♦•♦ نذر یک ارایشگر (طنز)♦•♦

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

در یکی از شهرهای آمریکا، آرایشگری زندگی می کرد که سال ها بچه دار نمیشد.
او نذر کرد که اگر بچه دار شود، تا یک ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح کند.
بالاخره خدا خواست و او بچه دار شد!
روز اول یک شیرینی فروش وارد مغازه شد. پس از پایان کار، هنگامی که قناد خواست پول بدهد،
آرایشگر ماجرا را به او گفت.
فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازهاش را باز کند، یک جعبه بزرگ
شیرینی و یک کارت تبریک و تشکر از طرف قناد دم در بود.
روز دوم یک گل فروش به او مراجعه کرد و هنگامی که خواست حساب کند، آرایشگر ماجرا را به او گفت.
فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند، یک دسته گل بزرگ و یک کارت تبریک
و تشکر از طرف گل فروش دم در بود.
روز سوم یک مهندس ایرانی به او مراجعه کرد. در پایان آرایشگر ماجرا را به او گفت
و از گرفتن پول امتناع کرد.
فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه اش را باز کند،
دید صبح اول وقت چهل تا ایرانی، همه سوار بر ماشین های آخرین مدل،
دم در سلمانی صف کشیده بودند و غر می زدند که پس این مردک چرا مغازه اش را باز نمیکند
:p
 
بالا