از امام صادق علیه السلام در مورد طفل پرسیدم که چرا بدون علت میخندد یا بدون درد میگرید؟

رفیق امام زمان (عج)

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ‏ :سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الطِّفْلِ‏ يَضْحَكُ‏ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ وَ يَبْكِي مِنْ غَيْرِ أَلَمٍ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ مَا مِنْ طِفْلٍ إِلَّا وَ هُوَ يَرَى الْإِمَامَ وَ يُنَاجِيهِ فَبُكَاؤُهُ لِغَيْبَةِ الْإِمَامِ عَنْهُ وَ ضَحِكُهُ إِذَا أَقْبَلَ عَلَيْهِ حَتَّى إِذَا أُطْلِقَ لِسَانُهُ أُغْلِقَ ذَلِكَ الْبَابُ عَنْهُ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالنِّسْيَان

مفضل میگوید: از امام صادق علیه السلام در مورد طفل پرسیدم که چرا بدون علت میخندد یا بدون درد میگرید؟
فرمودند: ای مفضل! هیچ طفلی نیست مگر اینکه امام را میبیند و با ایشان نجوا میکند.
علت گریهاش غایب شدن امام از اوست و علت خندهاش رو آوردن امام به اوست.
و وقتی زبانش به سخن باز شد این باب بر او بسته میشود و بر قلبش مُهر فراموشی زده میشود.

(یعنی این ماجرا را از یاد می برد)
(علل الشرایع ج2 ص584)



0.057825001362481991_taknaz_ir.gif


:53:سلام خدمت صاحب انجمن حضرت مهـــــــــــــــــــــــدی عزیز و بزرگوار و خیلی خیلی مهربون و دوستداران ایشون:53:
دوستان و داداش مفــــــــــرد عزیز(عزیز به معنای احترام،لطفا جو ندین) اینجا یه سوال خیلی مهمی واسم پیش اومده که همون شبهه به حساب میاد واسه همینم این مطلب جالب رو اینجا پست کردم تا به شبهه ی بنده ی کمترین جوابی داده بشه قانع کننده، چرا وقتی بچه تازه زبون باز میکنه و دیگه میتونه حرف بزنه هیچ چی یادش نمیاد؟؟؟؟دلیلش چیه که
خدا به بچه های نوزاد یا حالا یکم بزرگتر فقط تا زمانیکه نمیتونن حرف بزنن بعضی از اسرار خودشو نشون میده؟؟؟؟چرا وقتی بچه به حرف میاد دیگه چیزی از دنیای ماورائی ای که خدا وقتی نی نی بوده نشونش داده یادش نمیاد و به قول آقای عزیزم امام جعفر صادق عزیزم(که هر چیو من دوس داشتم بدونم بهم گفته:x) همه چیو فراموش میکنه و هرگز یادش نمیاد که امام زمانشو دیده؟؟؟؟؟؟؟آخه چرا؟؟؟؟؟حتما یه حکمت بزرگ و جالبی داره که ما مث خیلی موضوعات دیگه ازش بی خبریم!
!!:63: در ضمن این عالم زرع که شنیدیم ینی چی؟؟؟منظورم اینه که
تو عالم زرع خدای یکتای عزیزم همه ی آینده ی منو بهم نشون داده حتی ریزترین مسائلی که واسم اتفاق میفته رو هم بهم نشون داده! و حتی زمان مرگم و اینکه چه جوری خواهم مرد رو هم بهم نشون داده اما پس چرا یادم نمیاد؟؟؟ و فقط بعضی وقتا تو یه شرایطی قرار میگیرم به خودم میگم اِاِاِ من این صحنه رو یه بار دیگم دیده بودم که!!!!!!!
و میفهمم اینم یکی از اسراری بوده که خداجونم بهم نشون داده بود!!! چرا همه چیزو یادم نمیاد؟؟؟؟؟؟؟؟
انگار که فراموشی طولانی مدت گرفتم و هیچ چی یادم نمیاد از آیندم!!!! و یه سوال دیگه: اینکه
چرا همیشه درست بــــــــــعد از اینکه یه اتفاقی میفته، برمیگردم میگم اِ منکه این صحنه رو قبلا تو عالم زرع دیده بودم؟؟؟چرا قبلش اینو یادم نمیاد که قراره دو دقیقه دیگه چی بشه!!!؟؟؟؟
اینجوری میشم یه پیشگوی دقیق!!!:D
دادااااااااااااااااااش
مفــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــرد و همه ی شما دوستانی که درباره ی سوالام نظری دارین حتما حتما جواب منو بدین، خوشحال میشم جوابمو بگیرم...با تشکر:gol:
 

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
چرا وقتی بچه تازه زبون باز میکنه و دیگه میتونه حرف بزنه هیچ چی یادش نمیاد؟؟؟؟دلیلش چیه که
خدا به بچه های نوزاد یا حالا یکم بزرگتر فقط تا زمانیکه نمیتونن حرف بزنن بعضی از اسرار خودشو نشون میده؟؟؟؟چرا وقتی بچه به حرف میاد دیگه چیزی از دنیای ماورائی ای که خدا وقتی نی نی بوده نشونش داده یادش نمیاد و به قول آقای عزیزم امام جعفر صادق عزیزم(که هر چیو من دوس داشتم بدونم بهم گفته) همه چیو فراموش میکنه و هرگز یادش نمیاد که امام زمانشو دیده؟؟؟؟؟؟؟آخه چرا؟؟؟؟؟حتما یه حکمت بزرگ و جالبی داره که ما مث خیلی موضوعات دیگه ازش بی خبریم!
!!


سلام و عرض ادب
در مورد فراموش کردن خاطرات و اتفاقاتی که در سنین پایین و نوزادی رخ میدهد نظریه محققان این است که :
محققان دلیل فراموش کردن خاطرات ایام کودکی را رشد سریع سلولهای حافظه انسان را مقصر دانسته اند.
به گفته این محققان، رشد سریع این سلولها در سالهای ابتدایی زندگی بدین معنی است که ارتباطات اصلی بین سلولهای موجود تخریب میشوند و در نتیجه بازیابی حافظه ذخیره شده در آنها غیرممکن خواهد شد.
در مقابل، ارتباطات درون مغز بچه های با سن بالاتر و بزرگسالان از ثبات بیشتری برخوردار بوده که منجر به ذخیره کامل حافظه در آنها میشود.
ادامه سوالاتتون در ادامه میاد .
 

رفیق امام زمان (عج)

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
سلام و عرض ادب
در مورد فراموش کردن خاطرات و اتفاقاتی که در سنین پایین و نوزادی رخ میدهد نظریه محققان این است که :
محققان دلیل فراموش کردن خاطرات ایام کودکی را رشد سریع سلولهای حافظه انسان را مقصر دانسته اند.
به گفته این محققان، رشد سریع این سلولها در سالهای ابتدایی زندگی بدین معنی است که ارتباطات اصلی بین سلولهای موجود تخریب میشوند و در نتیجه بازیابی حافظه ذخیره شده در آنها غیرممکن خواهد شد.
در مقابل، ارتباطات درون مغز بچه های با سن بالاتر و بزرگسالان از ثبات بیشتری برخوردار بوده که منجر به ذخیره کامل حافظه در آنها میشود.
ادامه سوالاتتون در ادامه میاد .
سلام داداش، ینی همش به خاطر سلولای مغز بچه است که یادش میره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من فک میکردم ماوراییه
 

ایرانی اسلامی

کاربر حرفه ای
"کاربر *ویژه*"
به نظر من صد در صد یه دلیل دیگه هم پشت این قضیه هستش. اما اون قسمتی که مربوط به عالم زر میشه فکر می کنم همون عالم مثال باشه.ولی تنها توی اون عالم یادمون نمیاد بلکه مثلا یه خواب می بینیم و بعد برامون تو واقعیت اتفاق می افته و این یعنی رویای صادقه.یعنی تنها اتفاقات اینده رو توعالم زر نمی بینیم بلکه ممکنه تو خواب هم ببینیم.
 

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
در ضمن این عالم ذر که شنیدیم یعنی چی؟؟؟

خداوند متعال در مورد عالم ذر در قران اینچنین میفرماید:
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ (1)

ترجمه : به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:1: آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند: آری، گواهی میدهیم. (اما چرا خداوند چنین پیمانی گرفت؟) برای اینکه در روز رستاخیز نگوئید ما از این (توحید) بی خبر بودیم.

عالم ذر کجاست و چگونه بوده است ؟
عالم ذر یا عالم میثاق عبارت از زمان، مرحله، صحنه، موطن و یا جهانى قبل این جهان است که خداوند متعال تمام انسایى را که از صلب حضرت آدم علیه السلام مى‏ باشند به صورت زرّات ریزى خارج نموده و بعد از تعلق ارواح به آن ذرات، از آنان میثاق و عهد بر ربوبیت خویش و نبوت انبیاى الهى و ولایت ائمه‏ ى معصومین :S (31): را اخذ فرموده است.

ــــــــــــــــــــــــــــ
1:سوره مبارکه اعراف ایه 172
 

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
چرا از عالم ذر چیزی یادمون نیست ؟؟

در مورد چگونگی عالم ذر و اینکه چرا چیزی یادمان نمانده و خاطره ای از اون روز نداریم دو نظریه است که طبق این دو نظریه دلیل فراموشی هم برداشت میشه :


نظریه اول : عالم ذرّ، عالمی غیر از عالم کنونی در برخی از روایات اشاره به عالمی با عنوان عالم ذرّ شده که مقصود از آن غیر از عالم کنونی ما است.به عنوان نمونه روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده که میفرماید:

إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّیَّةَ آدَمَ ع مِنْ ظَهْرِهِ ... قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآِدَمَ انْظُرْ مَا ذَا تَرَی قَالَ فَنَظَرَ آدَمُ ع إِلَی ذُرِّیَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ قَالَ آدَمُ ع یَا رَبِّ مَا أَکْثَرَ ذُرِّیَّتِی. (1)

آنگاه که خداوند، نژاد آدم را از پشتش بر آورد تا از آنها پیمان گیرد ... به آدم فرمود: بنگر چه میبینی؟ آدم به نژاد خود نگاه کرد که مورچه وار فضای آسمان را پُر کردند. گفت: پروردگارا، وه چه بسیار است نژاد من.
(با توجه به این روایت چهار نظریه مطرح میشه که به خاطر اختصار ذکر نشد )
با توجه به نظریه این گروه گاه انسان با گذر زمان، حوادث بسیاری را فراموش میکند اما محتوای اصلی آن را به خاطر میسپارد. بنابراین مهم، به یاد آوردن محتوای اصلی آن حادثه است نه جزئیات و ریزه کاریهای آن. همانند کسی که میداند جملهای را از کسی شنیده اما به یاد نمیآورد که آن را در کجا و از زبان چه کسی دریافت کرده است. بنابراین برای حادثهای که پیش از عالم کنونی ما و در دورانی بسیار غریب رخ داده، همین اندازه کافی است که محتوای اصلی آن یعنی گرایش به پرستش پروردگار، در یاد مردم باقی بماند.

بنابراین بسیار عادی است که همه ما حادثهای را که در عالمی پیش از آمدن به این دنیا رخ داده را فراموش کنیم اما محتوای پر اهمیت آن را در ضمیر خود نگاه داریم.

نظریه دوم : اقرار به توحید با زبان آفرینش و یا زبان حال است. برخی از روایات دلالت بر این نکته دارد که اقرار به توحید پرودگار با آفرینش انسان در یک زمان رخ داده است. یکی از یاران امام صادق علیه السلام میگوید که از حضرت در مورد آیه «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ علیها (2)
(فطرت الهی است که خداوند، مردم را بر اساس آن آفریده) پرسیدم که این فطرت چیست؟ امام صادق علیه السلام پاسخ داد:

هِیَ الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْکَافِر. (3)

آن فطرت، اسلام است که خدا مردم را هنگامی که از آنها پیمان گرفت بر یگانه پرستی آفرید. آنگاه که خدا به آنها گفت: «مگر من پروردگار شما نیستم؟
و در آن مؤمن و کافر هر دو بودند.»

در پی چنین روایاتی برخی معتقدند که مقصود از عالم ذرّ، عالم استعدادها است و اقرار به وجود خدا نیز به زبان تکوین و آفرینش در عالم جنینی رخ داده است. چراکه خداوند، حقیقت توحید را هم در نهاد انسان به صورت یک حس درونی ذاتی و هم در عقل و خرد او به صورت یک حقیقت خود آگاه قرار داده است.
برخی دیگر نیز با بیانی شبیه به این معتقدند که اساسا این گفتگو، با زبان معمول صورت نگرفته و به اصطلاح، سخنی است با زبان حال نه با زبان مقال. اینگونه تعبیرها در گفتگوهای روزانه نیز کم نیست مثلا میگوییم: (رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون) یا میگوییم: (چشمان به هم ریخته او میگوید دیشب به خواب نرفته است.) (4)

پاسخ متناسب با نظریه دوم: نظر این گروه این است که اقرار و شهادت به وجود پروردگار که در این آیه آمده به صورت زبانی نبوده است. بلکه با زبان حال و یا با زبان آفرینش شکل گرفته و مصداق خارجی ندارد. بنابراین پرسش مذکور (چرا هیچ کس چنین مسأله ای را به خاطر نمیآورد) حل خواهد شد. چراکه بنا بر این دیدگاه هیچ جریانی در خارج و عالم واقع رخ نداده که ما بخواهیم آن را به یاد بیاوریم.
ـــــــــــــــــ
1:الکافی، ج 2، ص 9
2:سوره روم، آیه 30

3:الکافی، ج 2، ص 12
4:تفسیر نمونه، ج 7، ص 7


 
بالا