♦•♦ جانبـــــــــــــاز ♦•♦

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

1339758825711388_large.jpg




چه گفتی با آقایمان که ما محرمش نبودیم؟
نکند که از ما گله کرده باشی
نکند که از روزگاری گفته باشی که ما را با خود برده است
نکند که...

امروز خیلی خوشحال شدی، مرد
تو بودی و حضرت ماه
و غیرت دستهایی که در این روزگار بی غیرتی
طاقت اخمی بر صورت آقایش ندارد


امروز تو میخندی
و من های های گریه می کنم ...


 

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
آقا اجازه ؟ شعر من هست آب بابا
یادش بخیر... من ، کودکی و تاب ، بابا...

آقا اجازه ؟ درد دلهایم زیاد است
مادر نشسته گوشه ای بیتاب ، بابا

بر روی تختش ، خس خس سینه و دردی...
من هم صدایش میزنم... با... ، باب... ، بابا...

آقا اجازه ؟ درسها را خوب حفظم
درسی که یادم هست از خوناب ، بابا

آقا اجازه ؟ ((ش)) شبیه شیمیایی...
راهی این جنت شد از این باب ، بابا

آقا اجازه ؟ ((د)) شبیه یک دلاور
چیزی که مانده از تنش یک قاب ، بابا...

جانباز تمثال وفاداریست آقا
بهر شهادت می شود بی خواب . بابا...

زخم تنش در آسمان چون آفتاب است
شب ها همیشه می شود مهتاب . بابا...

زخمی ترین شعرم فدای تار مویش
با هر دمش دریا شود گرداب . بابا...

آقا اجازه دست هایم درد دارد
از این جریمه های سخت آب بابا...


 

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
1390122823144a9de.jpg




«محمدتقی! میشنوی آقاجون؟
میشنوی عزیز؟
میشنوی؟
در آستانهی بهشت، دم در بهشت، بین دنیا و بهشت قرار داری شما؛
خوشا به حالت...»

 

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

راه میرود
سرفه میكند

پلك میزند
سرفه میكند

تكیه میدهد
سرفه میكند

سرفه میكند
سرفه میكند
ایستاده مرده است

لحظه ای
هزار بار
تكه تكه
او
شهید میشود ...

 

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"


1800-2897.jpg

[FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT]

[FONT=courier new,courier,monospace]اتل متل یه بابا...[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace]یه بابای شکسته...[/FONT]
[FONT=courier new,courier,monospace] خیلی پهلوون ولی...
نحیف و زار و خسته...[/FONT]



 

*Helma*

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
si6yWOh_500.jpg


ای آینه ! ساغر تو هر چند شکست
خورشید ز نور چشمهایت شده مست
ساقی شدهای مثل ابالفضل رشید
با دست قلم شده بگیر از ما دست

 
بالا