن جناب تمام فضائل نفسانی و سجایای اخلاقی و صفات ملکوتی را به حد کمال حائز بوده که به عنوان مشت نمونه خروار است، به نگارش مختصری از آنها اکتفا گردید.

پاورقی:
1ـ مناقب جلد 2 صفحه 412 به نقل مرحوم سحاب
2ـ مناقب جلد 2 صفحه 412 به نقل مرحوم سحاب
3- شخصیت حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) نگارش احمد خوشنویس صفحه 36 با اندکی تصرف ـ مسند الامام الرضا (علیه السلام) جلد 1 صفحه 49
4- ارشاد شیخ مفید جلد 2 باب 21
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : امام رضا(علیه السلام) کیست؟!!

امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت هشتم


امامت به معنی پیشوائی و امام به عقیده شیعه به کسی گفته می شود که ریاست و رهبری جامعه اسلامی را از جهات سه گانه (از لحاظ حکومت، و بیان معارف و احکام دینی ، و رهبری و ارشاد حیات معنوی) به عهده گیرد و چنین کسب باید از جانب خدا تعیین و به مردم ابلاغ شود. (1)
زیرا همچنان که برای به وجود آمدن یک دین، پیامبری از جانب خداوند مبعوث می شود برای حفظ و بقاء آن دین نیز تعیین و نصب امام از جانب خدا لازم و ضروری می باشد.
چون نگارنده در هر یک از کتاب هائی که تا کنون پیرامون تاریخ زندگانی ائمه اطهار تالیف نموده فصلی را برای بحث در پیرامون موضوع امامت اختصاص داده است، در این فصل نیز به منظور جلوگیری از اطاله کلام ذیلا به نقل خلاصه حدیثی که کلینی و شیخ صدوق به وسیله عبدالعزیز بن مسلم از خود حضرت رضا (علیه السلام) در مورد امامت و اوصاف و شرایط امام روایت کرده اند اکتفا می نماید.
عبدالعزیز بن مسلم می گوید:
موقعی که حضرت رضا (علیه السلام) تازه به مرو آمده بود، من خدمت آن حضرت رسیده و موضوع امامت را که مورد اختلاف بسیاری از مردم بوده و در پیرامون آن گفتگو می کردند به خدمتش عرض کردم.
حضرت تبسم کرد و سپس فرمود:
ـ ای عبدالعزیز مردم نفهمیده اند و از آراء خود فریب خورده اند. زیرا خداوند عزوجل پیغمبرش را قبض روح نفرمود تا هنگامی که دین را برایش کامل کرد و قرآن را هم که بیان هرچیزی از حلال و حرام و حدود و احکام و کلیه نیازمندی های بشر در آن است نازل فرمود و امر امامت را هم از کمال دین قرار داد و پیغمبر رحلت نفرمود تا بر امتش معالم دینشان را بیان فرموده و راهشان را که راه حق است روشن گردانید و علی (علیه السلام) را به عنوان پیشوا و امام منصوب فرمود و چیزی از احتیاجات امت را فرو گذار نکرد. در این صورت کسی که معتقد باشد خداوند عزوجل دینش را کامل نکرده است، کتاب خدا را رد نموده و آن که کتاب خدا را رد کند بدان کافر گشته است.
آیا مردم قدر و منزلت امام را در میان امت می شناسد تا تعیین و انتخاب امام به اختیار آنان گذاشته شود؟
مقام امامت بسی قدرش بزرگتر و شانش عظیم تر و مکانش عالیتر و عمقش بیشتر از آنست که مردم با عقول (ناقص) خود بدان برسند؛ یا با آراء خود آن را درک کنید و یا به میل و اختیار خود امامی را (مانند اهل سنت) انتخاب کنند. زیرا منصب امامت مقام شامخی است که خداوند عزوجل آن را پس از نبوت و خلت در مرحله سوم به حضرت ابراهیم اختصاص داده و فضیلتی است که او را بدان مشرف نموده و نامش را بلند گردانیده است آنجا که فرماید:

إنی جاعلک للناس اماماً قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین (2)
خداوند فرمود: من تو را برای مردم امام و پیشوا قرار می دهم. ابراهیم گفت: از فرزندان من چه؟ (امام می شوند؟) فرمود: عهد و پیمان به ستمکاران نمی رسد (از فرزندان تو آنهائی که ستمکار باشند لایق امامت نیستند)

پس این آیه تصدی مقام امامت را برای ستمکاران و ظالمان تا روز قیامت باطل نمود و آن را در میان برگزیدگان و پاکان نهاد. سپس خداوند ابراهیم را گرامی داشت و امامت را در اولاد پاک او برگزیده او قرار داد و فرمود:

و وهبنا له اسحق و یعقوب نافلة و کلا جعلنا صالحین
وجعلنا هم ائمة یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و ایتاء الزکوه و کانوا لنا عابدین (3)
و اسحق و سپس یعقوب را به او بخشیدیم و همه را صالح و شایسته نمودیم و آنها را امامانی قرار دادیم که به امر ما رهبری کنند و انجام کارهای نیک و همچنین خواندن نماز و دادن زکوه را به آنها وحی کردیم و آنان از پرستش کنندگان ما بودند.

بنابراین امامت همیشه در فرزندان (پاک و برگزیده) او بود و در طول قرنها از همدیگر ارث می بردند تا این که خدای تعالی آن را به پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ارث داد و فرمود:

ان اولی الناس بابراهیم للذین اتبعوه و هذا النبی و الذین امنوا والله ولی المومنین (4)
سزاوارترین مردم به ابراهیم کسانی هستند که پیروی او را نموده و این پیغمبر و ایمان آورنندگان به او؛ (پس بدانید که) خداوند ولی مومنانست.

لذا امامت مخصوص آن حضرت بود و او به دستور خدای تعالی و به رسم آنچه خداوند واجب و ابلاغ نموده بود، آن را به عهده علی (علیه السلام) گذاشت و سپس در میان فرزندان برگزیده او که خداوند به آنان علم و ایمان داده است جاری گشت. چنانکه خداوند می فرماید:

و قال الذین اوتوا العلم و الایمان لقد لبثتم فی کتاب الله الی یوم البعث (5)
که مراد از اهل علم و ایمان که در آیه شریفه آمده است ائمه هدی (:S (31):) می باشند. بنابراین امامت مخصوص اولاد علی است تا روز قیامت زیرا بعد از محمد (صلی الله علیه و آله) پیغمبری نیست. پس این نادانان از کجا برای خود امام اختیار می کنند؟
امامت در حقیقت مقام انبیاء و میراث اوصیاء است زیرا امامت خلافت خدا و رسول (صلی الله علیه و آله) و مقام امیر المومنین و میراث حسن و حسین (علیهم اسلام) است.
امامت زمام دین و مایه نظام مسلمین و موجب صلاح دنیا و عزت مومنین است. امامت ریشه نمو کننده اسلام و شاخه بلند آنست. کامل شدن نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و زیاد شدن غنائم و صدقات و اجرای حدود و احکام و صیانت حدود و ثغور ممالک اسلامی با وجود امام است. امام حلال خدا را حلال و حرامش را حرام داند، در اجرای حدود الهی قیام کند و از حریم دین دفاع نماید و مردم را با حکمت و پند و موعظه نیکو و برهان قاطع به راه پروردگار دعوت می کند. امام مانند خورشید طالع و درخشانی است که نورش گیتی را فرا گیرد و در افقی است که دستها و دیدگان بدان نرسد. امام چون ماه چهارده شبه، نورانی و مانند چراغ فروزان و مشعشع است و ستاره هدایتی است که در تاریکی های شب و عبور از شهرها و بیابان ها و در امواج دریاها موجب راهنمائی مردم است.
امام مانند آب شیرین و گوارا برای تشنگان (معارف الهیه) و دلالت کننده بر طریق راستی و نجات دهنده از هلاکت است. امام امین خداست در میان خلقش و حجت اوست بر بندگانش و جانشین اوست در شهرهایش و به سوی خدا دعوت کننده و از حقوق او دفاع کننده است. امام از گناهان پاک و از عیوب منزه و بر کنار است و به علم و دانش مخصوص و حلم را شعار خود ساخته است. امام موجب نظام دین و باعث عزت مسلمین و خشم برای منافقین و سبب هلاکت کافرین است. امام یگانه روزگار خویش است؛ کسی با او هم طراز نشود و هیچ دانشمندی با او برابری نکند و او را مانند و نظیری (غیر از امام دیگر) نباشد. تمام فضیلت مخصوص اوست بدون این که محتاج به طلب و اکتساب از غیر بوده باشد. بلکه این مواهب از جانب خدای بخشنده به او عطاء شده و اختصاص یافته است.
پس کیست که بتواند به مقام معرفت امام برسد و یا امکان اختیار و انتخاب مقام امام را داشته باشد؟
هیهات هیهات، در این کار خردها گمراه گشته و بردبارها بیراهه رفته و عقل ها سرگردان مانده و دیدگان بی فروغ گشته و بزرگان کوچک شده و حکماء متحیر و سخنوران در محصور و خردمندان در نادانی و شهراء و ادباء عاجز بوده و سخندانان در مانده اند که بتوانند شانی از شئون و اوصاف امام و یا فضیلتی از فضائل او را توصیف کنند و همگی به عجز وقصور خود معترف گشته اند. در این صورت چگونه می شود که تمام فضائل امام به توصیف درآید یا مطلبی از کار امام فهمیده شود و یا کسی پیدا شود که جایگزین او گردد و اظهار بی نیازی کند؟
نه، چگونه و از کجا چنین چیزی ممکن است در حالی که مانند ستاره ای است که افق حقیقتش از دسترس مردم و توصیف وصف کنندگان بسی بلندتر است. پس اختیار مردم کجا و امام کجا و عقول مردم کجا و او کجا و مثل و مانند او کجا پیدا شود؟
آیا گمان می کنند که امام را در غیر خاندان رسالت می توان پیدا نمود؟ به خدا که خودشان را فریب داده اند و امر باطل و بیهوده ای را آرزو کرده اند و به نردبان لغزنده ای (یا گردنه بلند و لغزنده ای که قدم در آن می لغزد و به پایین سقوط می کنند) بلا رفتند و خواستند با عقول حیرت زده و ناقص و آراء گمراه کننده خود نصب امام کنند خدا آنان را بکشد به کجا منحرف شدند کار مشکلی را اراده کردند و دروغی (از خود) ساختند و به گمراهی افتادند که با چشم بینا امام را رها کردند و شیطان، کردارهای آنها را در نظرشان جلوه داد و ازراه به در برد در حالی که اهل بصیرت هم بودند (چنانکه خدا فرماید):

و زین لهم الشیطان اعمالهم فصدهم عن السبیل و کانوا مستبصرین (6)
از اختیار خدا و اختیار پیغمبر و خاندانش روگردان شده و به انتخاب خود گرائیدند در صورتی که قرآن آشکارا به آنان می فرماید:

وربک یخلق ما یشاء و یختار ما کان لهم الخیره (7)
و پروردگارت هر چه بخواهد می آفریند و اختیار می کند و اختیار در دست آنها نیست.

و در جایی دیگر می فرماید:

و ما کان للمومن و لا مومنه اذا قضی الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیرة من امرهم (8)
و برای هیچ مرد مومن و زن مومنه ای زمانی که خدا و پیغمبرش چیزی را برای آنان فرمان دادند حق اختیار امری نیست.

و فرموده است:
ما لکم کیف تحکمون، ام لکم کتاب فیه تدرسون. ان لکم فیه لما تخیرون
ام لکم ایمان علینا بالغه إلی یوم القیامه ان لکم لما تحکمون
سلهم ایهم بذلک زعیم؛ ام لهم شرکاء فلیاتوا بشرکائهم ان کانوا صادقین (9)
شما را چه شده است چگونه حکم می کنید؟ یا کتابی دارید که در آن درس می خوانید تا آنچه خواهید برای شما در آن کتاب باشد؟ یا شما با ما تا روز قیامت پیمان محکمی است که هر چه خواستید حکم کنید؟ (ای پیغمبر ما) از آنان بپرس که کدامشان بدان حکم ضامنند؟ آیا برای آنان در این کار شریکانی هست پس گر راست می گویند شریکانشان را بیاورند.

و باز خدا عزوجل فرمود:

افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها؟ (10)
آیا در قرآن تدبر و اندیشه نمی کنند یا مگر بر دلها قفل شده است؟ و یا خداوند بر دلهای آنها مهر زده و آنان قوم بی دانشند؟ و یا:

قالو سمعنا و هم لا یسمعون؛ ان شر الدواب عندالله الصم البکم الذین لا یعقلون؛
و لو علم الله فیهم خیراً لا سمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون (11)
گفتند شنیدیم و در حالی که نمی شنیدند. به حقیقت بدترین جانداران نزد خدا مردم کر و لالند که اندیشه و تعقل نمی کنند و اگر خداوند خیری در وجود آنان می دید به آنها شنوائی می داد و اگر هم شنوائی می داد حتما روگردان شده و اعراض می کردند.

و یا :

قالو سمعنا و عصینا (12)
گفتند شنیدیم و نافرمانی کردیم.
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : امام رضا(علیه السلام) کیست؟!!

امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت هشتم


(بنابراین مقام امامت اختیاری و انتخابی نیست) بلکه فضل خداوند است که به هر کس خواهد می دهد و خداوند صاحب فضل بزرگی است.
بل هو فضل الله یوتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم (13)

پس چگونه جائز باشد که آنان، امام را انتخاب کنند در حالی که امام عالمی است که ساحتش از لوث نادانی مبراست و شبانی است که از رمه روگردان نشود و معدن قدس و طهارت و طاعت و زهد و دانش و عبادت است. دعوت پیغمبر مخصوص اوست و از نسل پاک زهرای بتول است، دودمانش جای طعن و غمزه نیست و هیچ صاحب نسبی (در علو حسب و نسب) بدو نمی رسد.
از قبیله قریش و خاندان هاشم و عترت پیغمبر (صلی الله علیه و آله) و مورد رضای خداوند عزوجل است، شرافت اشراف از اوست و از اولاد عبد مناف است. عملش نمو کننده و حلمش کامل، در امامت قوی و در امور ---------- آگاه است. اطاعتش واجب و به امر خدای عزوجل قائم است، بندگان خدا را خیر خواه و دین خدا را حافظ و نگهبان است.
خداوند پیغمبران و امامان را توفیق داده و از گنجینه علم و حکمت خود آنچه را که دبه یگران نداده به آنها بخشیده است. در نتیجه علم آنان فوق دانش اهل زمانشان بوده است. چنان که خداوند تعالی فرماید:

افمن یهدی الی الحق احق یتبع امن لا یهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون ؟ (14)
آیا کسی را که به سوی حق هدایت می کند شایسته است که پیروی کنند؟ یا کسی را که هدایت پیدا نمی کند؟ مگر این که خود هدایت شود پس شما را چه شده است چگونه حکم می کنید؟

و باز فرموده است:

و من یوت الحکمه فقد اوتی خیراً کثیراً (15)
به هر کسی که حکمت داده شده خیر زیادی داده شده است.

و باز درباره طالوت فرماید:

ان الله اصطفیه علیکم و زاده بسطه فی العلم و الجسم و الله یوتی ملکه من یشاء و الله و اسع علیم (16)
خداوند او را (طاعوت را) بر شما برگزید و به علم و قدرت جسمانی او افزود و خداوند ملکش را به هر که خدا می دهد و خداوند وسعت بخش و دانا است.

و به پیغمبر خود (صلی الله علیه و آله) فرمود:

و انزل الله علیک الکتاب و الحکمه و علمک ما لم تکن تعلم و کان فضل الله علیک عظیماً (17)
و خداوند بر تو کتاب و حکمت نازل کرد و آنچه را که نمی دانستی تعلیم داد و فضل و کرم خداوند بر تو بزرگ است.

و درباره امامان از اهل بیت پیغمبر و عترت و ذریه او (:S (31):) فرمود:

ام یحسدون الناس علی ما اتاهم الله من فضله فقد اتینا ال ابراهیم الکتاب و الحکمه و اتیناهم ملکاً عظیماً
فمنهم من امن به و منهم من صد عنه و کفی بجهنم سعیرا (18)
یا به مردم نسبت بدانچه خداوند از فضل و کرم خود بدانها داده است رشگ می برند، پس یقینا ما خاندان ابراهیم را کتاب و حکمت دادیم و بدانها ملک بزرگی بخشیدیم. پس کسانی از آنها بدان گرویدند و کسانی هم از آن روی گردانیدند و جهنم برای آنان بس افروخته آتشی است.

و بنده ای را که خداوند برای اصلاح امور بندگانش اختیار کند حتما برای انجام آن کار سینه اش را منشرح (باز) سازد و چشمه های حکمت در قلبش جاری کند و دانشی به او الهام کند که پس از آن در پاسخ هیچ سوالی عاجز نماند و از راه صواب منحرف نشود، پس او معصوم و تایید شده (از جانب خدا) است و توفیق یافته و استوار گشته و از هر لغزش و خطائی در امان است، خداوند او را بدین صفات اختصاص داده تا برای بندگانش حجت و بر خلقش شاهد باشد و این فضل و کرم خداوند است که به هر که می خواهد می دهد و خداوند دارای فضل و کرم و بزرگی است.
پس آیا مردم برای اختیار چنین امامی توانائی دارند و یا کسی را که انتخاب کرده اند، این گونه امتیازاتی داشته است که او را پیشوای خود سازند؟ به خانه خدا سوگند که این مردم از حق تجاوز کردند و کتاب خدا را پشت سر گذاشتند. مثل اینکه نمی دانند، در صورتی که هدایت و شفاء در کتاب خدا است، اینها کتاب خدا را کنار گذاشتند و از هوی و هوس خود پیروی کردند و خداوند هم آنها را مذمت نموده و دشمن داشت و تباهشان نمود چنانکه فرماید:

و من اضل ممن اتبع هواه بغیر هدی من الله ان الله لا یهدی القوم الظالمین (19)
چه کسی گمراه تر و ستمکار تر از کسی است که هوی و هوس خود را بدون هدایت خدا پیروی کند، یقیناً خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی کند.

و باز فرمود:
فتعسا لهم و اضل اعمالهم (20)
پس تباهی باد بر آنها و (خداوند) اعمالشان را گم و نابود ساخت.

و باز فرمود:
... کبر مقتا عندالله و عند الذین امنوا کذلک یطبع الله علی کل قلب متکبر جبار (21)
دشمنی بزرگی است در نزد خدا و مومنان، خداوند این چنین بر دل هر گردنکش و متکبری مهر می زند.
وصلی الله علی النبی محمد و آله و سلم تسلیماً کثیراً (22)

با توجه به مفاد بیانات کامل حضرت امام رضا (علیه السلام) این مطلب کاملا روشن می شود که منصب امامت مانند مقام نبوت منشاء الهی دارد و امام نیز باید از جانب خداوند تعیین و به وسیله پیغمبر یا امام قبلی به مردم معرفی شود. چنان که امام اول برابر آیه تبلیغ در غدیر خم به وسیله پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به مردم معرفی و ابلاغ شده است و امامان بعدی را هم علاوه بر اینکه نبی گرامی برابر احادیث موجوده در کتب فریقین با مشخصات کامل تا امام دوازدهم نام برده است هر امامی نیز به امامت امام بعد ازخود نص صریح و قطعی نموده است که ما در فصل آتی به چند نص وارده درباره امامت حضرت رضا (علیه السلام) اشاره می نمائیم.

پاورقی:
1ـ شیعه در اسلام صفحه 109
2ـ سوره بقره آیه 124
3ـ سوره انبیاء آیات 72 و 73
4ـ سوره آل عمران آیه 68
5ـ سوره روم آیه 56
6ـ سوره عنکبوت آیه 38
7ـ سوره قصص آیه 68
8ـ سوره احزاب آیه 36
9ـ سوره قلم آیات 36 تا 41
10ـ سوره محمد آیه 24
11ـ سوره انفال آیات 21 تا 23
12ـ سوره بقره آیه 93
13ـ سوره جمعه آیه 4
14ـ سوره یونس آیه 35
15ـ سوره بقره آیه 259
16ـ سوره بقره آیه 247
17ـ سوره نساء 113
18ـ سوره نساء آیات 53 و 54
19ـ سوره قصص آیه 50
20ـ سوره محمد آیه 8
21ـ سوره غافر آیه 35
22ـ اصول کافی کتاب الحجة باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته ـ عیون اخبار الرضا (علیه السلام) جلد 1 باب 20 ـ أمالی شیخ صدوق مجلس 97
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : امام رضا(علیه السلام) کیست؟!!

امام رضا (علیه السلام) کیست؟ ـ قسمت نهم


صفات ممتاز و ملکوتی امام خود به خود او را برای احراز مقام امامت به مردم معرفی می کند؛ زیرا امام از نظر علم و تقوی و شجاعت و زهد و سایر ملکات نفسانی بر همگان برتری دارد و همین برتری و تفوق او دلیل بر امامت اوست. چنانکه خلیل بن احمد بصری درباره حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) گوید:
احتیاج الکل الیه و استغنائه عن الکل دلیل علی انه امام الکل؛ نیازمندی تمام مردم به او و بی نیازی او از همه مردم دلیل بر این است که او امام همه است .
اما برای اتمام حجت هم تصریحات امام قبلی درباره نصب و لازم و مزید بر علت می باشد که ذیلا به چند فقره از نصوص درباره امامت حضرت رضا (علیه السلام) اشاره می گردد:

1- داود رقی گوید:
به حضرت امام کاظم (علیه السلام) عرض کردم که: قربانت گردم! سن من زیاد شده، دستم را بگیر و از آتش نجاتم ده و بفرمائید که امام و صاحب اختیار ما پس از شما کیست؟ آن حضرت به پسرش ابوالحسن الرضا (علیه السلام) اشاره کرد و فرمود: امام شما پس از من اوست.

2- نعیم قابوسی گوید:
امام موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمود: فرزندم علی بزرگترین اولاد من است و پیش من محبوب ترین آنهاست. با من در جفر نگاه می کند و جز پیغمبر یا وصی او کس دیگری در جفر نگاه نمی کند.

3- محمد بن اسحق بن عمار گوید:
به حضرت امام کاظم (علیه السلام) عرض کردم: آیا مرا به کسی که دین خود را از او یاد بگیرم راهنمائی نمی کنید؟ فرمود: (آن کس را که تو خواهی) این پسرم علی است.

4- زیاد بن مروان قندی که از جماعت واقیه (1) بود، گوید:
من خدمت ابی ابراهیم (امام هفتم) رسیدم. در آن موقع پسرش ابوالحسن (حضرت رضا علیه السلام) در نزد او بود. فرمود: یا زیاد این فرزند من است کنتاب او کتاب من و سخن او سخن من و فرستاده او فرستاده من است و هر چه او گوید همان حق است.

5- مخزومی که نسبش از جانب مادر به جعفر بن ابیطالب می رسد گفت:
حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) کسی را نزد ما فرستاد و ما را گرد آورد آنگاه فرمود: آیا می دانید برای چه شما را خواستم؟ عرض کردیم: نه! فرمود: گواه باشد که این پسرم وصی من و متصدی امر و جانشینم پس از من خواهد بود هر که از من طلبی دارد از این بگیرد و هر کس وعده ای از من دارد از او بخواهد و هر که از دیدن خود من چاره ای ندارد با من مکاتبه کند.

6- داود بن سلیمان گوید:
به حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) عرض کردم: من می ترسم حادثه ای پیش آید و دیگر شما را نبینم پس مرا اطلاع دهید که امام پس از شما کیست؟ فرمود: پسر فلان یعنی ابوالحسن علی بن موسی الرضا (علیه السلام).

7- نصر بن قابوس گوید:
به حضرت ابی ابراهیم موسی کاظم (علیه السلام) عرض کردم که من ازپدرت (امام صادق علیه السلام) پرسیدم که امام پس از شما کیست به من فرمود که آن امام شمائید و چون آن حضرت رحلت فرمود مردم پراکنده شدند ولی من و یارانم به شما معتقد شدیم. اکنون هم شما امام پس از خود را به من معرفی کنید فرمود: فلانی (اشاره به علی بن موسی الرضا علیه السلام).

8- داود بن زربی گوید:
مالی به خدمت موسی بن جعفر (علیه السلام) آوردم و آن حضرت مقداری از آن را برداشت و باقی را باز گذاشت. عرض کردم: خدا کار تو را اصلاح فرماید چرا مقداری از نزد من گذاشتی؟ فرمود: صاحب امر آن را از تو مطالبه می کند چون خبر شهادت آن جناب رسید. حضرت ابوالحسن الرضا (علیه السلام) نزد من فرستاد و آن مال را مطالبه فرمود و من هم تحویلش دادم.

9- حسین بن بشیر گوید:
موسی بن جعفر (علیه السلام) فرزند خود، علی را بر ما امام قرارداد همچنان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در غدیر خم، امیرالمومنین (علیه السلام) را امام قرارداد. آنگاه فرمود: ای اهل مدینه (یا اینکه فرمود ای اهل محل) این وصی من است بعد از من.

10-مفضل بن عمر گوید:
بر امام موسی بن جعفر (علیه السلام) وارد شدم در حالی که فرزندش علی در کنارش بود و او را می بوسید و بر شانه خود می گذاشت و می فرمود: چقدر پاک و طاهر است خلقت تو و چقدر ظاهر است فضل تو! عرض کردم: قربانت گردم از این طفل محبتی در قلب من قرار گرفت که از برای احدی جز شما قرار نگرفته بود. حضرت فرمود: ای مفضل! منزلت این (فرزند) در نزد من مانند منزلت من در پیش پدرم است و ما ذریه ای هستیم که بعضی از بعض دیگریم و پروردگار به این مطلب شنوا و داناست. عرض کردم: آیا این طفل پس از شما صاحب امر است؟ فرمود: بلی ؛ هر کس او را اطاعت کند نجات یابد و هر که مخالف او کند کافر گردد.

نصوص وارده درباره امامت حضرت رضا (علیه السلام) بسیار بیش از اینها است و احادیث طولانی در این مورد در کتاب های اخبار و احادیث وارد شده است که ما فقط به ذکر نصوص ده گانه بالا اکتفا کردیم. (2)
چون زندگانی ---------- امام رضا (علیه السلام) در زمان مامون به وقوع پیوسته و به دعوت او از مدینه به سوی خراسان حرکت و در سناباد طوس (مشهد فعلی) مسموم و شهید شده است، ما پیش از ورود به شرح ماوقع قبلا علل و موجباتی را که مولد چنین حوادثی بوده است طی چند فصل آینده بررسی نموده وسپس در بخش سوم به موضوع مورد بحث اشاره می نمائیم.

پاورقی:
1ـ واقیفه جماعتی بودند که امامت را در امام موسی کاظم (علیه السلام) توقف دادند و او را مهدی موعود نامیدند و گفتند که نمرده است و برخی از آنها نیز منکر امامت حضرت رضا (علیه السلام) شدند و علت این بود که مقداری از اموال به دستور امام هفتم در موقعی که در زندان هارون به سر می برد در دست آنان بود و آنها پس از رحلت امام هفتم برای تصاحب اموال مزبور و برای اینکه آن را به امام بعدی تحویل ندهند امامت حضرت رضا (علیه السلام) را انکار نمودند.
2ـ اصول کافی جلد 1 کتاب الحجه - ارشاد شیخ مفید جلد 2 باب العشرین فصل 1 – عیون اخبار الرضا (علیه السلام) جلد 1 – ترجمه اعلام الوری صفحات 425 و 426 – مسند الامام الرضا (علیه السلام) جلد 1 صفحه 18 تا 37​
 
بالا