♦*♦*♦*♦ شعر خیـــــــــــلی قشنگ کودکانه- مهربان تر از پــــــــدر♦*♦*♦*♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
ba1869.jpg




باز از علی بگو

قصه ای قشنگ و راست
قصه ی کسی که خود
قصه است و ماجرا

از کسی بگو که بود
مهربان تر از پدر
می شد از غم یتیم
چشم او ز گریه تر

از کسی بگو که بود

مثل آفتاب،گرم
مثل آب، عزیز و پاک
مثل گل، لطیف و نرم

از کسی که قصه اش

بهترین قصه هاست
خوش به حال ما که او
اولین امام ماست

آه قلب کوچکم

پر شد از هوای او
تا نرفته ام به خواب
باز هم بگو بگو


:53:

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
20110731135658803_2.jpg






یه بچه بود تو کوفه یتیم و خیلی تنها
نشسته بود یه گوشه جدا بود از بچه ها


مردم شهر کوفه توجهی نداشتن
بچه ی بی بابا رو تو غصه جا گذاشتن


امام علی که اومد بچه ی تنها رو دید
روی سرش با خنده دست نوازش کشید


امام مهربون گفت چرا اینجا نشستی
چرا نیستی تو بازی مگه غریبه هستی


با گریه گفت یتیمم تو بازی رام نمیدن
برای من بچه ها خط و نشون کشیدن


دست یتیم و گرفت رفت وسط بچه ها
گفت همتون ببینید این بچه داره بابا


از این به بعد بدونید من باباشم همیشه
با بچه ی من حالا کی حاضره دوست بشه


بچه ها وقتی دیدن امام علی شد باباش
حلقه زدن دور او همه شدن دوست باهاش



:53:

 
بالا