آشنایی با علم رجال
رجال دانشی است كه به معرفی راویان و صفاتی كه در پذیرش، یا عدم پذیرش راویان نقش دارد ـ نظیر ایمان و عدالت ـ می پردازد و از چگونگی توثیق و جرح راویان و راه های رفع تعارض میان جرح و تعدیل سخن به میان می آورد.
می دانیم كه روایات معصومین همراه با سند به دست ما رسیده است. مقصود از سند سلسله ای از راویان است كه به ترتیب دوره های تاریخی هر یك از آنان آن روایت معصوم را برای دیگری نقل كرده است. به عنوان مثال در كتاب كافی به چنین روایتی بر می خوریم:
محمد بن یحیی، عن محمد بن عبد الجبار، عن محمد بن اسماعیل، عن علیّ بن النعمان، عن ابن مسكان، عن ابی بصیر، عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قال لی: یا أبا محمد ! انّ الله عزّ و جلّ لم یعط الانبیاء شیئاً إلا و قد اعطاه محمّداً صلی الله علیه و آله؛ ای ابابصیر خداوند عزوجل به پیامبران چیزی نداد مگر آن كه آن را به محمد صلی الله علیه و آله ارزانی داشت[1].
در این روایت كه مربوط به كتاب حجت و از جمله روایات مربوط به عقائد است، نام شش راوی برده شده كه به ترتیب روایت مزبور را از امام صادق علیه السلام نقل كرده اند. این شش تن عبارتند از: محمد بن یحیی، محمد بن عبدالجبار، محمّد بن اسماعیل، علیّ بن نعمان، ابن مسكان، ابوبصیر. پیداست كه مرحوم كلینی ( م 329 ) از محدثان سده چهارم تا عصر امام صادق علیه السلام ـ یعنی سال های 114 تا 148 هجری ـ[2] بیش از 150 فاصله داشته است.
بنابر این قطعاً او این روایت را از طریق راویان پیش از خود شنیده، یا به یكی از طرق دیگر تحمل، دریافت كرده و برای ما نقل نموده است.
اگر او نام این راویان و سلسله سند را ذكر نمی كرد، ما راه تحقیق مناسبی برای دستیابی به اطمینانی آرام بخش كه صدور روایت از امام علیه السلام را اثبات كند، نداشتیم، مگر آن كه با خود می گفتیم كه كلینی از محدثان بزرگ و محتاط است و لابد خود از راویان پیشین شنیده كه برای ما نقل كرده است. افزون بر آن كه این اندیشه ما را به اطمینان كافی نمی رساند، محذور دیگری در برداشت و آن این كه شاید او در قضاوت درباره عدالت، وثاقت و ایمان راویان دچار اشتباه شده باشد. ذكر نام راویان و سلسله سند، این امكان را برای ما فراهم می سازد كه از منظر اجتهادی و مبانی نظری خود شرائط راویان را مورد بررسی قرار دهیم.