چگونگی شهادت امام حسن عسگری علیه السلام

sabura1376

کاربر جدید
"منجی دوازدهمی"

n00299462-b.jpg


در مدّت كوتاه امامت امام حسن عسكرى (ع) آن امام همام هرگز از آزار و اذيّت خليفه‏ هاى وقت در امان نبود، در روزگار معتز او كوشيد تا امام را در بند كرده و شهيد كند، ليكن عمر او كفاف نداد و سرانجام از دنيا رفت.

آنگاه روزگار مهتدى فرا رسيد، او نيز از آزار و اذيّت امام كوتاهى نكرد و حتّى قصد داشت امام را به شهادت برساند، امّا به دعا و تضرّع امام، او نيز به درك واصل شد و اين نيّت را به گور برد.

سرانجام معتمد به خلافت رسيد، او نيز مانند اسلاف خود امام را تحت آزار و اذيّت قرار داد و آن حضرت را به زندان انداخت و او را با زهر جفا مسموم نمود، در اثر آن زهر امام در بستر بيمارى افتاد، در حالى كه فقط ۲۸ سال از سنّ مبارك آن حضرت مى‏ گذشت، خليفه جبّار پنج نفر از افراد مورد وثوق خود را به عنوان مراقب در كنار حضرت گماشته بود و عدّه ‏اى پزشك را نيز طلبيده بود كه شبانه روز حضرت را تحت نظر داشته باشند تا به اين وسيله بتوانند خود را از اتّهام ترور و مسموم كردن حضرت‏مبرّى كند و به علاوه بفهمد جانشين آن امام كيست، چون احاديثى كه از پيامبر (ص) و ساير ائمه نقل شده بود حاوى آن بود كه مهدى دوازدهمين جانشين پيامبر (ص) فرزند حسن است و نمى ‏ميرد تا وقتى كه سراسر جهان را پر از عدل و داد كند، به همين دليل هم بود كه امام عسكرى تولّد فرزند خود را از چشم همه مردم به جز شيعيان خاصّ خويش مخفى نگه داشته بود.

آفتاب امامت در حال غروب بود و خداوند مقدّر كرده بود پس از اين خورشيد درخشان امامت از پس ابرهاى غيبت نور افشانى كند، لذا امام حسن (ع) قبل از شهادت بر دو مطلب وصيّت نمود:
۱) تأكيد بر شناخت غيبت و بيعت گرفتن از شيعيان خاصّ براى امام زمان (عج).
۲) تحكيم كردن اساس مرجعيّت دينى.

سرانجام در هشتم ربيع الاوّل سال ۲۶۰ هجرى قمرى، امام حسن عسكرى (ع) در عنفوان جوانى و در اوج مظلوميت به زهر كين به شهادت رسيد و خبر اين واقعه جانگداز شهر سامرا را در ماتم و اندوه فرو برد، بازارها تعطيل شد و مردم عاشقانه به سوى منزل امام شتافتند تا پيكر پاك آن حضرت را تشييع كنند.

مردم داغدار مضطرب بوده و نمى ‏دانستند چه كسى بر امام نماز خواهد خواند، جعفر كذّاب، برادر امام پيش آمد تا بر بدن امام نماز بگذارد، ناگهان از زاويه منزل كودكى ۵ ساله كه سيمايش چون خورشيد مى‏ درخشيد، بيرون آمد و بسوى پيكر امام رفت، عمو را كنار زد و خود را جانشين پدر معرفى نمود، آنگاه در برابر چشمهاى حيرتزده مردم و مأموران خليفه كه همگى بهت زده بر جاى خود ميخكوب شده بودند، در برابر پيكر پدر به نماز ايستاد و بلافاصله پس از نماز همان طور كه ناگهان ظاهر شده بود، ناگهان از ديده‏ ها غايب شد، سلام خدا بر او و پدران اطهرش.

منبع:قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى)، ص850و851.




 
بالا