مهم ولایت خدا یا ولایت معصومین ؟؟؟

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
سوال :
قرآن تصریح دارد که هر کس جز خدا «ولیّ» بگیرد، جایگاهش جهنم است و حال آن که شیعیان معصومین را «اولیاء الله» میدانند! به این تناقض چگونه پاسخ داده میشود.
پاسخ :
تناقض به هنگام تفکیک و یا مثله کردن آیات و ایمان به بعضی و کفر (پوشاندن) بعضی دیگر پیش میآید، وگرنه در قرآن کریم تناقضی وجود ندارد. هیچ گاه نباید کسی (موافق یا مخالف)، در مقام تحقیق و بررسی در آیات قرآن کریم، بر اساس میل، کشش، هوای نفس و پیش داوری، آیات کریمه را مورد مطالعه قرار دهد.

  • کلمه «ولایت» معانی متفاوتی دارد. واژه «ولايت» و مشتقات آن يعنی ولی، مولی، تولی، همه از يك ماده است. ريشه همه آنها ولايت است. صفت مشبهه اش ولی میشود. جمع آن اولياء است. فعلش هم تولی میباشد.

کلمه یا اسم «ولی» گاه در مورد حق تعالی به کار رفته است، چنان چه میفرماید: الله ولی مؤمنان است. گاه به صورت جمع، در مورد طواغیت به کار رفته است، چنان چه میفرماید: اولیا کفار، طواغیت هستند اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ ... الَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ. در هر دو صورت فوق، این کلمه به معنای «آقا، سرور و صاحب اختیار» میباشد. و تصریح دارد که مؤمن الله را صاحب اختیار خود میداند، اما کفار خودشان ولایت و سلطه ی شیطان را قبول میکنند إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ- گاه به معنای بزرگی و زیر نفوذ داشتن و سرپرستی است، چنان چه میفرماید بعضی از مؤمنین، اولیای بعضی دیگر هستند و بعضی از کفار و منافقین نیز اولیای بعضی دیگر هستند - گاه این کلمه به معنای پشتیبان، ناصر و مددکار به کار رفته است، چنان چه میفرماید سرپرست، پشتیبان و ناصر مؤمنین الله جلّ جلاله است، اما کفار مولایی ندارند که بتواند آنها را یاری کند: ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَأَنَّ الْكَافِرِينَ لَا مَوْلَى لَهُمْ. اما گاه این کلمه به معنای دوستی به کار رفته است و به بندگان نیز نسبت داده شده است، چنان چه میفرماید، دوستان خدا خوف و حزنی نخواهند داشت. أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ

  • بدیهی است که در تمامی معانی، هر کس به غیر از الله جلّ جلاله (من دون الله)، کسی یا چیزی را آقا، سرور، سرپرست، ناصر، پشتیبان و دوست (غایت محبت = محبوب حقیقی) و ... بگیرد، به او کفر ورزیده است و هر جایگزینی یا همراهی برای او فرض کند، مبتلا به شرک گردیده است. اما باید بدانیم که تحقق «ولایت الله» و یا گرفتن اولیایی «مِن دونِ الله» یعنی چه؟

  • اما همان خدایی که این آیات ولایی را نازل نموده و به ما درس توحید داده است، خودش فرموده از رسول من اطاعت کنید که اطاعت او اطاعت من است: مَّنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ یعنی: هر کس اطاعت رسول نماید، محققاً او اطاعت خدا کرده است. و فرمود از «اولی الامر» اطاعت کنید.

همان خدایی که خود را «ولیّ» مؤمنان میخواند و پذیرش هر ولایتی «من دون الله» را مستوجب هلاکت معرفی میکند، خودش امر به اطاعت از «اولی الامر» نمود و قابل توجه این که به صورت جمع میفرماید، یعنی نمی فرماید، «ولی امر» بلکه میفرماید «وَأُوْلِي الأَمْرِ»، یعنی به غیر از رسول صلوات الله علیه و آله، صاحبان ولایتی از جانب خداوند متعال وجود دارند که اطاعت از آنان، اطاعت خداست و واجب است:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا (النساء، 59)

ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيك‏ فرجام‏تر است.

دقت شود که معنی ولایت اولی الامر در آیه، صرفاً دوستی نمی باشد، بلکه «سروری و صاحب اختیاریی است، چرا که بحث از اطاعت است.

حال ما چه بگوییم، موحدتر از خدا شده و بگوییم که خیر، ما این ولایت «اولی الامر» را قبول نداریم، خلاف توحید است؟! آیا میخواهند [العیاذ بالله] به خداوند متعال درس توحید بدهند؟!


  • همین آیه نشان میدهد که «ولایت»، یک امر جاری است. اگر این ولایت الهی باشد، مثل آب و مثل «نور» میماند که به هر جا جاری و ساطع گردد، آنجا را آباد و روشن میکند و اگر ولایت شیطانی و طاغوتی باشد نیز جاری است، اما مثل مواد مذاب آتشفشان میماند و به هر کجا جاری شود، آنجا را به آتش میکشد و میسوزاند؛ لذا فرمود:

اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
(البقره، 256)

ترجمه: خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‏اند، آنان را از تاريكیها به سوى روشنايى به در مى‏برد و[لى] كسانى كه كفر ورزيده‏اند سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكیها به در مى‏برند؛ آنان اهل آتشند كه خود در آن جاودانند.

*** بدیهی است که هر امری که جاری باشد، «مَجرا» میخواهد و مُجری دارد. مجرای نور فیزیکی، فضاست - مجرای آب رودخانه است و مجرای «ولایت الهی» نیز اولیای الهی میباشند.

  • از این رو اگر کسی به بهانه توحید مدعی شود که من ولایت الله جلّ جلاله را قبول دارم، اما ولایت رسولش را قبول ندارم، در واقع از همان ابتدا ولایت الله جل جلاله را قبول نداشته است:

وَمَن يُشَاقِقِ الرَّسُولَ مِن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدَى وَيَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مَا تَوَلَّى وَنُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِيرًا (النساء، 115)

ترجمه: و هر كه پس از آنكه راه هدايت بر او روشن شد با فرستاده (رسول) ما مخالفت و دشمنى نمايد و پيروى از راهى غير راه مؤمنين كند، او را به آن سو كه رو كرده بگردانيم و در جهنم وارد كنيم و حرارتش را به او بچشانيم، و آن بد جاى بازگشتى است.

هم چنین هر کس مدعی شود که من ولایت خدا و ولایت رسولش صلوات الله علیه و آله را قبول دارم، اما به بهانه توحید مدعی هستم که باب ولایت الهی دیگر بسته شد و دیگر ولایت او جاری نمیشود و مجرای دیگری ندارد، لذا مَن کُنتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه را قبول ندارم، او نیز در همان شناختن و پذیرش ولایت الله جلّ جلاله مشکل دارد و همین طور است وضعیت اعتقادی کسی که مجرای ولایت را در هر زمان و تا «ولی الله» آخر و حاضر قبول نداشته باشد. ممکن نیست که خلقت باقی باشد، اما ولایت الهی نباشد و ممکن نیست که ولایت الهی باشد، اما جاری نگشته و مجرا نداشته باشد. و نیز ممکن نیست که کسی ولایت الهی را قبول نکند و به جایش ولایت شیطانی را ننشاند. وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ استثنا بردار نمیباشد.

پس معنای اولیای الهی و نیز ولی یا اولیای «مِن دونِ الله» روشن شد. تشیع بر این باور است که «الله جلّ جلاله»، خود میفرماید که مجرایش ولایتش کدام است و اولیایش را معرفی کرده و اطاعت از آنان را به مثابه اطاعت خود قرار داده است و چنین نیست که هر کسی بتواند از جانب خود برای خداوند متعال، ولی، امام، حجّت و خلیفه معرفی نماید.
منبع:اوینی
 
بالا